English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (9 milliseconds)
English Persian
contingency cover بیمه حمل احتیاطی
Other Matches
He has read the book from cover to cover . کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
contingency وابستگی
contingency احتمال
contingency احتیاطی
contingency اتفاقی
contingency عملیات احتمالی پیش امد احتمالی
contingency احتمالی
contingency احتمال وقوع
contingency محتمل الوقوع
contingency تصافی
contingency چیزی که دراینده ممکن است رخ دهد
contingency plan طرح عملیات احتمالی
contingency fund وجوه احتیاطی
contingency insurance بیمه احتیاطی
contingency plan طرح احتمالی
contingency plan برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
intermediate contingency قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
contingency coefficient ضریب وابستگی
contingency table جدول وابستگی
contingency option program برنامه راه کارهای احتمالی برنامه عملیات مختلف احتمالی
contingency support stocks اقلام ذخیره برای پشتیبانی عملیات احتمالی
contingency retention stock اقلام ذخیره برای عملیات احتمالی
cover up <idiom> پنهان کاربدواشتباه
cover پوشاندن
cover پوشش مخفی [جامعه شناسی]
under cover <idiom> پنهان شدن
cover مخفی در بر گرفتن
take cover جان پناه گرفتن
take cover حفاظ گرفتن
to cover in پوشاندن
to cover up پیچیدن
to cover up پوشاندن
under cover سربسته درپاکت
take cover پشت جان پناه قرار گرفتن
cover off پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
cover all بارانی یا روپوش
cover all رولباسی
to cover in پرکردن
from cover to cover ازاغازتا انجام کتاب
cover جلد کردن
cover حایل شدن
cover حاوی بودن درپوش
cover روپوش
cover دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
cover نگهبان بگوش
cover تامین زیان و خسارات بیمه
cover بسته بندی
cover اختفاء
cover انجام دادن
cover جان پناه خفاگاه پوشاندن
cover پنهان کردن
cover طی کردن
cover تامین کردن
cover پوشش
cover جلد
cover رویه لفاف
cover پاکت
cover سرپوش
cover حفاظ
cover بازی دفاعی
cover اماده شدن برای دریافت توپ
cover-up در لاک دفاعی فرورفتن
cover up در لاک دفاعی فرورفتن
cover مخفی گاه [جامعه شناسی]
cover تامین
cover بوته زار پناهگاه شکار
cover جلد سرپوش
cover روکش کردن پوشانیدن پوشش
cover سقف زدن
cover مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cover سطح برف
cover اماده برای برگرداندن توپ
cover امادگی
to cover much ground وسیع بودن
protective cover جان پناه دفاعی
to cover one's nakedness ستر عورت کردن
piston cover پوشش پیستون
piston cover کف پیستون
protective cover پوشش حفافتی
to cover much ground جامع بودن
protective cover روکش محافظ
to cover much ground رسابودن
cover girls ستارهی روی جلد
sight cover روپوش دستگاه نشانه روی روپوش زاویه یاب
protective cover روپوش حفاظ
saddle cover زین پیچ
saddle cover زین پوش
radiator cover روکش رادیاتور
saddle cover غاشیه
toilet cover رو میزی برای میز ارایش
under cover of letter no ضمن نامه شماره
horse cover قالیچه زیر زین اسب
divan cover [قالیچه رومبلی که معمولا دو تکه قرینه بوده و در یک طرف بدون ریشه می باشد تا در کنار هم بصورت یک قطعه به نظر آید.]
pillow cover ستونمخروطی
seat cover پوششصندلی
bed cover روتختی
loose cover روکش
cover one's tracks <idiom> پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
duvet cover روپوشقابلشستشو
valve cover روپوشسرپاپ
speaker cover پوششصدا
pan cover پوششکنه
mattress cover گردنبندبلندمهمانی
cover girl زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
cover girl ستارهی روی جلد
cover girls زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
first-day cover پاکت یا کارت پستال که در روز اول فروش تمبر جدید ارسال شده و تاریخ آن روز را روی تمبر مهر زدهاند
battery cover پوششباطری
saddle cover رو زینی [اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
filter cover پوششفیلتر
glass cover پوشششیشهای
head cover محافظسر
lever cover پوششدربازکن
sliding cover پوششمتحرک
overhead cover پوشش بالای سر روپوش بالای سر
break cover خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
cover and concealment پوشش و اختفاء
cover drive ضربه در سمت نیمه معینی اززمین
cover note بیمه نامه موقت
cover note گواهی بیمه نامه
cover note گواهی پوشش بیمه
cover plate صفحه سرپوش
cover plate پشت بندصفحه بست
cover point عضو دفاع نزدیک
cover point محل بازیگر در نقطه معینی دور از توپزن
cover search جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
cover shame عذر
cover an angle زاویهای را بستن
base cover عکس برداری اولیه
basic cover عکسبرداری اولیه هوایی
cell cover درپوش باتری
cloud cover غلظت ابر اتمی
cover charge مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
binding cover پوشش تعهد شده
batterty cover سرپوش باتری
cloud cover سطح ابر زیرپوشش اتمی
column cover پوشش ستون
communication cover پوشش مخابراتی
comparative cover پوشش نسبی
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
concrete cover پوشش بتنی روی فولاد
cover shame بهانه
corset cover لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
hatch cover درب دهلیز
hatch cover درپوش دوردریچه
air cover پوشش هوایی
cover-ups در لاک دفاعی فرورفتن
hub cover قالپاق چرخ
ice cover یخپوش
insurance cover پوشش بیمه
magneto cover سرپوش مگنت
open cover بیمه نامه باز
open cover بیمه نامهای که جهت حمل محمولههای متعدد تهیه میشود
overhead cover حفاظ بالای سر
cover charges مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
fire cover پوشش اتش
fighter cover پوشش هواپیماهای جنگنده
depleted cover پوشش کاهسته
depleted cover پوشش کاسته شده
dish cover سرپوش
dust cover سرپوش غبارگیر
extra cover بازیگر بل گیر
fighter cover پوشش با هواپیماهای شکاری
extra cover پوشش اضافی برای بل گرفتن
to have compulsory insurance [cover] اجباری [الزامی] بیمه بودن
to have private insurance [cover] بیمه خصوصی داشتن
can not judge a book by its cover <idiom> [چیزی را نمی شود صرفا از روی قیافه قضاوت کرد]
excess cover treaty قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
his hat cover his fanily هیچکس را ندارد
perforated cover plates صفحات مشبک
excess loss cover بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
perforated cover plates صفحات سوراخدار
cut and cover shelter سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
cheque book cover پوششدفترچهچک
country cover diagram دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
under cover of frind ship بعنوان دوستی
They escaped under cover of darkness. درتاریکی شب فرار کردند
his hat cover his fanily خودش است و کلاهش
To cover (traverse)long distances. مسافت زیادی راطی کردن
To cover up a fult ( defect , shortcoming ) . عیب پوشی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com