English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
compressed air starting unit واحدراهاندازیهوایکمپرسی
Other Matches
compressed متراکم
compressed فشرده
compressed air هوای متراکم
compressed air هوای فشرده
compressed asphalt اسفالت
compressed asphalt اسفالت کوبیده شده
compressed asphalt اسفالت نورد شده
compressed file فایل فشرده
compressed-air cylinder سیلندرکمپراسهوا
compressed gas cylinder سیلندر محتوی گاز متراکم
compressed air tunnel تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
Now I'm starting to believe it. دارم یواش یواش قبولش میکنم.
starting راه اندازی
starting power توانایی راه اندازی
starting chamber محفظه استارت
starting pressure فشار استارت
starting positions موقعیتآغاز
cold starting راه اندازی در حالت سرد
starting current امپر استارت
starting cable کابلراهاندازی
starting dive شیرجهآغاز
starting furlong شروعدرازا
starting line خطآغاز
starting winding سیم پیچی راه اندازی
starting torque کشتاور راه اندازی
starting torque گشتاور پیچشی راه انداز
starting gate دروازه شروع
starting fee مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
starting electrode الکترد اغازگر
starting current جریان راه اندازی
starting crank هندل اتومبیل
starting box محل هر سگ در مسابقه سگدوانی
starting box رئوستای راه انداز
starting block تخته استارت
starting block سکوی شروع
starting lever اهرم راه اندازی
starting motor موتور استارت
starting motor موتور راه اندازی
starting time زمان راه اندازی
starting rheostat رئوستای راه انداز
starting rate خرج پر کردن
starting procese فرایند راه اندازی
starting power قدرت راه اندازی
starting post تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
starting post تیرمبدا
starting position وضعیت راه اندازی
starting position وضعیت صفر
starting platform سکوی شروع
starting battery باتری استارت
starting motor راه انداز [استارتر] [اتومبیل رانی ]
starting whistle سوت آغاز بازی [ورزش]
jump-starting شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
starting point نقطهشروعسفر
magnetic starting switch سویچ مغناطیسی
starting bar (backstroke) میلهایستاده
starting with the issue of July 1 هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
centrifugal starting switch سوئیچ راه اندازی گریز ازمرکز
What advice would you give to someone starting up in business? چه توصیه ای شما به کسی که کسب و کار راه می اندازد می کنید؟
grid current starting point نقطه راه اندازی جریان شبکه
foot operated starting switch استارتر پایی
foot operated starting switch کلید راه انداز پایی
motor brush starting switch سویچ زغالی
unit یک
unit یک دستگاه
unit یگان شمار
unit که برای ورودی و خروجی داده به یک پردازنده به کار می رود
unit میزان
unit واحد
unit بافر با طول یک حرف .
unit دستگاه
unit یکان
unit قسمت
unit دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit نفر عدد فردی
unit یکه
unit واحدنظامی
unit فرد
unit یکا
unit وسیله جانبی
the name of the unit of gold دینار
fuse unit واحد فیوز
work unit یک قسمت جزیی از کار
work unit یک واحد تقسیم کار
work unit واحد کار
bulb unit بخشبرآمده
generator unit بخشژنراتور
indoor unit واحددرداخلی
instrument unit واحدلوازم
unit of fire نواخت اتش
mobile unit واحدمتحرک
outdoor unit تراشگلابیشکل
radar unit مرکزرادار
recording unit واحدثبتشده
volume unit واحد بلندی صدا
unit weight وزن واحد
terminal unit واحد پایانی
terminal unit واحد پایانه
task unit یگان ماموریت
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
tape unit واحد نوار
system unit محفظه سیستم
storage unit واحد انباره
unit train بنه یکان
storage unit واحد ذخیره
unit train بنه اماد یکان
unit training اموزش یکانی
unit training اموزش یکان
unit tube لوله واحد
unit weight وزن مخصوص
refrigeration unit قسمتسردخانه
service unit یکان خدمات
sampling unit واحد نمونه گیری
rotating unit یکان در حال تعویض یاچرخش نوبتی بین پستها
requesting unit یکان تقاضا کننده
requesting unit یکان درخواست کننده
repeating unit واحد تکراری
processing unit واحد پردازنده
processing unit واحدپردازشگر
processing unit واحد پردازش
practical unit واحدهای عملی
power unit پیش راننده
pioneer unit یگان مهندسی رزمی
unit matrix ماتریس همانی [ریاضی]
physical unit واحد فیزیکی
shipment unit یکان مسئول ارسال کالاها
shipping unit واحد حمل
unit circle دایره واحد [ریاضی]
T-tail unit بخشدم تیشکل
unit price قیمت واحد
tractor unit قسمتتراکتور
turntable unit بخشصفحهتراش
unit trust موسسهسرمایهگذار
unit distribution روش توزیع به یکان
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
staging unit یکان بارگیری کننده
split unit یکان جدا شده یا مجزا شده
single unit یکان مستقل
single unit یکان منفرد
peripheral unit واحد جنبی
thermal unit واحدسنجش گرما
A+E unit [British E] اتاق عمل اورژانس
unit price واحد قیمت
unit price واحد بهاء
unit position مکان واحد
unit of time واحد زمانی
unit of prayer رکعت
unit of measurement واحد اندازه گیری
unit of issue مبنای توزیع
unit of issue واحد توزیع
unit of fire واحد اتش
unit of fire نواخت تیر
unit supply تدارکات یکان
unit of currency واحد پولی
unit of account واحد محاسبه
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
unit structure استخوانبندی یکان
unit price بهای واحد
imaginary unit یکه موهومی [ریاضی]
unit structure سازمان یکان
unit strength استعدادیکان
unit strength قدرت رزمی یکان
unit reserves اماد ذخیره یکانی
unit reserves ذخایر یکانی
unit record رکورد واحد
unit record تک مدرکی
unit matrix ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
unit matrix ماتریس واحد
unit citation جشنهای یکانی
unit cell کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
unit cell سلول واحد
unit categories انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
unit awards تشویق نامه یکانی
unit awards جوایز یکانی
unit assembly یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
unit assembly یک قطعه مجزا
two unit system دستگاه دو برقی
troop unit یکان سربازدار
troop unit یکان صنفی
unit supply اماد یکانی
unit citation جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
unit cost هزینه واحد
unit loading بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
unit load واحد بار
unit kilometer مصرف کیلومتری یکان
unit journal دفتر روزنامه یکان
unit hydrograph هیدروگراف واحد
unit funds اعتبارات یکانی
unit emplaning در عملیات حمل و نقل هوایی به طرح ریزی و سازمان دادن یکان برای حمل و نقل اطلاق میشود
unit elongation ازدیاد طول ویژه
unit elasticity کشش واحد
unit supply تدارکات یکانی
unit distribution روش تقسیم به یکان
unit distance با فاصله واحد
unit cost هزینه هر واحداز کالا
unit system سلسله احاد
motor unit واحد حرکتی
fundamental unit یکای بنیادی
electrostatic unit واحد الکترواستاتیک
electric unit واحدهای الکتریکی
base unit یکای بنیادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com