Dictiornary-Farsi | consent presumed from silence | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 79 (5 milliseconds)

English	Persian
consent presumed from silence	رضای مستنبط از سکوت


Other Matches

silence gives consent	سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
consent cannot be inferred from silence	سکوت علامت رضا نیست
silence signifies consent	سکوت علامت رضاست
everybody is presumed	obligation any of free فرض بر برائت است
it may be presumed that	احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
presumed	فضولی کردن
presumed	مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumed	فرض کردن
presumed <adj.> <past-p.>	پیش پنداشته شده
presumed <adj.> <past-p.>	فرضیه مقدم
presumed <adj.> <past-p.>	پیش فرض شده
presumed <adj.> <past-p.>	فرض شده
presumed <adj.> <past-p.>	از پیش فرض شده
everybody os presumed free of	obligation any
presumed death	موت فرضی
everybody os presumed free of	اصل بربرائت است
everybody is presumed innocent	فرض بربرائت است
everybody is presumed innocent	اصل بر برائت است
warrant of presumed death	حکم موت فرضی
with consent	باتفاق ارا با یک زبان
consent	رضا
to w one's consent	رضایت ندادن
consent	راضی شدن رضایت دادن
consent	توافق
consent	اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent	رضا اجازه
consent	موافقت کردن
consent	موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
consent	موافقت رضایت دادن
consent	موافقت
consent	رضایت
silert gives consent	خاموشی موجب رضا است
age of consent	سن قانونی دختر
mutual consent	تراضی
By common consent.	به تصدیق همه ( عموم )
tacit consent	رضای ضمنی
intention and consent	قصد و رضا
express one's consent	رضایت دادن
by common consent	متفقا
to give a ready consent	بی درنگ رضایت دادن
to give a ready consent	رضایت دادن
to give a ready consent	زود
Silence! <idiom>	ساکت باش!
to keep silence	خاموش شدن
to keep silence	خاموش بودن
silence	خاموش اتش قطع
silence	قطع اتش جنگ افزار
silence	سکوت ارامش
silence	ایست بی حرکت
silence	خاموشی
silence	خموشی
silence	فروگذاری
silence	ساکت کردن
silence	خاموش شدن
silence	ارام کردن
she doesnt even cough without her husband s permission(consent)	بدون اجازه شوهرش آب نمی خورد
Silence prevailed every where.	سکوت همه جا را فرا گرفته بود
One must suffer in silence.	باید سوخت وساخت
Silence is golden . <proverb>	سکوت علامت رضا است.
observe silence	سکوت را رعایت کنید
observe silence	رعایت سکوت
Quiet!silence!	خاموش ( ساکت ) !
cone of silence	منطقه کور
cone of silence	مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
listening silence	سکوت رادیویی
listening silence	به گوش بودن از نظر رادیویی بدون ارسال پیام
radar silence	خاموش کردن موقتی رادارها
radar silence	سکوت راداری
silence prevailed	سکوت حکم فرما بود
to bribe to silence	حق سکوت دادن
radio silence	سکوت رادیویی
to pass into silence	فراموش شدن
to pass into silence	مسکوت عنه ماندن
to stare any one into silence	کسیرا با نگاه خیره از روبردن
tower of silence	دخمه
bribe to silence	حق السکوت دادن
The answer to fools is silence. <proverb>	جوب ابلهان خاموشى است .
consensus evidenced by silence	اجماع سکوت