English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (2 milliseconds)
English Persian
connecting branch اتصال یا پیوستگی
Other Matches
connecting اتصال دهنده
connecting socket [دوشاخه متصل کننده]
connecting module مدلتقسیم
the connecting link علت
connecting diagram دیاگرام اتصال
connecting arrangement ترتیب پیوسته
connecting arrangement ترتیب متصل
connecting cable کابل رابط
connecting rod میله رابط
connecting rod رام
connecting tube لوله رابط
connecting rod شاتون
connecting rod دسته پیستون
connecting rod میله اتصال
connecting rod شاطون
articulated connecting rod شاتون فرعی
connecting rod bearing یاطاقان دسته پیستون یاطاقان شاطون
connecting rod bolt پیچ دسته پیستون
transformer connecting group گروه اتصال ترانسفورماتور
connecting rod bolt پیچ شاطون
forked connecting rod دو شاخ دسته پیستون
connecting rod bush بوش شاطون
branch شاخه [دانشی]
branch [تیرک گوتیک در طاق]
Y-branch انشعابفرعی
branch رشته [دانشی]
no branch شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
no branch شغل بدون رسته
branch جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
branch مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch شاخه دراوردن
branch در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند
branch دایره قسمت
branch انشعاب
branch منشعب شدن گل وبوته انداختن
branch مشتق شدن
branch رسته
branch جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branch شعبه
branch رشته
branch بخش
branch شعبه رشته
branch دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branch کابلی که از یک کابل اصلی به گره می رود
branch شاخه شاخه شدن
branch شاخه
branch جدولی که نشان میدهد در برنامه با توجه به نتیجه بررسی به کجا باید جهش کرد
branch شاخ
branch خط ی که یک یا چند وسیله را به شبکه اصلی وصل میکند
branch رشته ساقه
branch تقسیم
branch فرع
branch شعبه زدن
branch یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
executive branch officer line : syn
What is your branch of study? رشته تحصیلیتان چیست ؟
eco-branch شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
descending branch شاخه نزولی مسیر گلوله
double branch چهارراهه
duty branch رسته خدمتی
To cut off a branch . شاخه ای را قطع کردن
Special Branch سازمانپلیسبریتانیا
fruit branch شاخهمیوه
branch duct مجرایشاخهای
branch clip گوشیپزشکی
service branch انشعاب
root and branch کاملا
root and branch اساسا
root and branch ازریشه
unconditional branch انشعاب غیر شرطی
grid branch مدار شبکه
executive branch فرماندهی
every branch of knowledge هرشاخه ازعلوم
duty branch رسته
olive branch شاخ زیتون
branch exchange رد و بدل کننده شعبهای
branch depot امادگاه رستهای
branch cutter شاخه بر
branch cutter اهن دهره
branch cutout فیوز انشعاب
branch circuit مدار انشعابی
branch address نشانی انشعاب
basic branch رسته اولیه
artillery branch رسته توپخانه
air branch قسمت هوایی رسته هوایی
air branch قسمت امور هوایی
branch lines شاخه
branch lines خط فرعی
branch line شاخه
branch line خط فرعی
olive branch اولاد
branch extension اتصال شنت
branch extension اتصال موازی فرعی
branch head دهانه ابگیر نهر درجه یک
branch office شعبه
branch office دفتر شعبه
branch pipe پنجه اگزوز
branch switch کلید
case branch انشعاب شرطی
conditional branch انشعاب شرطی
condeitional branch انشعاب شرطی
branch cutoff دیواری است که معمولا درجهت عمود بر دیوار سپری ساخته میشود
branch of a company شعبه شرکت
branch instruction دستورالعمل انشعاب
branch return pipe لولهبرگشتشاخهای
branch material curriculum برنامه اموزش مراکزاموزش رستهای
to hold out the olive branch <idiom> [پیشنهاد آشتی کردن]
reach out with an olive branch [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch <idiom> [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
to lop off a branch [from a tree] شاخه ای را [از درختی] بریدن
branch qualified officer افسر متخصص رستهای
Dont break that branch off. آن شاخه رانشکن
branch supply pipe منبعشاخهای
lower branch of meridian نصف النهار زیرین
branch control structure ساختار کنترل انشعاب
foam branch pipe لوله کف ساز
branch immaterial position شغل همه رستهای
upper branch of meridian نصف النهار برین
branch material position شغل سازمانی
Remove something root and branch. چیزی را از ریشه وبن نابود کردن
private branch exchange مبادله انشعاب خصوصی
private automatic branch exchange یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
private automatic branch exchange رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com