Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
company network
شبکه همکار
company network
شبکه شرکت
Other Matches
network
شبکه ارتباطی
network
وابسته به شبکه
network
نمودار
network
شبکه سیم کشی
network
اتصال
network
شبکه ارتباطی بین کامپیوترهای راه دور که از سیستم تلفن عمومی استفاده می کنند
network
اتصالات فیزیکی به کامپیوترها و قط عات کنترلی که یک شبکه را می سازند
network
اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
network
شبکه توری
network
شبکه
y network
شبکه ستاره
sub network
شبکه فرعی
lattice network
شبکه توری منظم
ladder network
شبکه نردبانی
computer network
شبکه کامپیوتری
isochronous network
شبکهای که در آن تمام قط عات شبکه از یک ساعت عمومی استفاده می کنند تا زمان بندی یکسان باشد
fixer network
شبکه اکتشاف و تعیین محل هواپیما روی صفحه رادار
telecommunication network
شبکه مخابرات
multisystem network
شبکه چند سیستمی
telecommunication network
پبکه ارتباطات
logic network
شبکه منطقی
network socket
پریز شبکه
[کامپیوتر]
telephone network
شبکه تلفن
network structure
ساختار شبکهای
network socket
سوکت شبکه
[کامپیوتر]
local network
شبکه محلی
network port
قسمتکارباشبکهاینترنت
four terminal network
شبکه چهار قطبی
multistar network
شبکه چند ستارهای
feedback network
شبکه فیدبک
tree network
شبکه درختی
enterprise network
شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
wireless network
شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند
distributed network
شبکه توزیعی
distributed network
شبکه توزیع شده
hierarchical network
شبکه سلسله مراتبی
filter network
شبکه ی صافی
heterogeneous network
شبکه کامپیوتری که کامپیوترهای با نوع مختلف را بهم وصل میکند
heterogeneous network
سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
two terminal network
شبکه دو قطبی
value added network
ارزش اضافی شبکه
network communication
ارتباطشبکهای
despotic network
شبکهای که بایک ساعت یکنواخت و کنترل میشود
democratic network
شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
cooperative network
شبکه همیاری
distribution network
شبکه پخش
research network
شبکه پژوهشی
network theory
نظریه شبکه
network topology
توپولوژی شبکه
network topology
چگونگی استقرار شبکه
novell network
شبکه نوول
ring network
شبکه حلقهای
network version
نسخه شبکه
neural network
سیستمی که برنامه هوش مصنوعی را اجرا میکند و نحوه کار مغز و یادگیری و به خاطر سپردن آنرا شبیه سازی میکند
neural network
شبکه عصبی
ring network
شبکه حلقوی
synchronous network
شبکه همزمان
switching network
شبکه راه گزینی
star network
شبکه ستارهای
sorting network
شبکه مرتب کردن داده ها
public network
شبکه عمومی
radar network
شبکه ی رادار
regional network
شبکه منطقهای
network stracture
ساختار شبکه
network server
خدمتگزار شبکه
bus network
سیستمی که در ان تمام ایستگاهها یا دستگاههای کامپیوتری توسط بکارگیری یک کانال مشترک توزیعی یایک گذارگاه با هم دیگر ارتباط برقرار می کنند شبکه گذری شبکه خطی
network analysis
تحلیل شبکه
network architecture
معماری شبکه
campus network
شبکهای که شبکههای محلی کوچکتر را به هم وصل میکند در هر سازمان یا سایت دانشگاهی
closed network
شبکه بسته
network chart
نمودار شبکه
network circuit
مدار شبکه
network circuit
اتصال شبکه
network analyser
شبکه کاو
communication network
شبکه ارتباط
network computer
نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
communication network
شبکه مخابراتی
communication network
شبکه ارتباط و مخابرات
network of pipes
شبکه لوله کشی
network topology
جانمایی شبکه
communication network
شبکه ارتباطی
network administrator
سرپرست شبکه
network analyser
تحلیل کننده شبکه
to keep company with
همراه بودن با
to w up a company
امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
to keep company
باهم بودن
to keep company
باهم امیزش کردن
in company
درجمعیت
in company
باجمع
in company with
همراه
company
جمعیت
in company
دسته جمعی
company
شریک
company
کمپانی
Come along and keep me company.
بامن بیا تا تنها نباشم
associated company
شرکت وابسته
associated company
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
Two is company , three is none .
<proverb>
دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
company
همراه
company
گروهان
company
شرکت
company
گروه
in company with
باتفاق
company
دسته هیئت بازیگران
company
گروهان همراه کسی رفتن
company
مصاحبت کردن با
company
انجمن
company
تجارتخانه
centralized network configuration
ساختار شبکهای متمرکز
client server network
شبکه خدمتگزار- مشتری
automatic digital network
شبکه عددی کامپیوتری
multiple access network
شبکه با دسترسی چندگانه
metropolitan area network
شبکه گسترده در مسافت محدود.
local area network
شبکه ناحیه محلی
long haul network
شبکه ارتباطی بین کامپیوترهای دور با سیستم تلفن عمومی
low voltage network
شبکه ی فشار ضعیف
back end network
اتصال بین کامپیوتر main frame و یک رسانه ذخیره سازی عظیم با سرعت بالا یا سرور فایل
automatic voice network
شبکه صوتی خودکار
passive four terminal network
شبکه چهار قطبی بی اثر
star network topology
شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
systems network architecture
روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند و امکان ارتباط سخت افزارهای مختلف را فراهم میکند
network operating system
سیستم عامل شبکه
network interface card
کارت میانجی شبکه
systems network architecture
معماری شبکه سیستم ها
switched network backup
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
automatic digital network
شبکه مبادله اطلاعات کامپیوتری
local area network
شبکه کوتاه پوشش
local area network
شبکه محلی
local area network
و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN
wide area network
شبکه راه دور
wide area network
شبکه بلند پوشش
high voltage network
شبکه ی فشار قوی
Xerox Network System
پروتکل شبکه ساخت aerox که پایهای برای پروتکلهای شبکه novell IPX است
decentralized computer network
شبکهای که کنترل بین چندین کامپیوتر تقسیم شده است
distribution by cable network
پخشبوسیلهسیستمکابلی
private broadcasting network
شبکهپیشبینیخصوصی
token ring network
شبکه نشانه حلقهای
homogeneous computer network
شبکهای که از ماشینهای مشابه ساخته شده است که با هم سازگارند یا از یک تولید کننده هستند
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
token bus network
EEEL استاندارد برای شبکههای محلی به صورت کابل توپولوژی باس . ایستگاههای کاری داده را با عبور Token منتقل می کنند
wide area network
شبکه گسترده
national broadcasting network
شبکهجهانیپخشبرنامه
three phase supply network
شبکه سه فاز
wide area network
شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند
local area network
کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را اجرا میکند و عملیات ابتدایی شبکه را کنترل میکند. تمام ایستگاههای کاری شبکه محلی به سرور شبکه مرکزی وصل هستند و کاربران وارد آن می شوند
leased line network
شبکه با خطوط استیجاری
frequency dividing network
اتصال مقسم فرکانس
local area network
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
frequency dividing network
شبکه تقسیم فرکانس
software company
شرکت نرم افزاری
trading company
شرکت تجارتی
supply company
شرکت تامین کننده
subsidiary company
شرکت فرعی
we underwrite the company
ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
stock company
شرکت سهامی
unlimited company
شرکت با مسئولیت نامحدود
trust company
شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
service company
گروهان خدمات
ship's company
پرسنل ناو
shipping company
شرکت کشتیرانی
shipping company
شرکت کشتی رانی
shipping company
شرکت حمل و نقل
ship's company
خدمه ناو
to request the company of:
حضور کسی را خواستن
Company town
شهرک کارگران
to have a holding in a company
در شرکتی دارائی سهام داشتن
aircraft company
شرکت ساخت هواپیما
[اقتصاد]
to break company
جدایی کردن
a stand-alone company
یک شرکت مستقل
directorate
[of a company]
هیئت مدیره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
to join company with somebody
به کسی ملحق شدن
[همراه کسی شدن]
to keep a person company
پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
What's your insurance company?
شرکت بیمه شما کدام است؟
He has no influence in this company .
دراین شرکت کاره ای نیست
to shake up
[a company]
<idiom>
سازمان
[شرکتی را ]
اساسا تغییر دادن
offshore company
شرکت صندوق پستی در خارج از کشور
[ برای سود در مالیات]
He is a new face in the company .
چهره تازه ای درشرکت است
to overcapitalize a company
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
directorate
[of a company]
هیئت نظاره
[اقتصاد]
[اصطلاح رسمی]
affiliated company
شرکت وابسته
That evening we had company .
آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
separate company
گروهان مستقل
acting company
شرکت عامل
cooperative company
شرکت تعاونی
mutual company
شرکت تعاونی
dissolution of a company
انحلال شرکت
winding up of a company
انحلال شرکت
doctor to the company
پزشک شرکت
electric company
شرکت برق
controlling company
موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
finance company
شرکت تامین مالی
finance company
شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
fire company
شرکت اتش نشانی
growth company
شرکت در حال گسترش
headquarters company
گروهان ارکان
headquarters company
گروهان قرارگاه
holding company
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
holding company
شرکت مرکزی
holding company
شرکت صاحب سهم
controlling company
holdingcompany
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com