Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
complex indicator	نشانگر عقده
Other Matches
complex	مرکب از چند جزء بغرنج
complex	مرکب
complex	عقده روانی
complex	کمپلکس
complex	:پیچیده
complex	هم تافت
complex	گروهه مجموعه
complex	مجتمع
complex	پیچیده
complex	مختلط
complex	همتافت
complex	طراحی CPU که در آن مجموعه دستورات حاوی چنیدن دستور طولانی و پیچیده است که برنامه نویسی را ساده تر میکند ولی سرعت را کم میکند
complex	بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex	اچار
complex	عقده
superiority complex	خودبین
superiority complex	از خود راضی
superiority complex	خود رای
complex plane	صفحه مختلط [ریاضی]
complex number	عدد مختلط
complex number	عدد مرکب
complex impedance	ناگذرایی مختلط
complex multiplet	چندتایی پیچیده
complex fraction	برخه مشترک
complex fraction	مخرج مشترک
complex circuit	مدار مختلط
complex admittance	گذرایی مختلط
complex system	سیستم پیچیده
hydroelectric complex	اجزایتبدیلآببهالکتریسیته
complex dune	ریگروانانباشته
universal complex	عقده همگانی
inert complex	کمپلکس بی اثر
intermediate complex	کمپلکس واسطه
jocasta complex	عقده یوکاستا
labile complex	کمپلکس تغییرپذیر
sigma complex	کمپلکس سیگما
medea complex	عقده فرزند کشی
mother complex	عقده مادری
oedipus complex	احساسات محبت امیزبچه نسبت به والدین جنس مخالف خود
oedipus complex	عقده ادیپ
orestes complex	عقده اورستس
port complex	لنگرگاه
port complex	مجتمع بندری
electra complex	عقده الکترا
electra complex	حب دختر نسبت به پدر و بغض از مادر
medea complex	عقده میدیا
complex number	اعداد مختلط
complex power	توان مختلط
complex power	توان موهومی
complex system	سازگان پیچیده
compound complex	دارای دو قضیه اصلی ویک قضیه فرعی
coordinated complex	کمپلکس کوئوردینانسی
complex conjugate	عدد مزدوج مختلط [ریاضی]
complex number	عدد مختلط [ریاضی]
guilt complex	عذابوجدان
diana complex	عقده دیانا
edipus complex	عقده ادیپ
planar complex	کمپلکس مسطح
superiority complex	خود سر
Complex analysis	نظریه توابع [ریاضی]
activated complex	کمپلکس فعال شده
inferiority complex	عقده حقارت
Complex analysis	آنالیز مختلط [ریاضی]
base complex	مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
superiority complex	عقده ای
inferiority complex	خود کم بینی
complex absolute value function	تابع مختلط قدر مطلق [ریاضی]
spin paired complex	کمپلکس اسپین زوج شده
complex analytic function	تابع تحلیلی [مختلط] [ریاضی]
aircraft arresting complex	وسایل مهار هواپیما
complex instruction set computer	کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
theory of functions of a complex variable	آنالیز مختلط [ریاضی]
The human brain is a complex organ .	مغز انسان عضو پیچیده یی است
theory of functions of a complex variable	نظریه توابع [ریاضی]
indicator	نمایشگر شاخص
indicator	نماینده
indicator	شاخص اندازه
indicator	مقیاس
indicator	عقربه یاصفحه نشان دهنده
indicator	عقربه
indicator	نشان دهنده
indicator	نشانگر
indicator	راهنما
indicator	شاخص
indicator	فشار سنج
on-off indicator	چراغروشنوخاموش
indicator	نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود
indicator	شناساگر
indicator	ثبات یا بیت علامت که وضعیت پردازنده و ثباتهایش را نشان میدهد مثل رقم نقلی یا سرریز
indicator	نمایش گرافیکی محل و استفاده پرچمهای نشان دهنده در برنامه
indicator	علامت
indicator	چراغ راهنما
c o d indicator	عقربه سی او دی
indicator	چیزی که وضعیت فرآیند را نشان دهد. معمولا با صورت یا نور
indicator	نمودار
indicator	اندیکاتور
indicator	علامت خط نشانه
indicator	نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
rudder indicator	نشانگر تیغه سکان
routing indicator	گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
routing indicator	نمایندهء مسیرگزینی
role indicator	نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
position indicator	شاخص نماها
priority indicator	اولویت نما
range indicator	شاخص مسافت
situation indicator	دستگاه سنجش وضعیت دیدرادار و وسایل ناوبری
range indicator	طبله مسافت
range indicator	مقیاس مسافت
priority indicator	نماینده اولویت
rogue indicator	کدمخصوص برای برنامههای کاربردی کنترل مثل نشانه انتهای فایل
ring indicator	نشان دهنده حلقه
speed indicator	سرعت نما
speed indicator	تندی نما
front indicator	جلو
indicator lights	نورهایراهنما
indicator needle	عقربهسوزنی
indicator telltale	شاخصساعتی
neutral indicator	شاخصسوخت
oxygen indicator	اکسیژنیدک
power indicator	شاخصروشن
rear indicator	شاخصانتهایی
self-timer indicator	تنظیمگراتوماتیک
front indicator	فشارسنج
charge indicator	اندازهشارژ
calls indicator	نمایشدهندهزنگتلفن
stack indicator	نماینده پشته
switch indicator	گزینه نما
system indicator	طبلک نشان دهنده کار دستگاه شاخص سیستم رمز
target indicator	شاخص نشان دهنده هدف شاخص هدف
tuning indicator	میزان نما
setting indicator	شاخصتنظیم
voltage indicator	دستگاه نشان دهنده فشارالکتریکی
wheel indicator	نشانگر سکان
wind indicator	بادنما
stack indicator	پشته نما
polarity indicator	شاخص قطب
absence indicator	جانشین
dual indicator	نشاندهنده دوتایی
economic indicator	شاخص اقتصادی
economic indicator	علائم اقتصادی
direction indicator	دستگاه جهت نمایی
elevation indicator	صفحه نمودار درجه
elevation indicator	صفحه مدرج درجه طبلک درجه
error indicator	در روی خطا نما
external indicator	نشان دهنده وضع خارجی وسیله
frequency indicator	بسامد نما
frequency indicator	دستگاه نشان دهنده فرکانس
gas indicator	دستگاه نشان دهنده مقدار گاز
direction indicator	دستگاه نشاندهنده جهت حرکت
dial indicator	دستگاه نشاهدهنده مدرج
absence indicator	غیبت نما
achromatic indicator	شناساگر اکروماتیک
airspeed indicator	سرعت نما
azimuth indicator	شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
balance indicator	ترازنما
attitude indicator	دستگاه نشان دهنده زاویه تقرب
check indicator	نماینده مقابله
check indicator	مشخص کننده مقابله
climb indicator	اوج نما
column indicator	نشانگر ستونی
density indicator	چگالی سنج
ground indicator	اشکارساز اتصال با زمین
indicator diagram	دیاگرام نشاندهنده
indicator light	لامپ سیگنال
limit indicator	نشاندهنده تلرانس
overflow indicator	مشخص کننده سرریزی
overflow indicator	سرریزنما
neon indicator	شاخص نئونی
magnetic indicator	سمت نمای مغناطیسی هواپیما
overflow indicator	سرریز نما
magnetic indicator	سمت یاب مغناطیسی هواپیما
mode indicator	نشانگر حالت
light indicator	نور نما
indicator gate	دریچه شاخص
phase indicator	نشاندهنده فاز
insulation indicator	دستگاه ازمایش عایق بندی
indicator tube	لامپ سیگنال
indicator electrode	الکترودنشان دهنده
indicator electrode	الکترود شاخص
numerical indicator tube	هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد
turn and bank indicator	کنترلکنندهشیبوچرخش
electron ray indicator	لامپ میزان نما
discharge indicator disc	دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
call fee indicator	دستگاه نشاندهنده نرخ تلفن
air mileage indicator	کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
oil level indicator	نشانگر سطح روغن [مهندسی]
air speed indicator	سرعت نمای هواپیما
air speed indicator	صفحه سرعت نما
power level indicator	توان نما
attitude director indicator	دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
acid base indicator	شناساگر اسید- باز
charging indicator lamp	لامپ نشاندهنده بار
oxidation reduction indicator	شناساگر اکسایش
combined speed indicator	عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
crash position indicator	برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
current cell indicator	نشانگر سل جاری
key status indicator	نشانگر وضعیت کلید
heat ready indicator	چراغتعینگرما
end of file indicator	انتهانمای پرونده
plan position indicator	صفحه رادار ناو یا هواپیما

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com