Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
conical head lubricating nipple
گریس خور مخروطی
Other Matches
lubricating nipple
گریس خور
nipple
ازنوک پستان خوردن
nipple
نوک غده
nipple
پستانک مخصوص شیربچه
nipple
گریس خور
nipple
نوک پستان
grease nipple
گریس خور
oil nipple
گریس خور
conical
مخروطی
conical
کله قندی
conical
گووهای شکل
conical
مخروطی شکل
conical
کله قندی مخروطی
conical scanning
ردیابی امواج به طورمخروطی
conical buoy
شناورمخروطی
conical spring
فنر مخروطی
conical antenna
انتن مخروطی
conical flow
تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
conical scanning
انتشار مخروطی امواج
conical scanning
تقطیع مخروطی
lubricating
چرب کردن
lubricating
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
lubricating
روان سازنده
lubricating
روان کردن
lubricating
روغن زدن
self lubricating
خودبخود روغن کاری شونده
lubricating
لیزکردن
lubricating
روغنکاری کردن
lubricating
روغن زدن به
self lubricating
خود بخود نرم شونده
conical broach roof
سقفمخروطیمیلهدار
lubricating oil
روغن موتور
lubricating oils
گریس
lubricating oil pump
پمپ روغن موتور
mobile lubricating equipment
تجهیزات روغنکاری متحرک
drum type lubricating pump
پمپ روغنکاری نوع غلطکی
head to head polymer
بسپار سر به سر
to keep one's head
ارام یاخون سردبودن
head up
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
head
دارای سرکردن
head to head
رقابت شانه به شانه
over one's head
<idiom>
به مقام بالاتری رفتن
over one's head
<idiom>
خیلی سخت برای درک
on/upon one's head
<idiom>
برای خودش
head
: سرگذاشتن به
head
مهم
head
عمده
head
اصلی
head
سردرخت
head
سرستون
head
فرق سرصفحه
head for
به سمت معینی در حرکت بودن
to head off
عازم شدن
[گردش]
Off with his head !
سرش را ببرید !
well head
سر چشمه
head well
چاه پیشکار
head well
مادر چاه
head way
پیشروی
head way
بلندی طاق سرعت
head way
پیشرفت
head way
بجلو
with head on
سربه پیش سر به جلو
to go off one's head
دیوانه شدن
to get anything into ones head
چیزیراحالی شدن یافهمیدن متقاعدشدن
keep one's head
<idiom>
head up
<idiom>
رهبر
go head
ادامه بدهید بفرماید
head
راس عدد
head
نوک
R/W head
وسیله
from head to f.
ازسرتاپا
go head
پیش بروید
head
سالار عنوان
go to head of
مست کردن
head
رئیس
head
دهانه
head
انتها دماغه
one way head
سریکجهته
head
ابتداء
head down
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
per head
متوسطمیانگین
head
موضوع
head out
<idiom>
ترک کردن
head-on
<idiom>
برعلیه کسی بودن
head-on
<idiom>
فرجام مواجه شدن با
head off
<idiom>
مانع شدن از ،جلوگیری کردن
head off
<idiom>
به عقب برگشتن
head
فهم
go to one's head
<idiom>
مغرور شدن
get it through one's head
<idiom>
فهمیدن ،باورداشتن
off with his head
سرش را از تن جدا کنید
over head
هزینه سربار
head
منتها درجه موی سر
head
کله
head off
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
R/W head
HEAD WRITE/READ
head
افت
head
عناصر اولیه ستون
keep one's head
دست پاچه نشدن
head on
شاخ بشاخ
head
ارتفاع فشاری
head on
از سر
head on
از طرف سر
head
ارتفاع ریزش سر رولور سر
head on
روبرو
head on
نوک به نوک
head-on
شاخ بشاخ
head-on
از سر
head-on
از طرف سر
head-on
روبرو
head
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
head
توپی کامل و سایر متعلقات
head
وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
head
دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
head
دادهای که نشان داده آدرس شروع لیست دادههای ذخیره شده در حافظه است
head
بعد بالایی کتاب یا بدنه
head
اولین عنصر داده در لیست بودن
head
شبکه یا بدنه
head
بخش بالایی وسیله
head
نوک پیکان
head
دستشویی قایق بالای بادبان
head
دماغه
head-on
نوک به نوک
head
سرپل توالت ناو
head first
باکله
head first
سربجلو
head first
از سر سراسیمه
head-first
باکله
head-first
سربجلو
head-first
از سر سراسیمه
head
سرفشنگ
keep one's head
خونسردبودن
head
دربالا واقع شدن
head
راس
head
ریاست داشتن بر رهبری کردن
head
خط سر
head
سر
head
پیش رو
head
موضوع در راس چیزی واقع شدن
head
رهبری کردن مقاومت کردن
head
عازم شدن سرپل گرفتن
head
مواجه شدن سرپرستی شدن به وسیله
head
دهنه ابزار
head
ضربه با سر
head
هد
head
انتهای میز بیلیارد
head
عنوان مبحث
head
رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
raw head
نوک خواندن
round head
برگردان
read head
نوک خواننده
raise its head
پدید امدن
read head
نوک خواندن
read head
هد خواندن راس خواندن
recording head
نوک ضبط
record head
نوک ضبط
round head
سر گرد
raw head
نوک خواننده
rivet head
کله پرچ
running head
خط عنوان هرصفحه در متن
scald head
کچلی
tension head
بار کشش
to knock head
چیزی که عبارت ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
the crown of the head
فرق سر
ti lift one's head
نیرو گرفتن
to knock head
سجود
to bob one's head
کوتاه کردن موی سر کسی
to gather head
نیروگرفتن
to gather head
قوت گرفتن سرپیداکردن
to knock head
پیشانی برخاک نهادن
to hide one's head
ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
to hit someone on the head
بر سر کمی زدن
t head bolt
پیچ چکشی شکل " T "
swelled head
دارای عقاید بزرگ خود فروش
swelled head
خودخواه
sculptured head
پیکره سر ادمی
sculptured head
سردیس
she has a well poised head
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
shock head
انبوه گیسو
shock head
دارای موی فراوان
spear head
گروه جلودار
spear head
گروه نوک درحمله یا سر جلودار
spindle head
سر هرزگرد
splash head
پاشش گیر
to pitch on one's head
از سر پرت شدن
static head
فشار ایستایی
to keep ones head above water
خود را از بار بدهی رها کردن
raise its head
پیدا شدن
my head aches
سرم درد میکند
long head
زیرکی
lose one's head
دیوانه شدن
lost head
افت بار
lunk head
ادم کله خر
magnetic head
نوک مغناطیسی
magnetic head
هد مغناطیسی
manufactured head
سر ساخته شده
mast head
نوک دکل کشتی
movable head
با نوک متحرک
moving head
با نوک متحرک
long head
دوراندیشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com