Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (6 milliseconds)
English
Persian
controlled environment
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
Other Matches
environment
محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environment
موقعیتی در سیستم کامپیوتر مربوط به همه ثباتها و محلهای حافظه
environment
حجم حافظه خالی قابل استفاده توسط برنامه
environment
متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environment
فراگیر
environment
محیط
environment
اطراف
environment
احاطه
environment
دور وبر
environment
پرگیر
environment
محیط زیست
living environment
محیط زنده
induced environment
محیط القایی
induced environment
محیط القا شده
eupelagic environment
محیط زیر لایه زیرین
environment division
یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
environment architecture
معماری محوطه
environment architecture
معماری محیط
living environment
جانداران محیط زیوندگان- پرمون
mixed environment
محیط درهم
operational environment
محیط عملیاتی
shelf environment
محیط کم عمق
windowing environment
محیط پنجرهای
terrestrial environment
وضع محیط زمین
shelf environment
کم ژرفگاه
campus environment
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
psychological environment
محیط روانی
operational environment
محیط فعالیت
terrestrial environment
وضع عوارض و اب و هوای زمین
data base environment
محیط پایگاه داده
self controlled
خوددار
self-controlled
خوددار
controlled
مهار شده
controlled
کنترل شده
remote-controlled
دستگاهکنترلازراهدور
controlled atmosphere
گاز محافظ
controlled atmosphere
اتمسفر کنترل شده
controlled atmosphere
جو واپاده
display controlled
نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود
controlled atmosphere
هواسپهر واپاده
controlled war
جنگ پیش تنظیم
controlled war
جنگ محدود
controlled area
منطقه کنترل شده
controlled area
منطقه ممنوعه
controlled airspace
قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
controlled airspace
فضای هوایی کنترل شده
controlled variable
متغیر کنترل شده
close controlled
رهگیری بروش کنترل نزدیک
close controlled
همکاری نزدیک
controlled interception
رهگیری کنترل شده
radio-controlled
وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
controlled sampling
نمونه گیری کنترل شده
controlled reprisal
انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
controlled rectifier
یکسوکننده تنظیم پذیر
controlled burning
اتش زنی کنترل شده
controlled fragmentation
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
controlled exercise
تمرین کنترل شده
controlled exercise
مانور کنترل شده
controlled burning
اتش زنی واپاده
controlled effects
جنگ افزارهای با اثرات کنترل شده
controlled effects
اثرات کنترل شده
controlled economy
اقتصادارشادی
controlled economy
اقتصاد تحت کنترل
controlled company
شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
controlled inventory
اقلام ذخیره کنترل شده
controlled inventory
موادکنترل شده اقلام بررسی شده
controlled mosaic
موزاییک کنترل شده
controlled port
بندر نظامی کنترل شده
controlled pattern
بارریزی کنترل شده هوایی بارریزی با استفاده ازگسترش معین چترها
controlled passing
عبور ومرور کنترل شده
controlled passing
عبور کنترل شده
controlled net
شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
controlled mosaic
موزاییک تنظیم شده
controlled port
بندرکنترل شده
controlled stick steering
دسته دنده خودکار
controlled stick steering
دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
remote-controlled points
نقطهکنترلازراهدور
automatically-controlled door
درکنترلخودکار
controlled thermonuclear reaction
جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
solenoid controlled valve
سوپاپ الکترومغناطیسی
silicon controlled restifier
یکسو کننده کنترل شده سیلیکانی
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
controlled access road
راه با ورودی محدود
raven's controlled projection test
ازمون فرافکنی کنترل شده ریون
broadcast controlled air interception
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com