Dictiornary-Farsi | condensation water | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
condensation water	اب مقطر


Search result with all words

condensation of steam into water	تراکمبخاردرآب
Other Matches

condensation	تغلیظ
condensation	غلظت انقباض
condensation	مایع کردن گاز
self condensation	خود تراکمی
condensation	مایع کردن
condensation	درانباشتن
condensation	میعان گازها
condensation	میعان
condensation	ژاله زائی
condensation	تراکم
condensation	ادغام
condensation	به هم فشردگی
condensation	خلاصه
condensation	جمع شدگی تکاثف
condensation	چگالش
condensation shock	چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
condensation trail	مسیر انجماد
condensation trail	مجموعه وسایل انجماد
perkine condensation	تراکم پرکینی
aldol condensation	تراکم الدولی
condensation reaction	واکنش تراکمی
condensation pool	استخرانقباض
aldol condensation	واکنش الدولی
acyloin condensation	تراکم اسیلی
benzion condensation	تراکم بنزویینی
condensation cloud	ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
condensation groove	ابچکان
heat of condensation	گرمای میعان
condensation polymerization	بسپارش تراکمی
condensation polymer	بسپار تراکمی
condensation nucleus	هسته چگالش
claisen ester condensation	تراکم کلایزنی استر
molar heat of condensation	گرمای مولی میعان
by water	از راه دریا
water down <idiom>	ضعیف شدن
by water	با کشتی
of the first water	بهترین
by water	از راه رودخانه
on the water	در کشتی
water way	راه ابی
water course	حق المجری
water course	حق الشرب
water course	مجرای اب
water way	ابراهه
She let the water out .	آب را ول کرد
mean water	میان اب
water	آب
water way	مسیل
first water	بالاترین مقام
f.water	عرق رازیانه
water	اب
water	ابگونه
water	پیشاب
above water <adj.>	روی آب
water	مایع
water	اب دادن
to p something with water	اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
to keep ones he above water	از زیر بدهی بیرون آمدن
water still	دستگاه تقطیر اب
to water	آب ریختن
first water	درجه اول
to water something	آب دادن [گیاه]
to water	آب دادن
above water <adj.>	شناور
water glass	اب شیشه
water pollution	الودگی اب
water polo	بازی فوتبال ابی
water polo	واترپلو
water hole	سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water gauge	اب پیم
water glass	شیشه محلول
water proof	رطوبت ناپذیر
water glass	لیوان اب
water gas	گاز اب
water glass	شیشه مایع
water guage	فشار سنج اب
water hammer	ضربت قوج
water proof	دافع اب
water pressure	فشار اب
water polo	بازی در استخربطول 02 تا 03 متر و عرض 8 تا 01 متر بین 2 تیم 7نفره
water polo	واترپولو
water hammer	ضربت قوچ
water hardening	سختگردانی با اب
water hazard	مانع ابی در مسیر گوی گلف
water heater	فرف ابگرم کن
water heater	ابگرم کن
water gauge	اندازه اب نما
water hole	چاله اب
water line	خط ابخور ناو
water logging	ابسیری
water loss	ابکاهی
water lowering	زهکشی
water pipe	لوله اب
water pepper	فلفل ابی
water nymph	الهه دریایی
water nymph	حوری دریایی
water moccasin	مار سمی ابزی جنوب امریکا
water mill	اسیاب
water mill	اسیاب ابی
water meter	اب سنج
water meter	کنتور اب
water lily	نیلوفر ابی
water level	سطح اب
water level	سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water hyacinth	سنبل ابی
water pepper	زنجبیل سگ
water point	نقطه تقسیم اب
water plate	بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
water hyacinth	وردالنیل
water injection	پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water jacket	ابدان
water jacket	صندوق اب
water jump	مانع ابی
water jump	چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water pipe	لوله مخصوص لوله کشی اب
water pipe	تنبوشه
water level	تراز اب
water melon	هندوانه
surplus water	ابهای اضافی
voidance water	منجلاب
voidance water	زیر اب
wade into the water	راه رفتن در اب
waste water	فاضلاب
water aspirator	خرطوم ابی
surface water	اب سطحی
water bag	کیسه اب
water bailiff	میراب
water bailiffs	مامور تفتیش کشتیها در بندر
water bailiffs	مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water balance	بیلان اب
water bearer	دلو
water bearer	ساکب الماء
water bearer	ریزنده اب ابریز
water bed	تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
up to the middle in water	تا کمر در اب
undermining by water	اب رفتگی کف
surplus water	ابهای مازاد
swimming with water	پرازاب
swimming with water	غرق اب
table water	سفره اب زیر زمینی
tap water	اب شیر
water paint	رنگ لعابی
the water was overknee	اب از زانو میگذشت
to drink water	اب خوردن
to drink water	اب اشامیدن
to keep ones head above water	خود را از بار بدهی رها کردن
to sniff up water	اب رابه بینی کشیدن
to soften a water	سبک ترکردن یاشیرین کردن اب
to splash into water	به اب زدن
unavailable water	رطوبت غیر قابل استفاده
underground water	اب زیرزمینی
underground water	اب درون زمین
undermining by water	اب شستگی
water bed	تشک ابی
water bonded	اب بند شده
water cure	علاج بااب معالجه بااب
water damage	خسارت اب دیدگی
water displacement	زهکشی کردن
water displacement	زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
water disposal	فاضلاب
water disposal	اگوکشی
water disposal	ساختن اگو
water dog	سگ ابی
water dog	شناگر ماهر
water dog	سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
water driver	مقنی
water fast	رنگ نرو
water fast	غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water fast	پارچه شورنرو
water filter	صافی اب
water fowl	مرغ ابی
water fowl	پرنده ابی
water cure	اب درمان
water cress	شاهی اتی
water boy	بچه سقا
water boy	سقا
water buffalo	گاو میش اهلی شده اسیایی
water canteen	قمقمه
water car	ارابه اب فروشان
water car	ارابه اب پاش
water carriage	حمل از راه اب
water carrier	دلو
water circulation	گردش اب
water coiour	ابرنگ
water colour	ابرنگ
water colour	رنگاب
water colour	نقاشی ابرنگی
water container	فرف اب
water content	درصد رطوبت
water cooling	خنک کنندگی اب
water cooling	خنک کردن بااب
water front	جبهه رطوبتی
water intake	مکندهآب
water under the bridge <idiom>	همه چیز عوض شده
in hot water <idiom>	در دردسر
THere is not even a ripple in the water . <proverb>	آب از آب تکان نمى خورد .
If it has not water for me it certainly has bread . <proverb>	آب براى من ندارد براى تو که دارد .
Water is light . <proverb>	آب روشنائى است .
How can you know the value of water -you who live . <proverb>	تو قدر آب چه دانى که در کنار فراتى .
drinking water	آب آشامیدنی