English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
continuation line خط ادامه
Other Matches
in continuation of در تعقیب
continuation ادامه
in continuation of دردنبال
continuation استمرار
continuation حرکت مداوم بسوی سبد
continuation تمدید
continuation تعقیب
continuation مداومت
continuation carringover
continuation صفحهای ازمتن که به صورت صفحه اصلی است
continuation عمل ادامه دادن
continuation card کارت ادامه
good continuation امتداد خوب
continuation clause مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
continuation clause ماده تداوم
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطری
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
line of d. حد فاصل
line up به خط شدن
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
line of d. مرز
on line مستقیم
off line برون خطی
off line غیر متصل
off line قطع
off line منفصل
line up به ترتیب ایستادن
line up ردیف ایستادن تیم
line-up به خط شدن
line-up به ترتیب ایستادن
line-up ردیف ایستادن تیم
on line داخل رده
on line مورداستعمال
on line درون خطی
on line در خط
on line متصل
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
in line <idiom> با محدودیت متداول
in line همراستا
in line شمشیر در وضع حمله
down the line ضربه از کنار زمین
mean line خط میان
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
o o line خط تقسیم دیدبانی
o o line خط دیدبانی سپاه
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
old line محافظه کار
on line help کمک مستقیم
on the line هواپیمای اماده پرواز
out of line خارج از خط جبهه
down line بار کردن پایین خطی
the line صف
to come in to line در صف امدن
to come in to line موافقت کردن
out of line <idiom> ناصحیح
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> به صف کردن
down the line <idiom> درآینده
line by line سطر به سطر
all along the line درامتدادهمه خط
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
along line در خط
line out با خط علامت گذاشتن
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
line طرز
line سطر
line شعبه
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line خط دار کردن
line بخط کردن
line اراستن
line ترازکردن
line استرکردن
line ردیف
line رشته بند
line خط انداختن در
line رشته
line لاین
line : خط
line حدود رویه
line خط زدن
line نسب
line دهنه
line طناب سیم
line رسن
line ریسمان
line لجام
line محصول
line : خط کشیدن
by line خط دوم یافرعی
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
line طناب خط
line پوشاندن
line خط
line جبهه جنگ
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line جاده
line خط صف
line لوله منفردی در سیستم سیالات
by line خط فرعی راه اهن
line در سمت
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line خط دوم یافرعی
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
by-line خط فرعی راه اهن
line صفی در خط
line سیم
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
lyman line خط لیمان
marline or line طناب کوچک دولا
marriage line گواهینامه ازدواج
marriage line عقدنامه سند ازدواج
mason's line ریسمان کار
line tester ازمایش کننده خط
on line database پایگاه داده درون خطی
line terminal ترمینال خط
line telegraphy تلگراف خطی
lubber's line نشانگر سینه
mach line موج ضربهای ضعیف
lumber's line خط سینه ناو
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
loop line دوراهی
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
load line خط بار
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line voltage ولتاژ شبکه
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
line transformer مبدل خط
line voltage ولتاژ خط
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
local line خط محلی
private line خط خصوصی
penny a line ارزان
peaked line خط پاره پاره
peaked line خط چین
pass a line رد کردن طناب
overhead line خط هوایی
overhead line سیمکشی هوایی
outhaul line برون کش
out of line coding کدگذاری برون خطی
line hit اختلال خط
line impedance امپدانس خط
line inductance اندوکتیویته خط
penny a line پست
percolation line خط نفوذ
phase line خط خیز
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
price line خط قیمت
poverty line خط فقر
possibilities line خط بودجه
possibilities line خط امکانات
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pipe line خط لوله
phantom line خط فرضی
phantom line خط سری
phase line خط مبداء حرکت جنگی
out line font قلم متغیر
out line font فونت متغیر
orienting line خط توجیه
neutral line خط بی اثر
penny a line ارزان نویس بی مایه
multipoint line خط چند نقطهای
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line خط چند رشتهای
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line سیم مهار
message line خط مخابره
new line character دخشه تعویض سطر
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
no fire line خط منع اتش
mooring line طناب مهار مین
on line system سیستم درون خطی
on line storage حافظه درون خطی
on line operation عمل درون خطی
on line operation عملکرد درون خطی
offside line خط فرضی موازی با دروازه
off line storage حافظه برون خطی
off line operation عملکرد برون خطی
nonswitched line خط غیر گزینشی
non switched line خط گزینه نشده
no fire line خط منع اتش توپخانه
median line میانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com