Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
complex analytic function	تابع تحلیلی [مختلط] [ریاضی]
Other Matches
real analytic function	تابع تحلیلی [حقیقی] [ریاضی]
complex absolute value function	تابع مختلط قدر مطلق [ریاضی]
analytic	قابل حل بطریق جبری
analytic	روانکاوی
analytic	مربوط به مکتب یا فلسفهء تحلیلی
analytic	تحلیلی
analytic	تجزیهای
analytic geometry	هندسه تحلیلی [ریاضی]
analytic geometry	هندسهء تحلیلی
analytic therapy	درمان تحلیلی
analytic geometry	هندسه تحلیلی
analytic number theory	نظریه تحلیلی اعداد [ریاضی]
complex	مختلط
complex	مرکب از چند جزء بغرنج
complex	:پیچیده
complex	اچار
complex	عقده
complex	گروهه مجموعه
complex	پیچیده
complex	مرکب
complex	همتافت
complex	طراحی CPU که در آن مجموعه دستورات حاوی چنیدن دستور طولانی و پیچیده است که برنامه نویسی را ساده تر میکند ولی سرعت را کم میکند
complex	کمپلکس
complex	عقده روانی
complex	بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex	هم تافت
complex	مجتمع
complex number	عدد مرکب
complex number	عدد مختلط
oedipus complex	احساسات محبت امیزبچه نسبت به والدین جنس مخالف خود
complex number	اعداد مختلط
complex dune	ریگروانانباشته
complex power	توان مختلط
medea complex	عقده فرزند کشی
medea complex	عقده میدیا
hydroelectric complex	اجزایتبدیلآببهالکتریسیته
complex number	عدد مختلط [ریاضی]
sigma complex	کمپلکس سیگما
oedipus complex	عقده ادیپ
port complex	لنگرگاه
port complex	مجتمع بندری
planar complex	کمپلکس مسطح
complex admittance	گذرایی مختلط
complex circuit	مدار مختلط
complex fraction	مخرج مشترک
complex fraction	برخه مشترک
complex impedance	ناگذرایی مختلط
complex indicator	نشانگر عقده
complex multiplet	چندتایی پیچیده
universal complex	عقده همگانی
orestes complex	عقده اورستس
complex conjugate	عدد مزدوج مختلط [ریاضی]
mother complex	عقده مادری
electra complex	عقده الکترا
complex system	سیستم پیچیده
edipus complex	عقده ادیپ
diana complex	عقده دیانا
complex system	سازگان پیچیده
compound complex	دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
Complex analysis	نظریه توابع [ریاضی]
coordinated complex	کمپلکس کوئوردینانسی
superiority complex	عقده ای
superiority complex	خود سر
superiority complex	خود رای
complex plane	صفحه مختلط [ریاضی]
labile complex	کمپلکس تغییرپذیر
jocasta complex	عقده یوکاستا
intermediate complex	کمپلکس واسطه
complex power	توان موهومی
electra complex	حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
guilt complex	عذابوجدان
inert complex	کمپلکس بی اثر
superiority complex	خودبین
superiority complex	از خود راضی
Complex analysis	آنالیز مختلط [ریاضی]
inferiority complex	عقده حقارت
activated complex	کمپلکس فعال شده
inferiority complex	خود کم بینی
base complex	مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
aircraft arresting complex	وسایل مهار هواپیما
spin paired complex	کمپلکس اسپین زوج شده
theory of functions of a complex variable	آنالیز مختلط [ریاضی]
theory of functions of a complex variable	نظریه توابع [ریاضی]
The human brain is a complex organ .	مغز انسان عضو پیچیده یی است
complex instruction set computer	کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
NOT function	تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
function	کارویژه
function	پیشه
function	کارایی
function	خاصیت وجودی
NOT function	مدار الکترونیکی یا قطعه که تابع NOT را انجام میدهد
NOT function	معادل تابع NAND
function	کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
OR function	تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
function	دستور برنامه که اجرا را به یک تابع از پیش تعیین شده می برد یا به یک مجموعه دسورات مرتب نامدار
function	طرزکار تابع
function	کار کردن
OR function	پیاده سازی الکترونیکی تابع OR
function	وفیفه
to function as something	به کار رفتن به عنوان چیزی
function	کار
NOR function =	تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
function	فعالیت
function	ایین رسمی
function	وفیفه داشتن
function	عمل کردن کارکردن
neither nor function	تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
function	ایفاء
function	ماموریت عمل
function	عمل
function	نقش
NOR function =	مدار الکترونیکی یا قطعهای که تابع NOR را انجام میدهد
function	تابع [ریاضی]
function	دستورالعمل
function	مقام
even function	تابع زوج
function	وفیفه عمل کردن
function	مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند
function	سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function	چاپ کدهایی که یک عمل را کنترل می کنند و نه صرفا نمایش یک حرف
function	لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند
function	تابع
function	مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
function	کارکرد
zero of a function	ریشه تابع [ریاضی]
function	انجام عمل به درستی
zero of a function	صفر یک تابع [ریاضی]
function	فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
function	مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
standard function	تابع استاندارد
sine function	تابع سینوسی
sheffer function	تابع شفر
function button	دکمهردیاب
real function	تابع حقیقی
work function	تابع کار
recursive function	تابع بازگشتی
revenue function	تابع درامد
saving function	تابع پس انداز
saving function	صورت مقدار پس انداز درامدشخص
secondary function	کارکرد ثانوی
sediment function	تابع بده مواد جامع
work function	انرژی ازاد در ترمودینامیک
work function	انرژی خروج
well defined function	تابع خوش تعریف
wave function	تابع موجی
utility function	تابع کاربردی
temperature function	تابع دما
threshold function	تابع استانهای
utility function	تابع مفید
trigonometric function	تابع مثلثاتی
total function	تابع کامل
trial function	تابع ازمایشی
transfer function	تابع انتقال
tax function	تابع مالیات
tact function	کارکرد نامیدن
state function	تابع حالت
well behaved function	تابع خوشرفتار
step function	تابع پلهای
step function	تابع پلکانی
stress function	تابع تنش
supply function	تابع عرضه
switching function	تابع راه گزین
weight function	تابع وزنی
transformation function	تابع تبدیل
function display	نمایشگرتابع
smooth function	تابع همواری [ریاضی]
frequency function	تابع تکرار [ریاضی]
inverse function	تابع معکوس [ریاضی]
inverse function	تابع وارون [ریاضی]
continuity of a function	پیوستگی تابعی [ریاضی]
argument [of a function]	متغیر مستقل تابعی [ریاضی]
arithmetic function	تابع حسابی [ریاضی]
arithmetical function	تابع حسابی [ریاضی]
generalized function	توزیع [ریاضی]
generalized function	تابع تعمیم یافته [ریاضی]
injective function	تزریق
root of a function	صفر یک تابع [ریاضی]
root of a function	ریشه تابع [ریاضی]
trigonometric function	تابع های مثلثاتی [ریاضی]
holomorphic function	تابع هولومورفیک [ریاضی]
domain of a function	دامنه یک تابع [ریاضی]
continuous function	تابع پیوسته [ریاضی]
linear function	نگاشت خطی [ریاضی]
function selectors	عاملانتخابکننده
function selector	انتخابگرکارآمد
function keys	کلیدهایانجام وفایف
cosine function	تابع کسینوس [ریاضی]
argument [of a function]	متغیر مستقل [ریاضی]
differentiable function	تابع مشتق پذیر [ریاضی]
transcendental function	تابع غیرجبری [ریاضی]
absolute value function	تابع قدر مطلق [ریاضی]
sine function	تابع سینوس [ریاضی]
function keys	کلیدهاتابع
lagrangian function	تابع لاگرانژی
generating function	تابع مولد
function word	کلمه دستوری
function types	سنخهای کارکردی
function table	جدول تابعی
function subprogram	ریزبرنامهای که مقدارمنفردی را برمی گرداند
function key	کلید عملیاتی کلید تابعی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com