English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
English Persian
contractionary monetary policy سیاست پولی انقباضی
Other Matches
contractionary fiscal policy سیاست مالی انقباضی
monetary policy سیاست پولی
expansionary monetary policy سیاست پولی انبساطی
restrictive monetary policy سیاست پولی انقباضی
tools of monetary policy ابزار سیاست پولی
pure monetary policy سیاست پولی خالص
monetary value ارزش پولی
monetary مالی
non monetary غیر نقدی
monetary پولی
monetary deflation انقباض پولی
monetary control کنترل پولی
monetary contraction کاهش پول
monetary base پایه پولی
monetary base مبنای پولی
monetary authorities مقامات پولی
is a monetary sign انگلیسی است
is a monetary sign نشان پول
monetary unit واحد پول
monetary control نظارت پولی
monetary contraction تقلیل پول
monetary convention اتحاد پولی
monetary school مکتب پولی
monetary school مکتب اقتصادی تحت رهبری میلتون فریدمن که معتقد به کارائی بیشترسیاست پولی نسبت به سیاست مالی در اقتصاد است
monetary sector بخش پولی
monetary stand عیار قانونی مسکوکات
monetary system سیستم پولی
monetary targets اهداف پولی
monetary unit واحد پولی
monetary assets دارائیهای پولی
monetary restriction محدودیت پولی
monetary reserves ذخائر پولی
monetary convention اتحاد ارزی
Monetary systems. سیستم های پولی ( مالی )
monetary deflation محدودیت پولی
monetary economy اقتصاد پولی
monetary expansion افزایش پول
monetary instruments ابزارهای پولی
monetary incentive مشوق پولی
monetary expansion توسعه پولی
monetary inflation تورم پولی
european monetary agreement موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
international monetary reserves ذخائر پولی بین المللی
european monetary fund صندوق پولی اروپا
european monetary system سیستم پولی اروپایی
international monetary fund صندوق بین المللی پول
policy of d. سیاست واگذاری اوضاع
policy سیاست
policy رویه
policy خط مشی روش
policy بیمه نامه
policy مسلک سیاست
policy تدبیر
policy مصلحت اندیشی
policy کاردانی
policy بیمه نامه ورقه بیمه
policy سند معلق به انجام شرطی
policy اداره یاحکومت کردن
policy خط مشی
policy خط مشی سیاستمداری
voyage policy قرارداد اجاره کشتی
valued policy بیمه نامه با ارزش معین
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
unvalued policy بیمه نامه ارزش گذاری نشده
underwrite policy بیمه نامه را فهر نویسی کردن
take out an insurance policy قرارداد بیمه را منعقد کردن
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
open policy بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
voyage policy بیمه کشتی در تمام مدت یک سفر
wage policy سیاست دستمزد
wagering policy بیمه قماری
endowment policy بیمهی عمر
policy of pandering سیاست خودشیرین بودن
open policy بیمه نامه باز
stop go policy توسعه
open policy بیمه نامه قابل تغییر
to u. a policy of insurance رابکسی دادن
policy instrument ابزار اجرای سیاست
policy maker سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
policy makers سیاست گذاران
tax policy سیاست مالیاتی
policy objectives اهداف سیاستی
policy objectives اهداف موردنظر
policy of contianment سیاست تحدیدی
stop go policy سیاست تثبیت
stabilization policy سیاست تثبیت اقتصادی
policy of contianment سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
social policy سیاست اجتماعی
policy options انتخابهای سیاستی
policy options انتخابهای مورد نظر
pricing policy سیاست قیمت گذاری
public policy سیاست عمومی
policy implication کاربردسیاست اتخاذ شده در عمل
policy implication کابرد سیاستی
the policy of the government رویه دولت
to u. a policy of insurance سند بیمه
to a dapt a policy رویهای اتخاذ کردن
time policy بیمه نامه مدت دار
time policy بیمه نامه دریایی با مدت محدود
the policy of the government سیاست دولت
ostrich policy رویه کبک
ostrich policy سیاست خود فریبی
outward looking policy سیاست برون نگر
policy book پرونده خط مشیها
policy book کتاب روشها
policy dilemma معمای سیاستی
policy dilemma تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
policy file پرونده خط مشیها و دستورات
policy holder دارنده بیمه
policy holder دارنده بیمه نامه
re assurance policy قرارداد بیمه اتکایی
national policy سیاست ملی
policy-making سیاست گذاری
commercial policy سیاست بازرگانی
blanket policy بیمه نامه کلی
development policy سیاست توسعه
economic policy سیاست اقتصادی
employment policy سیاست اشتغال
evacuation policy روش تخلیه پزشکی
evacuation policy خط مشی اخراجات پزشکی
expansionary policy سیاست انبساطی
budgetary policy سیاست بودجهای
blanket policy بیمه نامه جامع
insurance policy قرارداد بیمه
insurance policy بیمه نامه
agreed value policy بیمه نامه با ارزش توافق شده
policy making سیاست گذاری
bearer policy بیمه نامه بدون نام
blanket policy بیمه نامه ایکه همه اقلام را در برمیگیرد
financial policy سیاست مالی
fiscal policy سیاست مالی
fiscal policy سیاست مالیاتی
floating policy بیمه نامه متغیر
honesty is the best policy راستی ودرستی بهترین رویه
insurance policy سند بیمه
mixed policy بیمه نامه مختلط
land policy سیاست اقتصادی مربوط به زمین
income policy سیاست درامدی
income policy سیاست مربوط به درامدها
labour policy سیاست استخدام کارکنان
honesty is the best policy عین مصلحت در راستی ودرستی است
foreign policy سیاست خارجی
foreign policy خط مشی عمل خارجی
health policy سیاست بهداشتی
national policy خط مشی ملی
open door policy سیاست درهای باز
agricultural support policy سیاست حمایت از کشاورزی
all risk insurance policy بیمه نامه تمام خطر
anti development policy سیاست ضد توسعه
active fiscal policy منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
agricultural price policy سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
active fiscal policy سیاست مالی فعال
scorched-earth policy نابودکردنوازبینبردن
What does Main Street think of this policy? بازاریها و خانواده های متوسط چه نظری در باره این سیاستمداری دارند؟
The policy of balance of power. سیاست موازنه قدرت
tools of fiscal policy ابزار سیاست مالی
anti inflationary policy سیاست انقباضی
anti inflationary policy ضد تورمی
expansionary fiscal policy سیاست مالی انبساطی
easy money policy سیاست گشایش پول
discretionary fiscal policy سیاست مالی اختیاری
discount rate policy سیاست نرخ تنزیل
pure fiscal policy سیاست مالی خالص
decision making policy سیاست تصمیم گیری
restrictive fiscal policy سیاست مالی انقباضی
comprehensive insurance policy بیمه نامه جامع
compensatory fiscal policy سیاستهای مالی ترمیمی
import substitution policy سیاست جانشینی واردات
austere fiscal policy سیاست مالی مضیق
insured, policy holder بیمه شده
begger my neighbour policy سیاست فقیر کردن کشورهمسایه
begger my neighbour policy سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
scrap heap policy رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
the open door policy سیاست دروازههای باز
passive fiscal policy سیاست مالی غیر فعال
He sought, if without much success, a social policy. او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com