English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
composite color monitor مونیتور رنگی مرکب
Other Matches
composite color signal پیام رنگی مرکب
color monitor صفحه نمایش رنگی
color monitor مونیتوررنگی
color tint , color tone ته رنگ
composite مخلوط
composite یکان مرکب
composite مرکب
composite چیز مرکب
composite هم گذاره
composite مختلط
composite یکان مختلط
composite score نمره مرکب
composite squadron اسکادران مختلط
composite steel فولاد مرکب
composite symbol علامت ترکیبی
composite unit یکان مختلط
composite metal فلز ترکیبی
composite video واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
composite video سیگنال تصویری که سیگنال تک رنگ و رنگی را در یک سیگنال ترکیب میکند
composite video تصویر ترکیبی
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
unidirectional composite ساختاری که همه الیاف یارشتههای ان موازی بوده ومعمولا در جهت نیروی وارده میباشند
composite number عدد مرکب [ریاضی]
composite material مواد مرکب
composite demand تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
composite casting ریخته گری مرکب
composite area سطوح مرکب
composite armor زره مرکب
composite armor نیروی زرهی مرکب
composite attack حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
composite metal فلز مرکب
composite casting ترکیبی
composite circuit مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
composite average معدل امتیاز بازیگر بولینگ
composite column ستون مرکب
composite defense دفاع مرکب
composite defense دفاع ترکیب شده از وسایل و زمین و عدههای مختلف
composite demand تقاضای مرکب
composite squadron گردان سوار زرهی یا هلی کوپتر مختلط
composite air photograph عکس مرکب هوایی
composite lightweight concrete بتن سبک مخلوط
composite television signal پیام مرکب تلویزیونی
monitor دیده بانی کردن
monitor اگاهی دهنده
monitor سیستمی که خطاهای مدار را بررسی میکند
monitor واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
monitor تولید شده توسط کامپیوتر
monitor 1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitor یک برنامه کنترلی
monitor مونیتور نمایشگر
monitor مبصر
monitor صفحه نمایش
monitor پایش [پزشکی ]
monitor مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitor برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitor انگیزنده گوشیار
monitor به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitor بازبین
monitor بازبینی کردن نظارت کردن
monitor بازدید کار دستگاه
monitor رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor اگاه ساز
monitor فرابین
monitor فرانگر
monitor صفحه نمایشی که قنل امنیتی برای فرکانس دید مورد نظر برای هر نوع کارت گرافیکی دارد
monitor برناه کامپیوتری که اجازه میدهد دستورات ابتدایی وارد سیستم عامل شوند.
monitor صفحه نمایش تصویر
monitor نظارت کردن
ankle monitor مانیتور مچ پا
monitor screen صفحهنمایشگر
performance monitor برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
rgb monitor R
System Monitor امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
video monitor مانیتور تصویری
video monitor مونیتوربصری
monitor speaker نمایشگرگوینده
monitor wall دیوارهصفحهنمایشگر
output monitor صفحهنمایشگرخارجی
preview monitor نمایشگرصحنههایتکراری
multisync monitor مونیتور همزمانی چندگانه
monochrome monitor نمایشگر تک رنگ
monochrome monitor مونیتور تک رنگ
ankle monitor لباس ردیاب
digital monitor مونیتور رقمی
medical monitor دستگاه پایش [پزشکی]
hardware monitor مبصر سخت افزاری
missile monitor نوعی سیستم توزیع اتش الکترونیکی متحرک پدافندهوایی که در سطح گروه وگردان و اتشبار مورد استفاده میباشد
multisync monitor صفحه نمایش که حاوی قفل امنیتی برای فرکانس اسکن هر نوع کارت گرافیکی باشد
monitor program برنامه مبصر
frequency monitor دستگاه کنترل فرکانس
monitor roof بام فانوسی
monitor routine روال مبصر
monitor system سیستم مبصر
monitor unit واحد مبصر
sound monitor صفحه نمایشگر صدا
analog monitor مونیتور انالوگ
analog monitor مونیتورقیاسی
multi scan monitor مشابه 6632
operating system monitor مبصر سیستم عامل
main preview monitor صفحهدوبارهنمایشگراصلی
stereo phase monitor نمایشگرمرحلهاستریو
technical producer monitor صفحهنمایشگرمحصولاتفنی
paper white monitor صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
vector/waveform monitor صفحهنمایشدیجیتالی
red green blue monitor مانیتور قرمز- سبز- ابی
digital video effects monitor صفحهنمایشدیجیتالی
color رنگ کردن
color ترکیب
She has very little color. رنگ بصورتش نمانده
color کیفیت
color value درجه بندی رنگ ها بر حسب تیره و روشن بودن
color تغییر رنگ دادن
color بشره
color فام
off-color <idiom> بد مزه ،کثیف ،بیادب
color رنگ
first color رنگ اول
first color استر
color ملون کردن
color پرچم یکان یا جنگی نشان و درجه روی شانه وسینه
to the color شیپور احترام پرچم
to the color شیپور احترام
to the color شیپورپرچم
off color خل
color پرچم
off color دارای رنگ مغایر
off color دارای رنگ ناجور
color تفسیر ورزشی
color رنگ زدن
natural color رنگ طبیعی
Color films(T. V). فیلم ( تلویزیون ) رنگی ؟
solid color رنگ یکدست
surface color رنگ سطح
transparent color رنگ روشن
transparent color رنگ شفاف
cinnamon color رنگ دارچینی
color line مانع نژادی
pure color رنگ خالص
fastness of color ثبات رنگ
permanent color رنگ دائمی
onion color رنگ پیازی
natural color رنگ ذاتی جسم
mustard color رنگ خردلی
milky color شیری رنگ
main color رنگ زمینه
main color رنگ اصلی
jujube color رنگ عنابی
permanent color رنگ با ثبات زیاد
pure color رنگ مایه
absorption color رنگ جذب
accidencental color رنگ خیالی
achromatic color رنگ بی فام
neutral color رنگ بی فام
Color blindness کوررنگی
color oscillator اوسیلاتور رنگ
pure color رنگ اصلی
harsh color رنگ تند و ناملایم و زننده
ground color رنگ اصلی متن فرش
ground color رنگ زمینه
off-color joke جوک بد مزه
camel-color رنگ شتری
barberry color رنگ زرشکی
aurora color رنگ سرخ شفق
apricot color رنگ زرد و قرمز روشن
apricot color رنگ زردآلویی
camp color پرچم اردویی
camp color پرچم کوچک اردوگاهی
off-color joke جوک بی ادب
golden color رنگ طلائی
fastness of color عدم تغییر رنگ [در برابر نور، آب و فرسایش]
dust color رنگ خاکی
copper color رنگ مسی
color composition ترکیب رنگ ها در نقشه فرش
color fastness درجه و میزان ثبات رنگ در مقابل نور و شستشو
color contrast تضاد رنگی در زمینه فرش
horse of a different color <idiom>
color salute سلام پرچم احترام به پرچم
color patches نوارهای رنگی تور استتار نوارهای استتار
color mixer رنگ امیز
color killer صافی رنگ
color guard پاسدار پرچم
color guard گارد پرچم
color grid شبکه رنگ
color graphics گرافیک رنگی
color gate دریچه پیام رنگی
color disk گرده رنگها
color codig علامت گذاری کردن مهمات
color codig رنگ امیزی با علامت
color code روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
color code رمز رنگی
color circle دایره رنگها
color carrier حامل رنگ
color camera دوربین رنگی
color patches تکههای پارچه پرچم
color phase فاز رنگ
color separation تفکیک رنگ
color shades پردههای رنگ
color shock ضربه رنگ
color solid سه بعدی رنگ نما
color square مربع رنگ نما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com