English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
English Persian
constituent assembly مجلس موسسان
Other Matches
constituent جزء
constituent سازا
constituent جزء ترکیب کننده
constituent مولفه
constituent سازنده
constituent انتخاب کننده موکل
constituent جزء اصلی
constituent عضو مجلس موسسان
constituent جزء متشکله
constituent سازه تشکیل دهنده
constituent ماده متشکله
constituent جزء تشکیل دهنده
hardening constituent جزء سخت گردانی
minor constituent عنصر فرعی
minor constituent عنصر جزئی
alloying constituent ترکیب کننده الیاژ
constituent company شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
structual constituent جزء تشکیل دهنده ساختمانی
constituent elements of crime عناصر متشکله جرم
assembly نشانه هایی که برای نمایش دستورات کد ماشین در برنامه اسمبلی به کار می روند
assembly کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
assembly تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند
assembly گردایش
assembly نصب ساخت
assembly نمایش یک برنامه اسمبلی که به ترتیب مکانهای حافظه مرتب شده است
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
assembly زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
assembly قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم
assembly تبدیل برنامه به کد ماشین
assembly اسمبلی گردهمایی
assembly هیئت قانون گذاری
assembly شیپور جمع
assembly همگذاری
assembly مجمع
assembly اجتماع انجمن
assembly مجلس
assembly گروه
assembly تجمع
assembly مجمع نشست
assembly نقطه الحاق هوایی
assembly تولید
assembly مونتاژ
assembly مجموعه یک واحد کامل ازچندین قطعه
assembly محل بسیج افراد احتیاط
assembly شیپور خاموشی دستگاه مرکب
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
assembly محفل
general assembly مجلس عوام
general assembly مجمع عمومی
guard assembly محفظه
guard assembly الات محافظ روپوش جنگ افزار مجموعه روپوش
needle assembly مجمعسوزنی
house of assembly مجلس درجه دوم قانون گذاری
house of assembly مجلس ایالتی
gear assembly مجموعه چرخ دنده ها
final assembly نصب نهایی
final assembly مونتاژ نهایی
duplexing assembly دستگاه دو راهه
critical assembly ترتیب بحرانی
consultative assembly مجلس شورا
spout assembly سرشیرآب
tail assembly قسمتهایدم
consmtituent assembly مجلس موسسان
instruction for assembly مقررات نصب
legislative assembly مجلس قانونگذاری
legislative assembly مجلس شورای ملی
paragraph assembly جمع اوری پاراگراف
pre assembly نصب اولیه
ready for assembly اماده جهت نصب
riotous assembly اجتماع و مواضعه اشوبگرانه
unit assembly یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
unlawful assembly مجمع غیر قانونی
unlawful assembly در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
unlawful assembly تجمع غیر قانونی
ball assembly توپمجمع
national assembly مجلس ملی
bridge assembly برآمدگیسیمها
bridle assembly کنترلوزنه
major assembly قسمت عمده دستگاه
major assembly قطعه عمده
legislative assembly هیات مقننه
unit assembly یک قطعه مجزا
assembly program برنامه همگذاری
assembly language زبان اسمبلی
assembly language زبان همگذاری
assembly instrudactions مقررات یا دستورات نصب
assembly bench میز مونتاژ
assembly area منطقه تجمع
assembly area گمگاه
assembly lines تیمار خط
assembly lines دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines خط مونتاژ
assembly lines خط کلی
assembly line تیمار خط
assembly fixture تجهیزات مونتاژ
assembly list سیاهه همگذاری
assembly listing صورت برداری همگذاری لیست اسمبلی
assembly shop کارگاه مونتاژ
assembly tools ابزار مونتاژ
assembly line دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line خط کلی
assembly line خط مونتاژ
cable assembly مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
cable assembly کابل
cell assembly مجتمع یاختهای
assembly program برنامه اسمبلی
assembly of notables مجلس بزرگان یا اعیان پارلمانی موقتی
assembly order دستور مونتاژ وسایل
assembly order دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
assembly lines خط تولید
assembly line خط تولید
assembly program assembler
interchangeable end assembly مجمعانتهاییمتحرک
convoy assembly port بندر محل تجمع کاروان دریایی
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
convoy assembly port بندر محل تجمع ستون موتوری
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
legislative body or assembly هیئت مققنه
assembly language instruction دستورالعمل زبان اسمبلی
membership of legislative assembly عضویت مجلس مقننه
national consulative assembly مجلس شورای ملی
the national consultative assembly مجلس شورای ملی
object assembly test ازمون الحاق قطعات
assembly order control number شماره کنترل دستور کارتعمیر
assembly order control number شماره کنترل تعمیراتی
basic unit assembly group گروه ساختمانی
breechblock operating lever assembly سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com