Dictiornary-Farsi | contract price adjustment | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
contract price adjustment	تعدیل قیمت قرارداد
contract price adjustment	رفع اختلاف در قیمت قرارداد


Other Matches

price adjustment	تعدیل قیمت
unit price contract	قیمت واحد تصویب شده درقرارداد
open-ended employment contract [employment contract of unlimited duration]	قرارداد کار بدون مدت
adjustment	تطبیق
adjustment	میزان کردن
adjustment	تنظیم کردن
adjustment	رسیدگی
adjustment	همسازی
adjustment	تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
zero adjustment	تنظیم نقطه صفر
self adjustment	خودمیزانی
self adjustment	انطباق خود بامحیط یا چیز دیگری
adjustment	آلت تعدیل اسباب تنظیم
adjustment	سازگاری
adjustment	تعدیل
adjustment	تنظیم
adjustment	تسویه
adjustment	اصلاح
adjustment	میزان
adjustment	تصفیه
vocational adjustment	سازگاری شغلی
volume adjustment	تنظیم شدت صوت
depth adjustment	تنظیم عمیق
air adjustment	تنظیم ترکش هوایی
vertical adjustment	تنظیم عمودی
carburetor adjustment	تنظیم کاربراتور
stock adjustment	تطبیق موجودی
adjustment inventory	پرسشنامه سازگاری
elevation adjustment	تنظیم کننده بالابر
stock adjustment	تعدیل موجودی
speed adjustment	تنظیم سرعت
adjustment pedal	پدال متحرک
adjustment slide	فلز متحرک
adjustment mechanism	مکانیسم سازگاری
adjustment assistance	کمک تعدیلی
adjustment method	روش تعدیل
method of adjustment	روش تعدیل
adjustment of fire	تنظیم تیر
adjustment of rools	تنظیم غلطک
average adjustment	تصفیه خسارت
automatic adjustment	تهاتر قهری
address adjustment	تعدیل نشانی
height adjustment	میزان ارتفاع
adjustment wheel	چرخ متحرک
coarse adjustment	نظم و ترتیب دانهای
coincidence adjustment	تعیین مسافت به وسیله انطباق
precision adjustment	تنظیم تیر دقیق
air adjustment	تنظیم هوا
tension adjustment	میزان فشار
resistance adjustment	میزان پایداری
partial adjustment	تعدیل جزئی
partial adjustment	تطابق جزئی
manual adjustment	تنطیم دستی
winding adjustment	تنظیم سیم پیچ
initial adjustment	تنظیم صفر
halving adjustment	تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر
adjustment disorder	اختلالات سازگاری [روانشاسی]
precision adjustment	تنظیم دقیق تیر
precision adjustment	تنظیم دقیق
pressure adjustment	تنظیم فشار
social adjustment	سازگاری اجتماعی
sight adjustment	تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
seasonal adjustment	تعدیلات فصلی
range of adjustment	ناحیه تنظیم
fine adjustment	تنظیم فریف
range adjustment	تنظیم مسافت
range adjustment	تنظیم برد
fine adjustment	تنظیم دقیق
purity adjustment	تنظیم خلوص
altitude fine adjustment	دستگاه تنظیم دقیق
condenser height adjustment	تنظیم انقباض ارتفاع
condenser adjustment knob	دکمه تنظیم تراکم
coarse adjustment knob	دکمه تنظیم زیرین
peaceful adjustment of disputes	تصفیه مسالمت امیز
blade height adjustment	پهنای تنظیم بلندی
low load adjustment	تنظیم تعادل بارکم
bell adjustment inventory	پرسشنامه سازگاری بل
bunker adjustment factor	ضریب تعدیل سوخت
discipline and adjustment board	هیئت تدوین مقررات انضباطی
exposure adjustment knob	دکمه نمایش تعداد فیلم
azimuth fine adjustment	تنظیم قوس صحیح
depth-adjustment mechanism	طرز کار تنظیم عمیق
field lens adjustment	زمینه تنظیم لنز
shooting adjustment keys	دکمه
spreader adjustment screw	پیچ تنظیم پخش
lateral-adjustment lever	سطح تنظیم جانبی
height adjustment screw	پیچ تنظیم ارتفاع
viewfinder adjustment keys	دکمه یابنده هدف
height adjustment scale	پایه تنظیم ارتفاع
height adjustment foot	پایه تنظیم ارتفاع
frog-adjustment screw	پیچ قلابی تنظیم کننده
fluid adjustment screw	پیچگوشتی قابل تنظیم سیال
flame adjustment wheel	چرخ تنظیم شعله
fine adjustment knob	دکمه تنظیم دقیق
full-load adjustment screw	پیچ تنظیم الکتریکی
seat back adjustment knob	دکمه تنظیم پشتی صندلی
light-load adjustment screw	پیچ تنظیم فشار نور
adjustment for horizontal-circle image	تنظیم افقی مرکز تصویر
adjustment for vertical-circle image	تنظیم عمودی مرکز تصویر
azimuth adjustment slide rule	خط کش محاسبات تنظیم گرا
contract with	عقد کردن
contract	دچارشدن
contract	قرارداد بستن
contract	: پیمان بستن
contract	عقد
contract	تعهد
contract	منقبض شدن
in contract	طبق قرارداد
to contract something from somebody	از کسی چیزی [بیماری] گرفتن
contract	:قرارداد
contract	مقاطعه
contract	کنترات پیمان .
contract	قرردادبستن
contract	مقاطعه کاری کردن
contract	کنترات کردن منقبض کردن
contract	منقبض شدن مخفف کردن
contract	همکشیدن
contract	پیمان
contract	قرارداد
contract	مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
contract	منقبض کردن
by contract	بطور مقاطعه
all in contract	قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
contract	پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
all in contract	قراداد کلی
according to the contract no. ...	طبق قرارداد شماره ...
marriage contract	عقد نکاح
open contract	قرارداد غیر معین
written contract	پیمان نامه
open contract	قرارداد باز
marriage contract	عقد نامه
negotiated contract	قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
multilateral contract	قرارداد چند جانبه
operation of contract	نفوذ قرارداد
optional contract	عقد خیاری
parties to a contract	طرفین قرارداد
parties to a contract	طرفین متعاهدین
void contract	عقد باطل
fulfill a contract	قرارداد را اجرا کردن
parol contract	قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
optional contract	غیر واجب
optional contract	خیاری
optional contract	مجازی
we demand p in our contract	ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
Bilateral contract.	پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
license contract	قرارداد اجازه استفاده
guarantee a contract	اجرای قراردادی را ضمانت کردن
gratuitous contract	عقد غیر معوض
futures contract	قرارداد سلف
futures contract	قرارداد اینده
perform a contract	قرارداد را اجرا کردن
frustration of contract	بی نتیجه ماندن قرارداد
frustrated contract	قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
formula of contract	صیغه عقد
forced contract	عقد مکره
cottage contract	نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
lease contract	اجاره نامه
haulage contract	قرارداد حمل و نقل
lease contract	عقد اجاره
inoperative contract	عقد غیر نافذ
law of contract	قانون قرارداد
labor contract	قرارداد کار
irrevocable contract	عقد لازم
invalid contract	عقد فاسد
stipulation of a contract	مفاد قرارداد
illegal contract	قرارداد غیر قانونی
honour a contract	قرارداد را محترم شمردن
prime contract	قرارداد اصلی
the contract is still valid	قراردادباعتبار
service contract	قرارداد خدماتی
service contract	قرارداد انجام خدمت
service contract	قرارداد خدمت
unauthorized contract	عقد فضولی
unconditional contract	عقد منجز
sales contract	قرارداد فروش
reward contract	عقد جعاله
revocable contract	عقد مجاز
revocable contract	عقد جایز
simple contract	قرارداد شفاهی
simple contract	عقد منعقد درسند عادی
the contract is still valid	خودباقی است
the life of a contract	مدت یک قرارداد
to put to contract	بمناقصه گذاشتن
social contract	اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
to come within the scope of a contract	در حیطه یک قرارداد بودن
to draw up a contract	قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
social contract	قرارداد اجتماعی
to guarantee a contract	اجرای قراردادی راضمانت کردن
requirements of a contract	مقتضای عهد
unilateral contract	قرارداد یک جانبه
privity in contract	انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
valid contract	عقد صحیح
validity of a contract	اعتبار قرارداد
validity of contract	صحت قرارداد
value cost contract	پیمان بستن با قیمتهای پایه
social contract	قرار داد اجتماعی
performance of a contract	اجرای قرارداد
parties to the contract	طرفین عقد
parties to the contract	متعاقدین
parties to the contract	طرفین معامله یاتعهد متعاهدین