Dictiornary-Farsi | constant dripping wears away the stone | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
constant dripping wears away the stone <proverb>	اگر که خواهی شوی خوشنویس، بنویس و بنویس و بنویس


Other Matches

Constant dripping wear away the stone . <proverb>	قطرات مداوم آب سنگ را مى ساید.
dripping	چکه
dripping	صدای چکیده
dripping	چکیده گوشت
dripping	قطره
dripping pan	فرفی که چکیده کباب دران میریزد
dripping eaves	طره آبچکان
dripping pan	روغن گیر
The tap is dripping	شیر آب چکه میکند.
wears	پوسیدگی
wears	فرسوده شدن
wears	فرسایش خوردگی جنگ افزارها
wears	پوشاک
wears	تغییر سمت دادن به دور از باد
wears	سائیدن
wears	خوردگی
wears	ساییدن
wears	دوام کردن
wears	عینک یا کراوات زدن فرسودن
wears	پاکردن
wears	فرسایش
wears	پوشیدن
wears	در بر کردن
wears	سایش
wears	بر سرگذاشتن
he wears black	سیاه پوشیده است
she wears a shirt	پیراهن پوشیده است برتن دارد
he wears glasses	عینک زده است یادارد
What she wears speaks volumes about her.	به سبکی که او [زن] لباس می پوشد خیلی واضح بیان می کند چه جور آدمی است.
he wears a new suit to day	نوپوشیده است
he wears a new suit to day	امروز جامه
He wears his socks into holes .	آنقدر جوابهارامی پوشد تا سوراخ شوند
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family .	مادر بزرگمان مرد خانواده است
constant	آنچه تغییر نمیکند
constant	پایا
constant	ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constant	سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
constant	فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
constant	کد نمایش حروف که حاوی یک عدد ثابت دودویی در هر طول کلمه است
constant	فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
constant	دادهای که مقدارش ثابت است
constant	مقدار ثابت
constant	همیشگی
constant	پایدار
constant	ثابت قدم
constant	باثبات استوار
constant	وفادار
constant	دائمی
constant	ثابت
constant	ثابت دایمی
constant	مداوم
constant	عدد ثابت
propagation constant	ثابت انتشار
planck's constant	کوانتوم کنش
planck's constant	ثابت پلانک
physical constant	ثابتهای فیزیکی
overall formation constant	ثابت تشکیل کلی
numeric constant	ثابت عددی
cosmological constant	ثابت کیهان شناختی
coupling constant	ثابت جفت شدن
newton constant	ثابت نیوتون
multiplying constant	مضرب ثابت
magnetic constant	ثابت مغناطیسی
constant voltage	فشار الکتریکی ثابت
constant voltage	ولتاژ ثابت
constant power	توان دائمی
constant pressure	فشار ثابت
solar constant	ثابت خورشیدی
constant return	بازده ثابت
shielding constant	ثابت حفافتی
constant speed	سرعت ثابت
screening constant	ثابت پوشش
rydberg constant	ثابت ریدبرگ
real constant	ثابت حقیقی
rate constant	ثابت سرعت
proportionality constant	ثابت تناسب
magnetic constant	پرمئابیلیته ی در خلاء
cryoscopic constant	ثابت انجماد سنجی
curie constant	ثابت کوری
force constant	ثابت نیرو
gravitational constant	ثابت گرانش
dissociation constant	ثابت تفکیک
gravitational constant	ثابت جاذبه
figurative constant	ثابت تلویحی
inertia constant	ثابت اینرسی
equilibrium constant	ثابت تعادل
hubble constant	ثابت هابل
ebullioscopy constant	ثابت غلیان نمایی
electric constant	ثابت الکتریکی
formation constant	ثابت تشکیل
disintegration constant	ثابت تلاشی
instability constant	ثابت ناپایداری
madelung constant	ثابت مادلونگ
lattice constant	ثابت شبکه
ionization constant	ثابت یون
decay constant	ثابت تباهی
declination constant	زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
dielectric constant	ثابت دی الکتریک
gas constant	ثابت گاز
gas constant	ثابت گازها
frequency constant	ثابت فرکانس
field constant	ثابت میدان
constant power	توان ثابت
absorption constant	ضریب جذب
velocity constant	ثابت سرعت
constant capital	سرمایه ثابت
constant cost	قیمت ثابت
constant cost	هزینه ثابت معادل cost fixed
time constant	ثابت زمانی
constant current	شدت ثابت
constant current	جریان دائم
velocity constant	ضریب سرعت
Constant of integration	ثابت انتگرال گیری [ریاضی]
attenuation constant	ثابت تضعیف
A constant guest is never welcome . <proverb>	به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
boltzmann constant	ثابت بولتزمان
boltzmann constant	ثابت بولتزمن
constant factors	عوامل ثابت
weiss constant	ثابت وایس
constant current	جریان مستقیم جریان ثابت باطری
constant luminance	روشنایی ثابت
stefan's constant	ثابت استفان
constant of motion	ثابت حرکت
constant of the cone	زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
constant potential	اختلاف پتانسیل ثابت
Napier's constant	عدد نپر [ریاضی]
stability constant	ثابت پایداری
constant error	خطای ثابت
spring constant	ضریب فنریت
Napier's constant	عدد [ ایی ] [حرف لاتین] [ریاضی]
physical constant	ثابت فیزیکی [فیزیک]
calibration constant	ثابت درجه بندی
stone	سنگ میوه سنگی
stone	سنگ
stone	هسته
stone	سنگ قیمتی
stone	هسته دراوردن از تحجیرکردن
stone	سنگسارکردن
through stone	سنگ سرتاسری
stone saw	اره سنگبری
stone a	عصرحجر
To stone someone .	کسی راسنگ باران ( سنگسار) کردن
stone a	عصرسنگ
stepwise formation constant	ثابت تشکیل مرحلهای
gas law constant	قانون ثابت گازها
reaction rate of constant	ثابت سرعت واکنش
specific rate constant	ثابت ویژه سرعت
solubility product constant	ثابت حاصلضرب انحلال پذیری
polaron coupling constant	ثابت جفت شدن پولارونها
relative dielectric constant	ثابت دی الکتریک نسبی
solubility product constant	ثابت حاصلضرب انحلال
thermodynamic equilibruim constant	ثابت تعادل ترمودینامیکی
input time constant	ثابت زمانی اولیه
inductive time constant	ثابت زمانی القا
image transfer constant	ثابت انتقال تصویر
image phase constant	ضریب فازی چهار قطبی ضریب ثابت فازی تصویر ثابت فازی چهار قطبی
near-constant state of flux	تغییر همیشگی
to be exposed to a constant stream of something	در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
ion product constant	ثابت حاصلضرب یونی
law of constant proportions	قانون نسبتهای ثابت
low time constant	ثابت زمانی کوچک
universal gas constant	ثابت گازها
A steadfast (constant) friend.	دوست ثابت وپابر جا
constant cost industry	صنعت هزینههای ثابت
constant speed propeller	ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
constant speed motor	موتور با سرعت ثابت
constant speed drive	چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
constant return to scale	بازده ثابت نسبت به مقیاس
constant pressure combustion	احتراق در فشار ثابت
constant potential transformer	مبدل با ولت ثابت
constant voltage regulator	ولتپای
constant potential regulator	ولتپای
constant speed regulation	تنظیم با سرعت ثابت
constant speed unit	گاورنری که توسط موتور کارمیکند و ملخ را کنترل مینماید
constant stimulus method	روش محرک ثابت
constant current charge	شارژ با جریان ثابت
constant current distribution	توزیع با شدت ثابت
constant amperage regulation	تنظیم با امپر ثابت
constant voltage charge	شارژ با ولتاژ ثابت
constant velocity joint	تویی چرخ
constant current regulator	تنظیم با امپر ثابت
constant current generator	مولد با امپر ثابت
constant temperature pressure	welding combustion جوشکاری فشاری در دمای ثابت جوشکاری گازی
constant potential rectifier	یکسو کننده با ولت ثابت
constant potential generator	مولد با ولت ثابت
constant displacement pump	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
constant current motor	موتور با امپر ثابت
constant current transformer	مبدل با شدت ثابت
floating point constant	ثابت ممیز شناور
constant potential distribution	توزیع با ولت ثابت
capacitive time constant	ثابت زمانی فرفیت
constant helm plan	نقشه زیگزاگ
stone ware	سفالینه بسیار سخت
stone dust	خاک سنگ
stone work	کار سنگی
stone dust	گرد سنگ
stone work	ساختمان سنگی بنایی با سنگ
stone work	جایگاه سنگ تراشی
stone floor	سطح سنگفرش شده روسازی سنگفرش
the stone was worn	سنگ ساییده