Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
computer industry
صنعت کامپیوتر
Other Matches
industry
صنعت
industry
کوشایی
industry
مجاهدت
industry
پیشه و هنر ابتکار
industry
صناعت
textile industry
صنعت بافندگی
textile industry
صنعت نساجی
sick industry
صنعت عقب مانده
sick industry
صنعت بیمار
service industry
صنعت خدمات
export industry
صنعت صادراتی
competitive industry
صنعت رقابتی
weak industry
صنعت ضعیف
light industry
صنعتساختاشیاءبااندازهکوچک
petrochemical industry
صنعتشیمیاییفرآوردههاینفتی
automotive industry
صنعت اتومبیل
motorcar industry
صنعت اتومبیل
cottage industry
فرآورد خانگی
cottage industry
صنعت روستایی
ceramics industry
صنعت سرامیک
cottage industry
کارگاه خانگی
weak industry
صنعت کساد
plastic industry
صنعت پلاستیک
declining industry
صنعت رو به زوال
declining industry
صنعت درحال تنزل
domestic industry
صنعت داخلی
electric industry
صنعت برق
expanding industry
صنعت در حال گسترش
extractive industry
صنعت استخراجی
family industry
صنعت خانوادگی
infant industry
صنعت نوزاد
iron industry
صنعت اهن
location of industry
تعیین مکان صنعت
location of industry
تعیین محل استقرار صنعت
manufacturing industry
صنعت کارخانهای
ministry of industry
وزارت پیشه و هنر
nationalized industry
صنعت ملی شده
oil industry
صنعت نفت
contracting industry
صنعت ساختمان
transport industry
تجارت حمل و نقل
heavy industry
صنایع سنگین
Want is the mother of industry.
<proverb>
خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
agro industry
کشت و صنعت
agro industry
کشت و ساخت
transport industry
صنعت حمل و نقل
to protect home industry
صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
structrual engineering industry
صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
labour intensive industry
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
Industry Standard Architecture
استاندارد برای باس در IBMPC یا سازگار با آن
constant cost industry
صنعت هزینههای ثابت
increasing cost industry
صنایع با هزینههای افزایشی
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
decreasing cost industry
هزینه نزولی صنعتی
non ferrous metal industry
صنعت فلزات غیراهنی
machine building industry
صنعت ماشین سازی
labour intensive industry
صنعت کاربر
small scale industry
صنعت به مقیاس کوچک
motor vehicle industry
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
Irans industry is progressing.
صنعت ایران درحال ترقی است
metal working industry
صنعت فلزکاری
structrual engineering industry
صنعت سازه
poor prospects for the steel industry
دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
iron and steel working industry
صنعت اهن و فولاد
extended industry standard architecture
معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
long run industry supply curve
منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels.
صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
computer
اکامپیوتر
computer
رایانه
computer
کامپیوتر
computer
ماشین متفکر
My Computer
نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
computer
ماشین الکترونیکی
computer
حسابگر الکترونی
computer
ماشین حساب کامپیوتر
computer
ماشین حساب
computer
شمارنده
digital computer
کامپیوتر رقمی
digital computer
کامپیوتر عددی
digital computer
کامپیوتر
desktop computer
کامپیوتر رومیزی
dedicated computer
کامپیوتر اختصاصی
laptop computer
کامپیوتر دستی یا کیفی
computer memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
control computer
کامپیوتر کنترل
hybrid computer
کامپیوترترکیبی
nonesequential computer
کامپیوتر غیر ترتیبی
independent computer
manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
incremental computer
کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
computer memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
human computer
امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
guest computer
کامپیوتر مهمان
four address computer
کامپیوتر چهار نشانی
flight computer
کامپیوتر پرواز
first generation computer
کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
electronic computer
کامپیوتر الکترونیکی
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
duplex computer
کامپیوتر مضاعف
hybrid computer
کامپیوتر دو رگه
digital computer
کامپیوتر دیجیتالی
incremental computer
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
incremental computer
وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
ibm computer
ماشین حساب ای بی ام
ibm computer
کامپیوتر ای بی ام
digital computer
کامپیوتردیجیتال
second generation computer
کامپیوتر نسل دوم
computer table
میزکامپیوتر
synchronous computer
کامپیوترهمزمان
synchronous computer
کامپیوتر همگام
stand alone computer
کامپیوتر مستقل
source computer
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
source computer
کامپیوتر منبع
slave computer
کامپیوتر برده
sequential computer
کامپیوتر ترتیبی
serial computer
کامپیوترنوبتی
serial computer
کامپیوتر سری
talking computer
کامپیوتر سخنگو
target computer
کامپیوتر هدف
three address computer
کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه
micro-computer
ریزکامپیوتر
There's a jinx on this computer.
این رایانه جادو شده.
micro-computer
ریزرایانه
micro-computer
خرد کامپیوتر
a stand-alone computer
یک رایانه مستقل
pocket computer
کامپیوتر جیبی
two address computer
کامپیوتربا دو نشانی
two address computer
کامپیوتر دو ادرسه
transportable computer
پس و پیش کردن
serial computer
کامپیوتر نوبتی
self adapting computer
کامپیوتر خود وفق
object computer
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
object computer
کامپیوتر مقصود
notebook computer
یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
notebook computer
که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
notebook computer
کامپیوتر کوچک قابل حمل
virtual computer
کامپیوتر مجازی
network computer
نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
multiaccess computer
کامپیوتر با دسترسی چند گانه
microprogrammable computer
کامپیوتر ریزبرنامه پذیر
mainframe computer
مانند تعداد عملوند همزمان
mainframe computer
سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
office computer
کامپیوتر اداری
on board computer
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
one address computer
دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
satellite computer
کامپیوتر ماهوارهای
ruggedized computer
کامپیوتر بادوام
programmed computer
کامپیوتر برنامه ریزی شده
portable computer
کامپیوتر قابل حمل
parallel computer
کامپیوتر موازی
one chip computer
کامپیوتر یک تراشهای
one address computer
کامپیوتریک ادرسه
one address computer
کامپیوتر یک نشانی
one address computer
ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
mainframe computer
استفاده از ریز کامپیوترها برای دستیابی به کامپیوتر mainframe
computer manufacturer
سازنده کامپیوتر
computer family
خانواده کامپیوتر
computer engineering
مهندسی کامپیوتر
computer engineer
مهندس کامپیوتر
computer enclosure
محفظه کامپیوتر
computer drawing
ترسیم کامپیوتری
computer design
طراحی کامپیوتری
computer crime
جرم کامپیوتری
computer conferencing
کنفرانس کامپیوتری
computer code
کد کامپیوتر
computer code
رمز کامپیوتر
computer code
رمز کامپیوتری
computer classifications
طبقه بندی کامپیوتر
computer circuits
مدارهای کامپیوتری
computer flicks
فیلمهایی که توسط کامپیوترساخته میشود
computer logic
منطق کامپیوتر
computer literacy
دانش کامپیوتر
computer literacy
دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
computer letter
حرف کامپیوتری
computer language
زبان کامپیوتر
computer language
زبان کامپیوتری
computer jargon
لغات فنی مربوط به رشته کامپیوتر
computer instruction
دستورالعمل کامپیوتر
computer graphics
نگاره سازی کامپیوتری گرافیک کامپیوتری
computer graphics
نگاره سازی کامپیوتری
computer graphicist
گرافیست کامپیوتری
computer generations
نسلهای کامپیوتر
computer generations
روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
computer game
بازی کامپیوتری
computer center
مرکز کامپیوتر
computer camp
اردوی کامپیوتر
asynchronous computer
کامپیوتر غیرهمزمان
asynchronous computer
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
asynchronous computer
کامپیوتر ناهنگام
appliance computer
سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
apple computer
کامپیوتر اپل
analogue computer
کامپیوتر انالوگ
analog computer
کامپیوتر سنجشی
analog computer
کامپیوترقیاسی
analog computer
کامپیوتر انالوگ
analog computer
کامپیوتری که با استفاده از اطلاعات تحلیلی کار میکند
analog computer
کامپیوتر تحلیلی
home computer
کامپیوتر خانگی
personal computer
کامپیوتر شخصی
host computer
کامپیوتر میزبان
host computer
کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com