Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 170 (9 milliseconds)
English	Persian
condition about performance of an act	شرط فعل
Search result with all words
condition of non performance	شرط فعل نفیا"
condition of performance	شرط فعل اثباتا"
Other Matches
performance	انجام
performance	انشاء معامله
performance	ایفا کاربرجسته
performance	نمایش
performance	اجرا
performance	عملکرد
performance	نمود
performance	سطح کارائی
performance	میزان کارائی
performance	عمل کرد
performance	ساخت
performance	ایفاء
performance	شاهکار کارایی
performance	کارائی
non performance	عدم اجرا
non performance	عدم انجام
performance	نحوه کار کسی یا چیزی
performance	روش قضاوت کارایی سیستم
performance	کار وسیله یادستگاه بازده عمل
performance	اجراء
performance	قطعه با کیفیت بالا یا با خصوصیات خوب
optimal performance	کارکرد بهینه
engine performance	قدرت موتور
engine performance	توان موتور
performance of the dam	زیست سد
engineered performance	زمان لازم برای اتمام یک واحد از کار
impossibility of performance	تعذر
performance appraisal	عملکرد سنجی
part performance	عقد یا قرارداددارای تشریفات یا شکل خاص
part performance	عقد معین
performance factor	ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
performance guarantee	ضمانت حسن انجام کار
performance monitor	برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
performance of a contract	اجرای قرارداد
performance rating	درجه بندی عملکرد
performance standard	معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
maximum performance	کارایی حداکثر
maximum performance	عملکرد حداکثر
performance test	ازمون عملکردی
performance test	ازمون عملی
performance evaluation	ارز یابی کارایی
impossibility of performance	عدم امکان در اجرا
specific performance	نحوه اجرای معین در قرارداد
performance bonds	ضمانتنامه انجام کار
feature of performance	ویژگی عملکرد
high frequency performance	رفتار فرکانس بالا
good performance guarantee	ضمانت حسن انجام کار
operational performance category	امادگی عملیاتی از طبقه
supervening impossibility of performance	غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
arthur performance scale	مقیاس عملکردی ارتور
operational performance category	طبقه امادگی عملیاتی
It was an enjoyable performance, if less than ideal.	این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
good performance bond guarntee	وثیقه انجام تعهد
leiter international performance test	ازمون عملی بین المللی لایتر
As a university professor , his performance stank.	طرف گند زد به هر چه استاد دانشگاه !
condition	وضع
condition	1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
condition	اضافه کردن داده ارسالی پس از برخورد با مجموعه پارامترها
it does not s. the condition	واجدان شرایط نیست
condition	عارضه شرطی کردن
condition	وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
condition	وضعیت
condition	ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
condition	شرط مهم در قرارداد
condition	شرط
out of condition	خراب
on the condition that	به شرط انکه
out of condition	معیوب
condition	شرط نمودن شایسته کردن
condition	موقعیت
condition	شرط مقید کردن
condition	چگونگی
condition	مشروط کردن
zero condition	حالت یک سلول مغناطیسی زمانی که صفر را نمایش میدهد
on no condition	به هیچ شرطی
on one condition	به یک شرط
condition	حالت
on that condition	به آن شرط
necessary condition	شرط لازم [ریاضی]
condition	شرط [وضع] [پیشزمینه]
There is only one condition attached to it .	فقط یک شرط دارد
Coulomb's condition	قید کولن
On condition that. Provided that.	بشرط آنکه (بشرطی که )
to change ones condition	زن گرفتن شوهرکردن
standard condition	شرایط استاندارد
prevailing condition	شرط غالب
rug condition	[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
space condition	شرط فاصله
wait condition	1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
to chang one's condition	عروسی کردن
to change ones condition	عروسی کردن
sufficient condition	شرط کافی
standard condition	شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
space condition	حالت فاصله
to make it a condition	شرط کردن
restart condition	شرط بازاغازی
readiness condition	وضعیت اماده باش
readiness condition	وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
tropical condition	شرایط گرمسیری
race condition	حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
sufficient condition	شرط کافی [ریاضی]
putting a condition	اشتراط
putting a condition	شرط گذاشتن
pre condition	شرط لازم الاجرای قبلی
unclear condition	شرط مجهول
to buy on condition	شرط خریدن
in a ruined condition	ویران
condition of qualification	شرط صفت
condition of readiness	وضعیت امادگی رزمی
condition of readiness	شرایط امادگی
default condition	وضعیت قرار دادی
dynamic condition	شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
embankment condition	حالت یا شرائط خاکریزی
equilibrium condition	شرط تعادل
error condition	وضعیت خطا
error condition	شرط خطا
condition of equilibrium	شرط تعادل
condition of corollary	شرط نتیجه
air condition	دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن
ammunition condition	وضعیت مهمات
an unclear condition which	consideration the ignoranceof causes شرط مجهولی که موجب جهل به عوضین میشود
boundary condition	شرط کرانی
condition about description	شرط صفت
condition book	کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
condition code	کد وضعیت امادگی اقلام
condition code	کدوضعیت اماد
condition code	رمز وضعیت
condition code	کد شرط
ignition condition	حالت احتراق
in good condition	بی عیب خوب
interesting condition	حمل
no load condition	حالت بی باری
interesting condition	حاملگی
lay down the condition	شرط کردن چیزی
line condition	وضع خط
line condition	حالت خط
mark condition	شرط علامت
mark condition	وضعیت نشان
make it a condition	شرط کردن
in working condition	کارکننده
normalization condition	شرط بهنجارش
interesting condition	ابستنی
initial condition	شرط اولیه
initial condition	شرایط اولیه
operating condition	رژیم
option of condition	خیار شرط
in working condition	دایر
attack condition , alfa	وضعیت تک
condition which is impossible to fulfill	شرط غیر مقدور
reasonable term and condition	قید و شرط معقول
attack condition , alfa	الف
condition contrary to the requirement	contract of
idle circuit condition	وضعیت مدار بی بار
functional condition code	کد یا علامت مشخصات عمل کرد مهمات
in perfecting bail condition	بی عیب
defense readiness condition	وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
He is in no condition (not fit)to work.	امروز خیلی سر حالم ( شنگول )
In good condition (health).	سالم وبی عیب
condition of subsequent events	شرط نتیجه
quenched and tempered condition	حالت ترساندن و سخت گردانی
condition contrary to the requirment of	شرط خلاف مقتضای عهد
condition contrary to the requirment	شرط خلاف مقتضای عهد
condition contrary to the requirement	شرط خلاف مقتضای عقد
In perfect condition (shape).	کاملا" صحیح وسالم
person in whose favor a condition is mad	مشروط له
mint a mint condition	نونو
mint a mint condition	تازه تازه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com