Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
contract period
دوره قرارداد
contract period
مدت قرارداد
Other Matches
open-ended employment contract
[employment contract of unlimited duration]
قرارداد کار بدون مدت
period
عادت ماهانه
period
زمان تناوب پریود
period
نوبت مرحله
period
زمان تناوب دوره
period
تناوب
period
مدت زمان
period
گذشت زمان
period
فاصله زمان
at a later period
در موقع دیگر
at a later period
بعدها
period
دوره زمان
off period
مدت نارسانایی
on period
مدت رسانایی
period
آمریکا # علامت چاپ در انتهای متن .
period
دوره تناوب
period
جمله کامل
period
گاه
period
مدت
period
حد
period
طمث
period
قاعده زنان
period
موقع
period
وقت روزگار
period
عصر
period
گردش
period
نوبت ایست
period
دوره
period
مکث
period
نقطه پایان جمله
period
پایان
period
نتیجه غایی
period
دوره تناوبی
period
روزگار نوبت
period
دوران
period
زمان
period
لحظه
period
کمال
period
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
period
نقطه
gurantee period
مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
right for a prescribed period
رقبی
infection period
دوره نهفتگی
idle period
پریود بی باری
guarantee period
مدت تضمین
scan period
دورهء پویش
idle period
دوره استراحت
idle period
زمان توقف
period of instrument
دوره سنجه
impluse period
زمان تناوب ضربه جریان
period of incubation
دوره نهفتگی
incubation period
دوره رشد نهفته
retrace period
دوره بازگشت
induction period
دوره انگیزش
gurantee period
دوره نگهداری تاسیسات
guarantee period
دوره ضمانت
curfew period
ساعات خاموشی
critical period
دوره شاخص
critical period
دوره بحرانی
synodic period
دوره تناوب هلالی
synodic period
پریودهلالی
cooling period
زمان بازار خراب کن
cooling period
زمان انتظار
control period
مدت زمان کنترل و بررسی اماد
control period
دوره کنترل اماد
the girls of the period
دختران امروزی
third long period
تناوب بزرگ مرتبه سوم
curfew period
ساعات منع عبور و مرور
design period
مدت طرح
second long period
تناوب بزرگ دوم
grace period
دوره مهلت
germinal period
دوره نوجنینی
short period
دوره کوتاه
sidereal period
دوره تناوب نجومی
sidereal period
پریودنجومی
first long period
تناوب بزرگ اول
financial period
دوره مالی
extra period
وقت اضافی
earthquake period
دوره تناوب زلزله
synodic period
month lunar
to put a period to
بپایان رساندن
period of hire
مدت اجاره
payback period
دوره برگشت
payback period
دوره بازپرداخت
period of prescription
مدت مرور زمان
period of production
دوره تولید
period of roll
دوره تناوب
period of roll
زمان تناوب چرخش
period of vibratio
دوره ارتعاش
porolongation of a period
تمدید مدتی
practice period
دوره تمرین
payback period
دوره برگشت سرمایه
payoff period
دوره بازگشت سرمایه
period of grace
ضرب الاجل
period of grace
مهلت
period of grace
مهلت پرداخت
period of delivery
دوره تحویل
period of concentration
می پیماید
period of concentration
در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
period of concentration
زمان تمرکز
period of office
دوره تصدی
payout period
دوره بازگشت سرمایه
oxidizing period
دوره اکسیداسیون
oxidizing period
دوره احیاء
orbital period
تناوب مداری
maintenance period
دوره تعمیرات
maintenance period
دوره نگهداری
long period
دوره بلند مدت
limitation period
مدت مرور زمان
limitation period
دوره محدودیت
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
remainder of the period
باقیمانده مدت
rest period
دوره استراحت
retention period
دوره ابقا
latent period
دوره کمون مرض
maintenance period
زمان تعمیرات
refractory period
دوره بی پاسخی
orbital period
پریود اربیتالی
probationary period
دوره ازادی مشروط
probationary period
دوره ازمایشی
production period
دوره تولید
pulse period
تناوب پالس
neonatal period
دوره نوزادی
melting period
دوره ذوب
measuring period
دوره سنجش
measuring period
مدت سنجش
reasonable period
مدت معقول
latency period
دوره نهفتگی
budget period
زمان بودجه
three-month period
سه ماه
quarterly period
دوره سه ماهه
conducting period
دوره رسانایی
For a period of one month.
به مدت یک ما ؟
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final .
همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
three-month period
دوره سه ماهه
wave period
زمان تناوب امواج دریا
Safavid period
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
base period
زمان مبنا
budget period
دوره بودجه
coking period
زمان کک سازی
time period
گذشت زمان
time period
فاصله زمان
time period
دوره زمان
blocking period
دوره وقفه
quarterly period
سه ماه
action period
دوره کنش
cooling off period
دوره ملایمت
transition period
دوره انتقال
transition period
دوره گذار
transattack period
مدت ادامه تک اتمی
cooling-off period
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
transattack period
زمان اجرای تک اتمی
cooling-off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period
دوره ملایمت
cooling off period
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
contract
کنترات کردن منقبض کردن
contract
مقاطعه کاری کردن
contract
قرردادبستن
contract
: پیمان بستن
contract
کنترات پیمان .
contract
مقاطعه
contract
:قرارداد
to contract something from somebody
از کسی چیزی
[بیماری]
گرفتن
contract
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
contract
منقبض شدن مخفف کردن
contract
همکشیدن
contract
پیمان
contract
منقبض شدن
contract
تعهد
contract
عقد
contract
دچارشدن
contract
منقبض کردن
all in contract
قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
all in contract
قراداد کلی
contract
قرارداد بستن
according to the contract no. ...
طبق قرارداد شماره ...
contract
مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
contract
قرارداد
by contract
بطور مقاطعه
in contract
طبق قرارداد
contract with
عقد کردن
fundamental period vibration
دوره اصلی ارتعاش
waiving of the remainder period
بذل مدت
grant a period of grace
امهال
relative refractory period
دوره بی پاسخی نسبی
grant a period of grace
ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
interlook dormant period
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
grant a period of grace
مهلت دادن
absolute refractory period
دوره بی پاسخی مطلق
waiving of the remainder period
marriage temporary a of
long run period
دوران محاسبه بلند مدت
right of benefit for a prescribed period
حق رقبی
credit for an unlimited period
اعتبار برای مدت نامحدود
half life period
مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
half life period
تناوب یا دوره نیم عمر
light load period
زمان بار کم
unilateral contract
قراردادایقاعی
valid contract
عقد صحیح
value cost contract
پیمان بستن با قیمتهای پایه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com