Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
concentration ratio	نسبت تمرکز
concentration ratio	نرخ تمرکز
Other Matches
concentration	تمرکز
concentration	شدت
concentration	غلظت [شیمی]
concentration	اشباع
concentration	غلیظ سازی
concentration	غلظت
concentration	تراکم
concentration	تمرکز عده ها
concentration	تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentration camps	منطقه تجمع اسرا
concentration camps	بازداشتگاه
concentration camps	بازداشتگاه اسرا
concentration camps	اردوگاه کار اجباری
concentration camps	بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
concentration camp	بازداشتگاه
concentration camp	منطقه تجمع اسرا
concentration gradient	شیب غلظت
concentration area	منطقه تمرکز اتش
concentration area	منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
concentration of fire	تمرکز اتش
concentration cell	پیل غلظتی
concentration gradient	گرادیان غلظت
concentration camp	بازداشتگاه اسرا
concentration camp	اردوگاه کار اجباری
concentration camp	بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
formal concentration	غلظت فرمال
period of concentration	زمان تمرکز
ion concentration	غلظت یون
period of concentration	در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
electron concentration	غلظت الکترون
period of concentration	می پیماید
stress concentration	تمرکز تنش
data concentration	تمرکز داده
molecular concentration	غلظت مولکولی
concentration of electron	چگالی الکترون
molar concentration	غلطت مولی
concentration of fire	توده کردن اتش
concentration polarization	قطبش غلظتی
electronic concentration	غلظت الکترون
critical concentration	میزان تمرکز بحرانی
strategic concentration by rail	نشرمسکوکات فلزی
maximum allowable concentration	حداکثر غلظت مجاز
strategic concentration by rail	سیستم پولی فلزی
The convicts are being sent to concentration camps .	محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
concentration cell corrosion	نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
one to zero ratio	نرخ بین نوسان خروجی دودویی یک و صفر
in the ratio of	به نسبت
f ratio	بهر اف
t ratio	بهر تی
t ratio	نسبت تی
ratio	سهم
ratio	نسبت یک عدد به دیگری
ratio	بهر
ratio	قسمت
ratio	ضریب
ratio	نسبت معین وثابت
ratio	نسبت
ratio	نسبیت
ionic ratio	نسبت یونی
poisson's ratio	ضریب پواسون
poisson's ratio	در چندی پواسون
inverse ratio	نسبت معکوس
likelihood ratio	بهر درست نمایی
probability ratio	بهر احتمال
inflow ratio	نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
ratio decidendi	مبنای اصلی تصمیم
ratio correlation	همبستگی نسبتی
moduler ratio	نسبت مدول الاستیسیته ارماتور به مدول الاستیسیته بتن
liquidity ratio	نسبت نقدینگی
liquidity ratio	نسبتهای نقدینگی
progressive ratio	نسبت تصاعدی
operating ratio	نسبت کارکرد موتور یا ناو
operating ratio	نرخ عملیاتی
mobility ratio	نسبت تحرک
magnification ratio	ضریب بزرگنمایی
operating ratio	نسبت عملیاتی
magnification ratio	ضریب تقویت
mole ratio	نسبت مولی
magnetogyric ratio	نسبت ژیرومغناطیس
liquidity ratio	ضریب نقدینگی
price ratio	نسبت قیمت
ratio decidendi	مستنداصلی رای
ratio detector	اشکارساز نسبت
voids ratio	اندیس تهیگاهها
sensitivity ratio	نسبت حساسیت
settlement ratio	نسبت نشست
sex ratio	بهر جنسیت
shunt ratio	نسبت شنت
slenderness ratio	ضریب رعنائی
void ratio	نسبت منفذها
void ratio	درجه تخلخل
strength ratio	نسبت استحکام
viscosity ratio	نسبت گرانروی
velocity ratio	نسبت سرعت
variable ratio	گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
transmission ratio	نسبت تبدیل جعبه دنده
stress ratio	نسبت تنش
success ratio	بهر موفقیت
voltage ratio	نسبت ولتاژ
work ratio	نسبت کار به استراحت
knot ratio	نسبت تعداد گره [این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
ratio estimation	براور نسبتی
ratio of transformer	نسبت مبدل
transformer ratio	نسبت مبدل
ratio print	عکس بزرگ شده یا کوچک شده به مقیاس معین عکس معادل
ratio schedule	مقیاس نسبتی
recycle ratio	نسبت بازگردانی
recycling ratio	نسبت بازگردانی
reduction ratio	نسبت کاهش
reduction ratio	ضریب تقلیل
saving ratio	نسبت پس انداز
selection ratio	نسبت گزینش
selection ratio	بهر گزینش
weight ratio	نسبت وزن
golden ratio	عدد فی [ریاضی]
golden ratio	نسبت طلایی [ریاضی]
transformation ratio	نسبت تبدیل
absorption ratio	نسبت جذب
compression ratio	نسبت تراکم
contact ratio	نسبت تماس
contraction ratio	نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
control ratio	نسبت فرمان
correlation ratio	بهر همبستگی
correlation ratio	نسبت همبستگی
activity ratio	نسبت فعالیت
critical ratio	بهر شاخص
current ratio	نسبت جاری
current ratio	وضعیت فعلی
current ratio	نسبت دارایی موجود به بدهی موجود
cut off ratio	حداقل نرخ قابل قبول
deposit ratio	نسبت سپرده
compression ratio	ضریب ترکم
compression ratio	ضریب تراکم
absorption ratio	ضریب جذب
absorption ratio	ضریب درآشامی
abundance ratio	نسبت فراوانی
abundance ratio	فراوانی
age ratio	بهر سنی
aspect ratio	نسبت صفحه
aspect ratio	نسبت طول به عرض یا وترمتوسط بال
aspect ratio	نسبت تصویر
aspect ratio	نسبت دید
bypass ratio	نسبت کنارگذاری
cantilever ratio	نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
cash ratio	نسبت نقدینگی
distribution ratio	نسبت توزیع
fineness ratio	نسبت فرافت
glide ratio	نسبت مسافت طی شده به هرپای فرود با هواپیمای بی موتور
feedback ratio	نسبت پس خوراند
gyromagnetic ratio	نسبت ژیرومغناطیسی
gear ratio	نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
hit ratio	نسبت اصابت
image ratio	نسبت تصویر
gear ratio	نسبت چره دنده ها
impluse ratio	نسبت ایمپولز
feedback ratio	نسبت فیدبک
impluse ratio	نسبت ضربه
impedance ratio	نسبت مقاومت فاهری
impedance ratio	نسبت امپدانس
error ratio	نسبت خطا
glide ratio	نسبت سریدن
benefit cost ratio	نسبت فایده به هزینه
california bearing ratio	توان باربری نسبی کالیفرنیا
capital labor ratio	نسبت سرمایه به کار
capital job ratio	نسبت سرمایه به شغل
variable ratio schedule	برنامه نسبتی متغیر
vehicle mass ratio	نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
light output ratio	توان نور
inverse ratio or proportion	نسبت معکوس
labor capital ratio	نسبت کار به سرمایه
acid test ratio	ضریب قدرت پرداخت
water cement ratio	نسبت اب و سیمان
wage profit ratio	نسبت دستمزد به سود
voltage ratio of transformer	نسبت ولت مبدل
cost benefit ratio	نسبت فایده
lift drag ratio	نسبت برا به پسا
aggregate cement ratio	نسبت مواد سنگی به سیمان
air/fuel ratio	نسبت هوا به سوخت
air space ratio	درجه تهویه خاک
ratio of capital to labor	نسبت سرمایه به کار
capital output ratio	نسبت سرمایه به تولید
capital output ratio	ضریب سرمایه گذاری
cost benefit ratio	هزینه
nozzle expasion ratio	نسبت واگرایی نازل
file activity ratio	نسبت فعالیت پرونده
ratio of specific heats	نسبت گرمایی ویژه
ratio of capital to output	نسبت سرمایه به تولید
acid test ratio	تناسب درجه نقدینگی
current transfer ratio	نسبت انتقال جریان
debt income ratio	نسبت قروض به درامد ملی
engine pressure ratio	نسبت فشار موتور
diffuser area ratio	نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
power to weight ratio	نسبت وزن اتومبیل به نیروی اسب ان
discomfort relief ratio	بهر راحتی- ناراحتی
fission to yield ratio	بازده اتمی
fission to yield ratio	توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
fixed ratio schedule	برنامه نسبتی ثابت
charge mass ratio	نسبت بار به جرم
singal to noise ratio	نسبت سیگنال به اغتشاش
signal to noise ratio	نسبت پیام به همهمه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com