English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (9 milliseconds)
English Persian
controlled pattern بارریزی کنترل شده هوایی بارریزی با استفاده ازگسترش معین چترها
Other Matches
controlled مهار شده
self controlled خوددار
controlled کنترل شده
self-controlled خوددار
close controlled رهگیری بروش کنترل نزدیک
controlled burning اتش زنی کنترل شده
controlled burning اتش زنی واپاده
controlled company شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
controlled economy اقتصاد تحت کنترل
controlled economy اقتصادارشادی
controlled effects اثرات کنترل شده
controlled effects جنگ افزارهای با اثرات کنترل شده
controlled atmosphere هواسپهر واپاده
controlled atmosphere جو واپاده
controlled variable متغیر کنترل شده
controlled airspace فضای هوایی کنترل شده
controlled airspace قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
controlled area منطقه ممنوعه
controlled area منطقه کنترل شده
controlled atmosphere گاز محافظ
controlled atmosphere اتمسفر کنترل شده
close controlled همکاری نزدیک
controlled environment محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
controlled exercise مانور کنترل شده
controlled exercise تمرین کنترل شده
controlled port بندرکنترل شده
controlled rectifier یکسوکننده تنظیم پذیر
controlled reprisal انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
controlled sampling نمونه گیری کنترل شده
controlled war جنگ محدود
controlled war جنگ پیش تنظیم
display controlled نمایش منطقه در روی صفحه رادار راداری که تصویر ان مستقیما نشان داده میشود
radio-controlled وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
controlled port بندر نظامی کنترل شده
controlled passing عبور ومرور کنترل شده
controlled mosaic موزاییک کنترل شده
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
controlled interception رهگیری کنترل شده
controlled inventory اقلام ذخیره کنترل شده
controlled inventory موادکنترل شده اقلام بررسی شده
controlled mosaic موزاییک تنظیم شده
controlled net شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
controlled passing عبور کنترل شده
remote-controlled دستگاهکنترلازراهدور
silicon controlled restifier یکسو کننده کنترل شده سیلیکانی
solenoid controlled valve سوپاپ الکترومغناطیسی
controlled thermonuclear reaction جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
controlled stick steering دسته دنده خودکار
controlled stick steering دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
automatically-controlled door درکنترلخودکار
controlled access road راه با ورودی محدود
remote-controlled points نقطهکنترلازراهدور
computer controlled machine دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
raven's controlled projection test ازمون فرافکنی کنترل شده ریون
broadcast controlled air interception نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
pattern بعنوان الگو بکاربردن
pattern الگو
pattern نمونه
pattern طرح ساختن
pattern نقشه ساختن
pattern تقلیدکردن
pattern نقش
to pattern out ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
to pattern out نمونه شدن برای
pattern الگو صفات فردی
pattern خصوصیات فردی
pattern شیوه
pattern خصوصیات
pattern بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
pattern همتا بودن
pattern نقشه طرح اصابت گلوله ها
pattern سرمشق
pattern ردیف بندی
pattern الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند
pattern محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
pattern طرح
pattern انگاره نقش
pattern مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
pattern انگاره
pattern الگوقالب
pattern گامها و حرکات دو اسکیت بازبا هم
pattern نقش ونگار
pattern بطور نمونه ساختن
pattern نقشه شکل
pattern plate صفحه مدل
pattern offense موضعگیری در برابر حریف
pattern recognitation تشخیص الگو
pattern generator مولد تعمیر کار
pattern recognition الگو شناسی
pattern of development الگوی توسعه
pattern making مدل سازی
pattern making نمونه سازی
pattern maker طرح ساز
pattern maker قالب ساز
pattern laying مین گذاری طراحی شده
pattern laying مین گذاری مدل دار
pattern lady بانویی که سرمشق بانوان دیگر باشد
pattern recognition تشخیص الگو
pattern recognition الگوشناسی شناسایی الگو
pattern shop کارگاه مدل سازی
diaper pattern طرح گل و بلبل تکراری [بطوری که کل متن فرش را در بر بگیرد.]
Afshan [all-over pattern] طرح افشان [با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
move of pattern [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
key pattern زبانه یونانی
test pattern طرح ازمایشی
target pattern شکل هدف مسیر تک هواپیما به هدف
target pattern شکل قرار گرفتن هدف
stimulus pattern طرح محرک
key pattern زنجیره یونانی
punch and pattern سوراخوحککردن
Herati pattern طرح هراتی [در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.]
radiation pattern الگوی تابش
cane pattern طرح بندی که بصورت تکرار نقوش با نواری نازک به شکل بند کل متن را فرا می گیرد
antenna pattern انتشار انتن
drilling pattern طرح مته کاری
disruptive pattern اشکار سازنده هدف استتارشده وسیله اشکار ساختن هدف استتار شده روی صفحه رادار
dispersion pattern مستطیل پراکندگی طرح پراکندگی
dispersion pattern شکل پراکندگی
demand pattern الگوی تقاضا
deflection pattern مستطیل پراکندگی سمتی پراکندگی سمتی
deflection pattern مستطیل انحراف
crosshatch pattern طرح شطرنجی
activation pattern طرح برانگیختگی
bravo, pattern شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
bit pattern الگوی بیتی
bit pattern الگوی ذرهای
attack pattern ارایش تک
bar pattern ترام با خطوط مورب با زاویه کوچکتر از 54 درجه
attack pattern الگوی تک
antenna pattern طرح انتشارامواج انتن
drilling pattern نمونه مته کاری الگوی مته کاری
herringbone pattern طرح جناغی
holding pattern کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
movement pattern انگاره حرکتی
fallout pattern نمونه ریزش اتمی
pass pattern مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
pattern bombing بمباران پوشش کننده هدف بمباران پوشاننده
fallout pattern شکل ریزش
factor pattern طرح عاملی
movement pattern الگوی حرکتی
energy pattern الگوی انرژی
energy pattern نقشه انرژی
effective pattern منطقه اصابت موثر
effective pattern منطقه اثر موثر
weaving pattern lever اهرم مجموعهموجدار
battery groung pattern وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
battery groung pattern طرح گسترش توپهای اتشبار
basket weave pattern طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
weaving pattern brush مجموعهبرسموجدار
admiralty pattern anchor لنگر میله دار
weft-face pattern [بافت پود نما که بیشتر در پارچه و گلیم بکار می رود.]
stitch pattern memory حافظهبافتودوخت
sport skill pattern الگوی مهارت ورزشی
spot pattern test ازمون طرح نقطه ها
developmental motor pattern الگوی حرکت تکوینی
pattern construction drawing الگوی نقشههای ساختمانی
pattern perception test ازمون ادراک طرحها
fundamental motor pattern الگوی بنیادی حرکت
pattern milling attachment تجهیزات فرز مدل
fundamental motor pattern انگاره بنیادی حرکت
photo pattern generation تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
pattern start key کلیدشروعبافت
operational pattern of marks by night نقشیازعلائممشخصبرایشب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com