English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (6 milliseconds)
English Persian
contour feather قسمتبرجستهیپر
Other Matches
feather پر
feather اهسته زدن گوی
feather پروبال
feather باپر پوشاندن باپراراستن
feather بال دادن
feather فشار مختصر به گاز
feather تیغه پارو راافقی در اب بردن و پاروزدن با مقاومت کم اب و هوا
contour شکل دادن
contour منقابل
contour ضد
contour فرم
contour شکل
contour هیکل
contour saw با طرح اره کردن
contour طرح پیشخوان
contour فرم دادن
contour خط واصل
contour خط کناره نما
contour کانتور
contour محیط مرئی
contour خط فاصل درنقشههای رنگی
contour نقشه برجسته
contour نقاشی کردن طراحی کردن
contour حدفاصل
contour نمای کرانی
contour پست و بلندی
contour محیط مریی دوره میزان منحنی
contour عوارض زمین
contour بدنه
feather key درز گلیف
flag feather شاه پر
fur and feather خزداران وپرندگان
pen feather شاه پر
pen feather شهیر
feather-boarding [پوشش ترک ترکی با تخته]
feather footed زودگذر تندرووبی صدا
feather footed دارای پاهای پردار
feather edged نیم پر
feather edged لب نازک
feather edge لبه نازک
feather broom گردگیر
feather broom چوب بر
feather brain ادم سبک مغز
feather bed تشک پر
pin feather پرچه
prince's feather تاج خروس
It wI'll be a feather in your cap . هر گلی بزنی بسر خودت زدی
feather in one's cap <idiom> چیزی که از بدست آوردنش به خود ببالی
feather one's nest <idiom> به علائق خود توجه کردن
tar and feather <idiom> شدیدا تنببیه کردن
feather duster گردگیر
feather boa یکجورشالگردنیاروسری
tail feather پردم
feather crown پرتاجیشکل
to feather ones nest تامین اتیه کردن
to feather ones nest بارخودرابستن
to feather an oar پاروراپس ازبیرون اوردن ازاب تخت قراردادن
to be in a high feather سرخلق بودن
sickle feather شاهپر دم خروس
quill feather شاهپر
prince's feather تزئین برجسته پشت صندلی
It is as light as a feather. مانند پر سبک است
feather bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather boarding پوشش ترک ترکی باتخته
cock feather پر وصل به کمان
pin feather پرتازه درامده
feather bedding مزد تنبلی
feather-brained سبک مغز
feather brained سبک مغز
feather-bedding مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding مزد تنبلی
contour lines خط هم ارتفاع
contour grind سنگ سمباده پروفیل
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
contour bands بندهای دور گرد
contour electrode الکتروددوره دار
contour electrode الکترود پروفیلی
contour bund بند در امتداد خط تراز
contour analysis تجزیه و تحلیل کرانهای
contour map نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
bathymetric contour خط عمق سنجی
bathymetric contour میزان منحنیهای نشان دهنده عمق
approximate contour میزان منحنی تقریبی
contour grinder دستگاه سنگ پروفیل
contour interval فاصله میزان منحنی
contour interval فاصله خطوط واصل
contour template مشابه سازی یک شکل دو یاسه بعدی
contour map نقشه برجسته
contour map نقشه میزان منحنی دار
contour map نقشه عوارض نما
contour map طرح کانتوری
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
depth contour پربند عمق
depth contour تک ژرفا
depth contour خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
contour lines منحنی تراز
intermediate contour میزان منحنی واسطه
contour line خط برجستگی زمین
contour line منحنی تراز
contour line خط میزان منحنی
contour line خط جانبی
contour lines خطوط میزان منحنی
to show the white feather ازمیدان در رفتن
Birds of a feather flock together . <proverb> پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
to show the white feather بزدلی کردن
to show the white feather زه زدن
contour strip cropping کشت نواری برروی خطوط میزان
index contour line میزان منحنی اصلی
contour milling machine دستگاه فرز پروفیل
You could have knocked me knocked me down with a feather. I hit the roof . از تعجب شاخ درآوردم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com