Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (2 milliseconds)
English
Persian
conference centre
مرکزکنفرانس
Other Matches
conference
کنگاش
conference
انجمن باشگاهها
conference
سخنرانی
conference
کنفرانس
conference
همرایزنی
conference
مشاوره
conference
موتمر
conference
گفتگو مذاکره
conference
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
closed conference
گردهمایی محرمانه
news conference
مصاحبه و کنفرانس مطبوعاتی
press conference
مصاحبه مطبوعاتی
in the press conference
در مصاحبه مطبوعاتی
closed conference
نشست مسدود
conference terms
شرایط کنفرانس
conference circuit
مدارپیشنهادی
conference call
دعوت به سخنرانی
peace conference
کنفرانس صلح
video conference
کنفرانسیکهافرادشرکتکنندهدرآنبهفواصلدورازهمحضوردارندوبااستفادهازتجهیزاتتصویریوشنیداریباهمدرارتباطهستند
shipping conference
کنفرانس کشتیرانی
yalta conference
م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
conference circuit
اتصال پیشنهادی
dumbarton oaks conference
شوروی و چین ضمن مذاکراتی شالوده سازمان ملل متحد را ریختند
dumbarton oaks conference
کنفرانس "دومبارتون اکس " کنفرانس منعقده در ساختمان دومبارتون اکس واقع درواشنگتن به سال 4491 که طی ان دولتهای امریکا بریتانیا
conference freight rate
نرخ مشترک شرکتهای کشتیرانی
The conference is scheduled for bahman 20 .
کنفرانس قرار است 20 بهمن تشکیل شود
main motion
[at a party conference etc.]
دادخواست اصلی
[در همایش حزبی و غیره]
world conference of computer in educatio
کنفرانس بین المللی اموزش کامپیوتر
right-of-centre
جناحراست محافظهکاران
right centre
مرکزقائم
centre third
سومینخطمیانی
off centre
لنگ زدن
centre
محل
centre
وسط
centre
تمرکز یافتن
centre
درمرکز قرارگرفتن
centre
وسط ونقطه مرکزی
off centre
لنگی
centre
مرکز
off-centre
لنگی
centre
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
off-centre
لنگ زدن
centre
نقط ه میانی چیزی
centre
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
centre
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centre
میان
centre
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre lane
بیندوخط
centre Keelson
مرکزالوارکیل
centre-aisle
راهرویمیانی
centre wheel
چرخهمیانی
centre pocket
گودال
centre mark
نقطهمرکزی
centre line
خطمرکزی
centre strap
نوارمیانی
centre spot
خالوسط
centre point
نقطهمرکزی
centre span
مرکزپل
centre post
قسمتبدونآرایش
centre pocket
مرکزی
centre-back
میانیعقب
remand centre
بازداشتگاهموقت
reception centre
مکانیکهبرایافرادبیخانماناقامتگاهموقتیفراهممیآورد
leisure centre
مرکزتفریحیورزشی
left-of-centre
معتقدبهسوسیالیزم
How far is it to city centre?
تا مرکز شهر چقدر راه است؟
health centre
مرکز سلامتی
garden centre
مکاندفنزباله
detention centre
پذیرشهتل
shopping centre
مرکزخرید
centre-stage
شرائطبسیار حساسو مهم
left centre
مرکزچپ
community centre
محلاجتماعات
Take me to the city centre?
مرا به مرکز شهر ببرید.
centre hole
مرکزگودال
nerve centre
مرکز فرمان
profit centre
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
profit centre
واحد دخل و خرج کننده
profit centre
مرکز سود
off centre load
بار خارج از مرکز
fluid centre
مرکز سیال
cost centre
مرکز هزینه یابی
civic centre
میانگاه شهر
civic centre
مرکز شهر
centre plate
keel drop
centre pawns
پیادههای مرکزی شطرنج
centre of pressure
مرکز فشار
centre of activities
مرکز عملیات
centre game
بازی مرکزی
centre castle
پل فرماندهی
surrending the centre
تفویض مرکز
centre of mass
مرکز ثقل
centre forward
مرکز
centre flag
پرچموسطی
centre half
نیمهمیانی
centre fielder
بازیکنمرکزی
centre field
مرکززمین
centre of gravity
گرانیگاه
centre electrode
الکترودمرکزی
centre court
حیاطمیانی
centre of gravity
مرکز ثقل
centre console
میزفرمانمرکزی
centre circle
دایرهمرکزی
centre chief
مهاجممیانی
centre back
نیمهعقب
centre of mass
گرانیگاه
centre base
ستونمرکزی
shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
What's the fare to city centre?
نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
retail centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
centre holding variation
واریاسیون حفظ مرکز درجوئوکو پیانو
centre of crest circle
مرکز خمیدگی
principal centre of affairs
مرکز مهم امور
centre counter defence
دفاع متقابل مرکزی
in the centre near the railway station
در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
urban centre of a community
مرکز شهرک
Which bus goes to the town centre?
کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
Can I drive to the centre of town?
آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
centre face-off circle
دایرهمرکزیمحلروبروشدنحریفها
centre service line
خطسویسزنیمیانی
centre of crest circle
مرکز انحنای ستیغ
centre back vent
پیلیپشت
retail centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
runway centre line markings
خطوسطخیابان
He was spending money right,left and centre.
چپ وراست پول خرج می کرد
retail shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com