Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
component of a symmetrical system
مولفه دستگاه متوازن
Other Matches
symmetrical system
جریان متقارن
one component system
سیستم یک جزیی
symmetrical
متقارن
symmetrical exchange
تعویض قرینه
symmetrical distribution
توزیع متقارن
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
symmetrical alternating quantity
کمیت متناوب متقارن نامتوازن
symmetrical pawn structure
ساختمان پیادهای متقارن
component
جزء سازنده
component
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
component
تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
d.c. component
مولفه دی سی
component
عضو قسمت
component
جزء ساختمانی
component
اجزاء
component
ترکیب کننده
component
عضو
component
ترکیب دهنده
component
جزء
component
قسمت
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
مولفه بردار
component
سازنده
component
قطعه
component
عنصر
component
همنه
component
مولفه
component
همنهند
component
جسمهای ترکیب کننده
component
سازا
component
جزء در شیمی
component efficiency
میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
component life
عمر قانونی یک وسیله
component forces
نیروهای مولفه
component forces
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
reactive component
جریان هرز
service component
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
service component
نیروی مسلح
frequency component
اجزای فرکانس
wattless component
جریان کور
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
wind component
مولفه مربوط به باد
three component theory
نظریه سه مولفهای
component operation
عناصر عملیاتی
tangential component
مولفه مماسی
component drawing
رسم قطعات
component drawing
رسم جزیی
discrete component
مولفه گسسته
discrete component
با مولفههای گسسته
national component
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
out of phase component
مولفه بیرون از فاز
electric component
قطعه الکتریکی
idle component
اجزاء کور
magnetic component
قطعه مغناطیسی
wattless component
جریان هرز
navy component
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
plain component
متن یا قسمت کشف یک پیام رمز
zero sequence component
مولفه همقطب
homopolar component
مولفه همقطب
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
wind component
شاخه سمتی باد
component part
جزء ساختمان
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
building component
اجزای ساختمان
active component
مولفه موثر
deflection component of trail
شاخه سمتی معبر حرکت
solid state component
مولفهء حالت جامد
single component gases
گازهای تک جزیی
component end item
قطعات و اقلام تجهیزات عمده
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
inductance component of spark
پخش القایی جرقه
deflection component of trail
شاخه سمتی مسیر
component change order
دستور تغییر قطعات یک وسیله
capacity component of spark
بخش فرفیتی جرقه
integrate electronic component
قطعه الکترونیکی مجتمع
component change order
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
air force component
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
linear system
[system of linear equations]
دستگاه معادلات خطی
[ریاضی]
system
سیستم
system
سازمان
system
نظام سیستم
system
تشکیلات
system
روش اصول
system
ترتیب
an system
سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
system
سامانه
i.f.f. system
دستگاه تشخیص
value system
نظام ارزشها
system
همستاد روش
system
طریقه
system
سلسله رشته
system
اسلوب
system
همست
system
دستگاه
p system
سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
system
جهاز
system
طرز اسلوب
system
قاعده رویه
system
نظم منظومه
system
نظام
c.g.s. system
دستگاه سگث
system
مجموعه سازمان
system
سازگان
system
اصول وجود
the system of
رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
the system of
the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
system
هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
system
سلسله
system
منظومه
cw system
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
system
رشته دستگاه
system
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system
طرز روش
system
نظم ترتیب
system generator
مولد سیستم
system file
فایل سیستم
magnetic system
سیستم مغناطیسی
System Monitor
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
isolated system
سیستم منزوی
intercommunication system
سیستم ارتباط بین اطاقهای یک اداره بوسیله بلندگو
system of units
دستگاه یکانها
makagonov system
سیستم ماکاگونوف در دفاع هندی شاه شطرنج
system of forces
دستگاه نیروها
interphone system
سیستم تلفنی
irrigation system
شبکه ابیاری
system flowchart
نمودار گردش سیستم روندنمای سیستم
market system
نظام بازار
system engineering
مهندسی سیستم
system mangement
مدیریت سیستم
system maintenance
تامین و نگهداری سیستم
system log
گزارش روزانه عملیات سیستم
system implementation
پیاده سازی سیستم
lymphatic system
دستگاه لنفاوی
system indicator
طبلک نشان دهنده کار دستگاه شاخص سیستم رمز
magnet system
سیستم اهنربایی
management system
سیستم اداره
management system
سیستم مدیریت
system follow up
ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
intercommunication system
ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
system installation
نصب سیستم
system international
سیستم بین المللی
system log
شرح ماوقع سیستم
system floder
مخزن سیستم
limbic system
دستگاه کناری
london system
سیستم لندن در دفاع هلندی شاه شطرنج
system loader
بارکننده سیستم
maroczy system
سیستم ماروکسی در بازی چهار اسب شطرنج
system library
کتابخانه سیستم
system interrupt
وقفه سیستم
system generation
تولید سیستم
tetragonal system
دستگاه چهار گوشهای
system unit
محفظه سیستم
system time
ساعت سیستم
system time
زمان سیستم
system testing
ازمایش سیستم
system test
ازمون سیستم
system study
مطالعه سیستم
system standard
استانداردسیستم
system standard
معیار سیستم
system software
نرم افزار سیستم
system security
حفافت سیستم
system resource
وسیله سیستم
system resource
منبع سیستم
hexagonal system
دستگاه شش گوشهای
system's design
ساختمان سیستم
heliocentric system
دستگاه خورشید مرکزی
teleran system
نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
telephone system
سیستم تلفن
tectopulvinar system
دستگاه بامی- پروانهای
freshwater system
سیستم لوله کشی اب شیرین
tax system
نظام مالیاتی
target system
سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
geniculostriate system
دستگاه مخطط زانویی
geocentric system
دستگاه زمین مرکزی
giorgi system
دستگاه جورجی
target system
سیستم هدفها
tandem system
سیستم دو پشته
system's design
مدل سیستم طرزساخت سیستم
system's design
طرح سیستم
system resolution
تفکیک سیستم کار دستگاه
system reset
راه اندازی مجدد سیستم
system program
برنامه سیستم
system priorities
تقدم های سیستم
system planning
طرح ریزی سیستم
information system
سیستم اطلاعاتی
information system
سیستم اطلاعات
system overhead
مازاد سیستم
system overhead
بالاسری سیتم
vantilating system
سیستم تهویه
inquiry system
سیستم پرسش- پاسخ
integrate system
سیستم مجتمع
system of ventilation
سیستم تهویه
system of units
دستگاه واحدها
interactive system
سیستم فعل و انفعالی
induction system
سیستم مکش
system programmer
برنامه نویس سیستم
household system
نظام خانوادگی
household system
نظام تولیدخانوادگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com