Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
contact pair
زوج اتصال
Other Matches
pair
جفت
pair
زن و شوهر
pair
هرچیز دو جزئی
pair
جفت کردن وشدن
pair
جور کردن وشدن
pair
جفت کردن
pair
جفت شدن
to pair off
رفتن
to pair off
دوتادوتا
to pair off
جفت جفت گذاشتن دوبدوگذاشتن
pair
زوج
to pair off
دو نفر دو نفر کردن
[برای کاری یا در جشنی]
au pair
وابسته به مبادلهی خدمت
to pair off
جفت کردن
[برای کاری یا در جشنی]
to pair somebody off
[up]
with somebody
کسی را با کسی دیگر زوج کردن
[برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر]
[همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
one pair
یکجفت
au pair
خدمت تهاتری
stereoscopic pair
زوج برجسته بینی
stereoscopic pair
زوج استروسکپی
pigeon pair
پسرودختری که یگانه فرزندان پدرومادرخودباشند
pigeon pair
پسر ودختر دوقولو
pair royal
سه سر سه طاس یکجور
pair royal
سه برگ یکجور
pair production
تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
pair oar
کرجی دو پارویی
pair interactions
بر هم کنشهای زوجی
ion pair
زوج یون
pair of gears
زوج چرخ دنده
electron pair
زوج الکترون
electron pair
زوج الکترون حفره
ordered pair
جفت مرتب
pair of compasses
پرگار
ordered pair
زوج مرتب
[ریاضی]
coxless pair
کایاکدونفرهمراهراهنما
vector pair
زوج برداری
ordered pair
زوج مرتب
[ریاضی]
coxed pair
کایاکدونفره
twisted pair
جفت پیچیده شده
to go up one pair of stairs
بالارفتن
to go up one pair of stairs
یک اشکوب
double pair royal
چهار برگ یکجور
inert pair effect
اثر زوج بی اثر
lone pair electron
زوج الکترون تنها
lone pair electron
زوج الکترون ناپیوندی
double pair royal
چهارطاس یکجور
input pair of terminals
زوج ترمینالهای اولیه
twisted pair cable
کابل زوج بهم پیچیده
small pair of compasses
پرگاره
acid base pair
زوج اسید- باز
bonding electron pair
زوج الکترون پیوندی
electron pair bond
پیوند زوج الکترون
A pair of old pants ( trousers ) .
یک شلوار کهنه
A pair of shoes (gloves,socks).
یک جفت کفش( دستکش ؟جوراب )
unshielded twisted pair cable
مشابه 10294. مراجعه شود به CATEGORY CABLE
pair exchange sorting algorithm
نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
To turn tail . To show a clean pair of heels .
فرار را بر قرار ترجیح دادن
contact
تماس
Where can I contact Mr …. ?
کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
to be in contact
تماس داشتن
contact
اتصال
contact
یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact
فراخوانی کاربر یاوسیله در شبکه
contact
اتصال الکتریکی برخورد
contact
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contact
تماس یافتن تماسی
contact
برخورد
contact
کنتاکت
contact
محل اتصال تماس گرفتن
point of contact
نقطه تماس
point contact
کنتاکت نقطهای
protective contact
کنتاکت محافظ
relay contact
کنتاکت رله
roller contact
کنتاکت غلتکی
self cleaning contact
کنتاکت خودشوی
side contact
شاخک لامپ
sliding contact
کنتاکت لغزان
sliding contact
کنتاکت لغزشی
contact angle
زاویه تماس
spring contact
کنتاکت فنری
collector contact
اتصال کلکتور
collective contact
کنتاکت جامع
point contact
تماس نقطهای
plug contact
کنتاکت دوشاخه
normally open contact
اتصال معمولا باز
contact potential
فشار الکتریکی تماسی
contact detector
اشکارساز کنتاکتی
contact breaker
افتومات
contact breaker
کلید قطع کننده
contact behavior
رفتار تماس جویانه
contact bar
الکترود جوشکاری
contact backlash
دنده کور تماس
contact area
سطح تماس
contact area
منطقه اخذتماس
contact area
منطقه تماس
pin contact
اتصال سنجاقی
normally closed contact
اتصال معمولا بسته
change over contact
کنتاکت تغییر دهنده
switch contact
کنتاکت اتصال
zone of contact
ناحیه تماس
zone of contact
محل برخورد
contact lens
لنز چشم
contact lens
عدسی مماس
contact lens
عدسی بساو
contact lenses
لنز چشم
contact lenses
عدسی مماس
contact lenses
عدسی بساو
contact lever
اهرم اتصال
contact printer
اتصالچاپگر
negative contact
اتصالنگاتیو
positive contact
اتصالبارمثبت
wiping contact
کنتاکت لغزان
advance to contact
پیشروی برای اخذ تماس
carbon contact
کنتاکت کربنی
to break contact
اتصال راقطع کردن
to break contact
جریان راگسستن
to bring into contact
تماس دادن
to bring into contact
پیوستن
breaker contact
پلاتین
to make contact
اتصال دادن
to make contact
پیوستن
breake contact
کنتاکت ساکن
contact surface
سطح تماس
area contact
سطح تماس
angle of contact
زاویه تماس
To be in touch ( contact) with someone.
با کسی درتماس بودن
contact lost
هدف ازمیدان تعقیب خارج شد
contact potential
ولتاژ تماسی
contact line
خط تماس
contact pressure
فشار تماسی
contact pressure
فشار تماس
contact print
چاپ خشک
contact rail
ریل کنتاکت
contact ratio
نسبت تماس
contact rectifier
یکسوکننده مجاورتی
contact report
گزارش اخذ تماس
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contact resistance
مقدار مقاومت کنتاکت
contact series
اتصال سری
contact sparking
جرقه کنتاکت
contact sports
ورزشهای برخوردی
contact sweeping
روبیدن مکانیکی
contact sweeping
روبیدن ضربتی
contact points
نوکهای کنتاکت
contact point
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
contact lost
هدف گم شد
contact microphone
میکروفون کنتاکتی
contact mine
مین اصطکاکی
contact mine
مین مجاورتی
contact mine
مین مکانیکی
contact mine
مین ضربتی
contact lost
تماس قطع شد
contact party
گروه تماس
contact party
گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
contact patrol
گشتی تماس
contact patrol
گشتی اخذتماس
contact piece
پلاتین
contact piece
کنتاکت
contact plug
فیش اتصال
contact plug
دوشاخه برق
contact point
قطب تماس
contact with the net
خطای تماس با تور والیبال
delayed contact
چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
electric contact
کنتاکت الکتریکی
movement to contact
حرکت به اخذ تماس
ignition by contact
احتراق تماسی
mercurial contact
کنتاکت جیوهای
main contact
کنتاکت اصلی
contact diameter
قطر تماس
impluse contact
کنتاکت ضربهای
contact drop
افت کنتاکتی
line of contact
خط تماس
contact electricity
فشار الکتریکی تماسی الکتریسیته تماسی
interrupter contact
کنتاکت قطع
intermediate contact
کنتاکت میانی
intermediate contact
کنتاکت واسطه
interrupter contact
کنتاکت پلاتین
movement to contact
حرکت به تماس
dry contact
اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
multiple contact
کنتاکت دستهای
contact flange
فلانژ تماس
contact print
چاپ به طریقه تماس
contact fire
انفجارمین در اثر تماس با کشتی
contact fire
انفجار در اثر تماس
multiple contact
دسته کنتاکت
impluse contact
کنتاکت ایمپولز
multi contact
چند قطبی
contact lights
چراغهای سفید در دو طرف باند موازی با خط مرکز ان
surface contact rectifier
یکسوکننده سطحی
contact burst preclusion
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
To establish( make) contact.
تماس دایر ( برقرار ) کردن
multi contact plug
دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
If there is a reason for complaint, please contact ...
اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
metallic contact grid
میخمتصلفلزی
hot-shoe contact
نفطهاتصالفلاش
brush contact loss
افت زغال
double contact lamp
لامپ با اتصال مضاعف
angular contact bearing
یاطاقان زاویه دار
hard contact printing
چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
welded contact rectifier
یکسو کننده نقطهای جوش شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com