Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (8 milliseconds)
English
Persian
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
Other Matches
contour
بدنه
contour
خط کناره نما
contour
خط واصل
contour saw
با طرح اره کردن
contour
شکل دادن
contour
منقابل
contour
ضد
contour
فرم
contour
شکل
contour
طرح پیشخوان
contour
هیکل
contour
کانتور
contour
عوارض زمین
contour
محیط مریی دوره میزان منحنی
contour
پست و بلندی
contour
نقاشی کردن طراحی کردن
contour
محیط مرئی
contour
خط فاصل درنقشههای رنگی
contour
نقشه برجسته
contour
فرم دادن
contour
حدفاصل
contour
نمای کرانی
contour lines
منحنی تراز
contour lines
خطوط میزان منحنی
contour line
خط جانبی
contour line
خط میزان منحنی
contour line
خط برجستگی زمین
contour line
منحنی تراز
contour interval
فاصله خطوط واصل
contour interval
فاصله میزان منحنی
contour lines
خط هم ارتفاع
contour map
نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
contour map
نقشه برجسته
depth contour
خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
contour template
مشابه سازی یک شکل دو یاسه بعدی
depth contour
تک ژرفا
depth contour
پربند عمق
contour feather
قسمتبرجستهیپر
intermediate contour
میزان منحنی واسطه
contour map
طرح کانتوری
contour map
نقشه عوارض نما
contour map
نقشه میزان منحنی دار
contour grinder
دستگاه سنگ پروفیل
contour grind
سنگ سمباده پروفیل
contour bund
بند در امتداد خط تراز
approximate contour
میزان منحنی تقریبی
bathymetric contour
میزان منحنیهای نشان دهنده عمق
bathymetric contour
خط عمق سنجی
contour analysis
تجزیه و تحلیل کرانهای
contour bands
بندهای دور گرد
contour electrode
الکترود پروفیلی
contour electrode
الکتروددوره دار
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
index contour line
میزان منحنی اصلی
contour strip cropping
کشت نواری برروی خطوط میزان
contour milling machine
دستگاه فرز پروفیل
over-flying
محوطهپروازمجاز
flying
پرواز
flying
پرواز کننده
flying
پردار سریع السیر
flying
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
high flying
یاوه اندیش
flying squads
گروه ضربت
ski flying
پرش بااسکی
night flying
پرواز
night flying
شب پرواز کن
night flying
در شب
high flying
بلند خیال
high flying
بلند پرواز
flying officer
ستوان یکم هوایی
flying shore
تیر چوبی افقی جهت نگاهداری دو دیوار مقابل هم که بطور موقت نصب میشود
flying shot
تیر سر پرواز
flying speed
سرعت پرواز
flying spot
لکه نورتند رو
flying start
شروع مسابقه اتومبیلرانی
flying status
وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
flying wedge
نوعی مانور تهاجمی قدیمی
with flying colours
با
with flying colours
فیروزی وافتخار
To come off with flying colors.
روسفید شدن
flying high
<idiom>
خیلی شادوشنگول
with flying colors
<idiom>
تمامی موفقیتها
a ban from flying in the EU
قدغن پرواز در
[منطقه]
اتحادیه اروپا
ban from flying
قدغن پرواز
[برای منطقه ای]
flying facade
[ساخت نیمه چوبی کاذب]
high flying
خیال پرور
flying visit
ملاقاتوزیارتکوتاهمدت
flying squad
گروه ضربت
flying squad
گروه تندواکنش
flying squad
گروه تندکنش
flying squads
گروه تندواکنش
flying squads
گروه تندکنش
to ban from flying
قدغن کردن پرواز
flying doctor
پزشکسیار
flying picket
کسیکهافرادرادرمکانهایدیگررادعوتبهاعتصابکند
flying buttress
شمع پشت بند
high-flying
بلند پرواز
flying bridge
پل شناور
flying bridge
پل هوایی
flying cadet
دانشجوی هوایی
flying camp
اردوی سبک وسیار
flying coke
دوده
flying colors
توفیق کامل
flying colors
موفقیت قطعی
flying crane
هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
flying bridge
پل موقتی
flying boat
هواپیمای ابی
flying ambulance
گردونه تندروبرای بردن زخم خوردگان جنگ
flying fish
صورت فلکی ماهی پرنده
flying fish
ماهی پردار
flying buttresses
طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
flying fishes
صورت فلکی ماهی پرنده
flying fishes
ماهی پردار
flying saucer
بشقاب پرنده
flying saucers
بشقاب پرنده
flying buttress
طاق مایلی که بدیوارساختمانی تکیه کرده وانرانگه میدار د
flying dust
گرد
flying dutchman
ملوان هلندی که محکوم شد تا روز قیامت روی دریا بماند
flying dutchman
شبح کشتی
flying officer
افسر خلبان
flying levels
خط تراز نقشه برداری
flying mouse
موش خرمای پرداراسترالیایی
flying mare
فن کمر
flying machine
بارفیکس متحرک
flying levels
افق تراز متحرک
flying lines
لولههای متحرک
flying head
نوک خواندن / نوشتن دیسک سخت که به صورت حلقهای است و بالای سطح دیسک چرخان قرار دارد
flying lemur
نوعی پستاندار شب خیز
flying jib
بادبان سه گوش کوچک
flying dutchman
قایق بادبان دار 3 نفره
flying field
میدان فرودگاه
flying fox
خفاش میوه خوار
flying ground
میدان پرواز
flying machine
هواپیما
flying ground
پروازگاه
flying gurnard
نوعی ماهی بالدار
flying head
نوک تند رو
flying officer
افسر پرواز
flying ban
[in an area]
قدغن پرواز
[برای منطقه ای]
to send things flying
[بخاطر ضربه]
به اطراف در هوا پراکنده شدن
distinguished flying cross
نشان ممتاز پرواز
distinguished flying cross
نشان صلیب پرواز
flying spot scanner
پوینده لکهای تند رو
The aircrafts was flying in a northerly direction.
هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
to impose
[place]
a flying ban
قدغن کردن پرواز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com