Total search result: 188 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
component drawing |
رسم جزیی |
component drawing |
رسم قطعات |
|
|
Other Matches |
|
component |
جزء سازنده |
component |
عضو قسمت |
component |
جزء ساختمانی |
component |
قطعه |
component |
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست |
component |
تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB |
component |
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند |
d.c. component |
مولفه دی سی |
component |
عنصر |
component |
همنه |
component |
مولفه |
component |
جزء |
component |
اجزاء |
component |
ترکیب کننده |
component |
ترکیب دهنده |
component |
قسمت |
component |
عضو |
component |
جسمهای ترکیب کننده |
component |
سازا |
component |
جزء در شیمی |
component |
سازنده |
component |
مولفه بردار |
component |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
component |
همنهند |
discrete component |
با مولفههای گسسته |
discrete component |
مولفه گسسته |
electric component |
قطعه الکتریکی |
frequency component |
اجزای فرکانس |
homopolar component |
مولفه همقطب |
component operation |
عناصر عملیاتی |
component life |
عمر قانونی یک وسیله |
component forces |
نیروهای مولفه |
component forces |
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک |
component efficiency |
میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین |
component command |
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات |
component part |
جزء ساختمان |
building component |
اجزای ساختمان |
zero sequence component |
مولفه همقطب |
idle component |
اجزاء کور |
magnetic component |
قطعه مغناطیسی |
wind component |
شاخه سمتی باد |
wattless component |
جریان کور |
wattless component |
جریان هرز |
three component theory |
نظریه سه مولفهای |
task component |
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است |
tangential component |
مولفه مماسی |
service component |
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات |
service component |
نیروی مسلح |
reactive component |
جریان هرز |
range component |
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد |
plain component |
متن یا قسمت کشف یک پیام رمز |
out of phase component |
مولفه بیرون از فاز |
one component system |
سیستم یک جزیی |
navy component |
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات |
national component |
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری |
wind component |
مولفه مربوط به باد |
active component |
مولفه موثر |
army component |
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی |
component end item |
قطعات و اقلام تجهیزات عمده |
integrate electronic component |
قطعه الکترونیکی مجتمع |
component of a symmetrical system |
مولفه دستگاه متوازن |
single component gases |
گازهای تک جزیی |
solid state component |
مولفهء حالت جامد |
deflection component of trail |
شاخه سمتی مسیر |
deflection component of trail |
شاخه سمتی معبر حرکت |
component change order |
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات |
inductance component of spark |
پخش القایی جرقه |
air force component |
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات |
capacity component of spark |
بخش فرفیتی جرقه |
component change order |
دستور تغییر قطعات یک وسیله |
air force component |
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات |
drawing |
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند |
drawing |
کشیدن |
drawing |
رسم کردن |
drawing |
هنر طراحی تابلو نقاشی |
drawing |
رسم |
drawing |
طرح |
drawing |
نقشه کشی |
drawing |
رسم فنی |
drawing |
قرعه کشی |
drawing |
حدیده کردن |
drawing |
نقشه کشی فرش |
drawing |
نقشه کارگاهی |
drawing |
ترسیم |
drawing |
نقشه |
engineering drawing |
طراحی و نقشه کشی مهندسی |
dy drawing lots |
استقراع |
dy drawing lots |
قرعه کشیدن |
fair drawing |
تصویر مناسب |
fair drawing |
طرح مناسب برای چاپ و تکثیر |
mirror drawing |
نقاشی از ایینه |
method of drawing up |
طرز تنظیم |
fine drawing |
رفوگری |
loom drawing |
[نقشه فرش که بصورت تمام رنگی بر روی کاغذ شطرنجی رسم شود.] |
mechanical drawing |
ترسیم مکانیکی |
drawing key |
کپیه نقاشی |
instrumental drawing |
نقشه کشی با اسباب |
pen drawing |
سیاهقلم |
drawing boards |
تخته رسم |
three view drawing |
رسم فنی با سه نما |
wash drawing |
ابرنگ سیاه |
drawing boards |
میز نقشه کشی |
drawing board |
تخته رسم |
drawing board |
میز نقشه کشی |
drawing pin |
پونز |
work drawing |
نقشه یاتفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود |
working drawing |
طرح ونقشه کار |
revised drawing |
رسم تجدید نظر شده |
tabular drawing |
نقشه شیب |
structural drawing |
نقشه ساختمانی |
pen drawing |
تصویر خطی تصویر مدادی |
pencil drawing |
تصویر مدادی |
pencil drawing |
طرح مدادی |
revised drawing |
رسم اصلاح شده |
sectional drawing |
رسم برشی |
sectional drawing |
رسم مقطعی |
shop drawing |
نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود |
special drawing right |
حق برداشت مخصوص |
special drawing right |
حق برداشت ویژه |
workshop drawing |
رسم کارگاهی |
breakdown drawing |
رسم پرسپکتیوی برای نمایش قطعات بصورت جدا از هم |
detail drawing |
رسم جزئیات |
line drawing |
رسم مدادی |
line drawing |
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود |
drawing bench |
میز رسم |
drawing blick |
حلقه کشش |
drawing blick |
کشش |
drawing card |
چیز جالب توجه |
drawing card |
موجب جلب توجه |
drawing card |
جالب |
drawing curve |
شابلون دایره و منحنی |
drawing device |
دستگاه ترسیمه |
detail drawing |
رسم فرعی در یک نقشه که جزئیاتی از ان را در برمیگیرد |
detail drawing |
نقشه ریزه کاری |
art of drawing |
هنر ترسیم رسم |
drawing rooms |
اطاق پذیرایی |
drawing room |
سالن پذیرایی |
drawing room |
اطاق پذیرایی |
line drawing |
ترسیم خطی |
computer drawing |
ترسیم کامپیوتری |
line drawing |
نقاشی با مداد وقلم |
deep drawing |
کشش عمیق |
drawing rooms |
سالن پذیرایی |
detail drawing |
نقشه تفصیلی |
detail drawing |
نقشه جزئیات |
drawing die |
ماتریس کششی |
drawing die |
حدیده کششی |
detail drawing |
نقشه کشی جزئیات |
drawing materials |
لوازم نقشه کشی |
drawing mill |
دستگاه نورد کششی |
drawing tools |
مجموعه توابع در برنامه نقاشی که به کاربر امکان رسم میدهد. و به صورت نشانه هایی در میله ابزار فاهر میشود و شامل رسم دایره |
drawing office |
دفتر نقشه کشی |
drawing office |
دفتر طراحی |
drawing pen |
قلم رسم |
drawing press |
پرس کششی |
drawing table |
میز نقشه کشی |
drawing program |
نرم افزار طراحی و رسم روی صفحه توسط کاربر |
drawing quality |
کیفیت کشش |
drawing set |
دستگاه نقشه کشی |
drawing materials |
مواد اولیه نقشه کشی |
drawing key |
طرح اولیه |
drawing instrument |
وسایل رسم فنی |
drawing ink |
مرکب رسم |
drawing lines |
خط کشی |
drawing hand |
دستی که زه را می کشد |
drawing tools |
خط و رسم آزاد است |
drawing goniometer |
نقاله رسم |
dy drawing lots |
به طریق قرعه |
drawing lots |
قرعه کشی |
drawing instrument |
وسایل نقشه کشی |
cold drawing bench |
میز سردکشی |
deep drawing test |
ازمایش کاسگری |
cold drawing die |
سردکشی |
back to the drawing board <idiom> |
کاری را از اول شروع کردن |
cold drawing die |
حدیده |
Back to the drawing board <idiom> |
[زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد] |
outline assembly drawing |
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است |
shop or work drawing |
نقشه در حین انجام کار |
pattern construction drawing |
الگوی نقشههای ساختمانی |
ingot drawing crane |
جراثقال کشش شمش |
special drawing rights |
حق برداشت ویژه |
special drawing rights |
این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است |
By trying to live like a king one ends by drawing . <proverb> |
آخر شاه منشى کاه کشى است . |
double action drawing press |
پرس کششی دوکاره |
frank drawing completion test |
ازمون تکمیل نقاشی فرانک |
double action cam drawing press |
پرس کششی دو واکنشی |