English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
computer crime جرم کامپیوتری
Other Matches
crime جنایت
crime گناه کردن
crime تبهکاری
crime بزه
crime تقصیر تبه کاری
crime جرم
crime گناه
pumishment p to the crime کیفربه فراخورگناه
exposure of a crime کشف جرم
to perpetrate a crime گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
to become an accessory to a crime در جرمی شریک شدن [قانون ]
to perpetrate a crime گناه کردن
war crime جنایات جنگی
perpetration of a crime ارتکاب جرم
incendiary crime گناه اتش انگیزی
no crime or punishment except in law the with accordance اصل قانونی بودن جرم ومجازات
commit a crime مرتکب جنایتی شدن
capital crime جنایت بزرگ یامهم
victimless crime جرم بدون قربانی
punishment of a crime not yet committed قصاص قبل از جنایت
Hunger begets crime. گرسنگی سبب جرم و جنایت میشود.
capital offence or crime گناه مستوجب اعدام
mental element of crime عنصر روانی جرم
constituent elements of crime عناصر متشکله جرم
physical element of crime عنصر مادی جرم
suit the punishment to the crime انطباق مجازات بر جرم
national crime information center شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
The crime lies heavily on his conscience. جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
My Computer نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
computer ماشین الکترونیکی
computer اکامپیوتر
computer ماشین حساب کامپیوتر
computer ماشین حساب
computer ماشین متفکر
computer رایانه
computer حسابگر الکترونی
computer کامپیوتر
computer شمارنده
hybrid computer کامپیوتر دو رگه
human computer امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
computer simulation شبیه سازی
computer security امنیت کامپیوتر
guest computer کامپیوتر مهمان
four address computer کامپیوتر چهار نشانی
flight computer کامپیوتر پرواز
first generation computer کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
microprogrammable computer کامپیوتر ریزبرنامه پذیر
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
hybrid computer کامپیوترترکیبی
ibm computer کامپیوتر ای بی ام
laptop computer کامپیوتر دستی یا کیفی
infected computer کامپیوتری که یک برنامه ویروسی دارد
mainframe computer سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
independent computer manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
mainframe computer مانند تعداد عملوند همزمان
computer simulation کامپیوتری
incremental computer کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
incremental computer وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
ibm computer ماشین حساب ای بی ام
mainframe computer استفاده از ریز کامپیوترها برای دستیابی به کامپیوتر mainframe
electronic computer کامپیوتر الکترونیکی
computer word کلمه کامپیوتری
computer utility خدمات کامپیوتری
computer utility سودمندی کامپیوتر
appliance computer سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
computer user استفاده کننده کامپیوتر
computer typesetting حروف چینی کامپیوتری
computer time وقت کامپیوتر
computer simulation شبیه سازی کامپیوتری
computer store فروشگاه کامپیوتر
control computer کامپیوتر کنترل
dedicated computer کامپیوتر اختصاصی
desktop computer کامپیوتر رومیزی
duplex computer کامپیوتر مضاعف
digital computer کامپیوتردیجیتال
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
digital computer کامپیوتر دیجیتالی
digital computer کامپیوتر
digital computer کامپیوتر عددی
computer vendor فروشنده کامپیوتر
digital computer کامپیوتر رقمی
computer system سیستم کامپیوتری
transportable computer پس و پیش کردن
three address computer کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه
target computer کامپیوتر هدف
talking computer کامپیوتر سخنگو
synchronous computer کامپیوترهمزمان
synchronous computer کامپیوتر همگام
stand alone computer کامپیوتر مستقل
source computer کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
source computer کامپیوتر منبع
slave computer کامپیوتر برده
two address computer کامپیوتر دو ادرسه
two address computer کامپیوتربا دو نشانی
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
a stand-alone computer یک رایانه مستقل
There's a jinx on this computer. این رایانه جادو شده.
computer table میزکامپیوتر
micro-computer ریزکامپیوتر
micro-computer ریزرایانه
micro-computer خرد کامپیوتر
virtual computer کامپیوتر مجازی
sequential computer کامپیوتر ترتیبی
serial computer کامپیوترنوبتی
one address computer کامپیوتر یک نشانی
one address computer ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
one address computer دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
office computer کامپیوتر اداری
object computer OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
object computer کامپیوتر مقصود
notebook computer یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
notebook computer که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
notebook computer کامپیوتر کوچک قابل حمل
nonesequential computer کامپیوتر غیر ترتیبی
network computer نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
one address computer کامپیوتریک ادرسه
one chip computer کامپیوتر یک تراشهای
serial computer کامپیوتر سری
serial computer کامپیوتر نوبتی
self adapting computer کامپیوتر خود وفق
second generation computer کامپیوتر نسل دوم
satellite computer کامپیوتر ماهوارهای
ruggedized computer کامپیوتر بادوام
programmed computer کامپیوتر برنامه ریزی شده
portable computer کامپیوتر قابل حمل
pocket computer کامپیوتر جیبی
parallel computer کامپیوتر موازی
multiaccess computer کامپیوتر با دسترسی چند گانه
computer engineer مهندس کامپیوتر
computer enclosure محفظه کامپیوتر
computer drawing ترسیم کامپیوتری
computer design طراحی کامپیوتری
computer conferencing کنفرانس کامپیوتری
computer code کد کامپیوتر
computer code رمز کامپیوتر
computer code رمز کامپیوتری
computer classifications طبقه بندی کامپیوتر
computer circuits مدارهای کامپیوتری
computer center مرکز کامپیوتر
computer engineering مهندسی کامپیوتر
computer family خانواده کامپیوتر
computer instruction دستورالعمل کامپیوتر
computer industry صنعت کامپیوتر
computer graphics نگاره سازی کامپیوتری گرافیک کامپیوتری
computer graphics نگاره سازی کامپیوتری
computer graphicist گرافیست کامپیوتری
computer generations نسلهای کامپیوتر
computer generations روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
computer game بازی کامپیوتری
computer flicks فیلمهایی که توسط کامپیوترساخته میشود
computer camp اردوی کامپیوتر
computer based بر مبنای کامپیوتر
computer awarness دانش کامپیوتر
asynchronous computer کامپیوتر ناهنگام
apple computer کامپیوتر اپل
analogue computer کامپیوتر انالوگ
analog computer کامپیوتر سنجشی
analog computer کامپیوترقیاسی
analog computer کامپیوتر انالوگ
analog computer کامپیوتری که با استفاده از اطلاعات تحلیلی کار میکند
analog computer کامپیوتر تحلیلی
home computer کامپیوتر خانگی
personal computer کامپیوتر شخصی
host computer کامپیوتر میزبان
host computer کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
asynchronous computer کامپیوتر غیرهمزمان
automatic computer کامپیوتر خودکار
computer artist هنرمند کامپیوتر
computer art هنر کامپیوتر
computer architecture معماری کامپیوتر
computer architect معمار کامپیوتر
computer animation تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت نرم آنها ایجاد شود
computer animation ایجاد توهم حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه
computer assisted بکمک کامپیوتر
computer aided بکمک کامپیوتر
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
briefcase computer کامپیوتر چمدانی
board computer یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
host computer کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
computer operator اپراتور کامپیوتر
computer literacy دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
computer printout چاپ کامپیوتری
computer printout مطالبی که توسط کامپیوتر چاپ شده است
computer on a chip کامپیوتر روی یک تراشه
computer professional متخصص کامپیوتر
computer program برنامه کامپیوتر
computer language زبان کامپیوتر
computer manufacturer سازنده کامپیوتر
computer literacy دانش کامپیوتر
computer logic منطق کامپیوتر
computer museum موزه کامپیوتری
host computer کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
computer operation عملیات کامپیوتر
computer operation عملکرد کامپیوتری
computer oriented کامپیوتر گرا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com