Dictiornary-Farsi | controlling company | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 171 (2 milliseconds)

English	Persian
controlling company	موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
controlling company	holdingcompany


Other Matches

controlling	نظارت کردن
controlling	نظارت و ممیزی کردن
controlling	توپزن دقیق
controlling	فرمان
controlling	وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controlling	کنترل کردن مهار کردن
controlling	مهار
controlling	بازرسی کردن
controlling	کنترل کردن فرمان
controlling	اختیار
controlling	مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling	اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controlling	واپاد
controlling	بازدید
controlling	بازرسی نظارت جلوگیری
controlling	نظارت
controlling	کنترل
controlling	کاربری
controlling	سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling	کنترل بازبینی
controlling	کنترل کردن
controlling	نظارت کردن تنظیم کردن
controlling	بازرسی
controlling his passions	صائنا لنفسه
to keep company with	همراه بودن با
to keep company	باهم بودن
associated company	شرکت وابسته
associated company	شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
to w up a company	امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
in company	دسته جمعی
in company with	باتفاق
in company with	همراه
in company	باجمع
in company	درجمعیت
company	انجمن
Come along and keep me company.	بامن بیا تا تنها نباشم
Two is company , three is none . <proverb>	دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
to keep company	باهم امیزش کردن
company	شریک
company	گروهان
company	همراه
company	تجارتخانه
company	کمپانی
company	شرکت
company	گروه
company	دسته هیئت بازیگران
company	گروهان همراه کسی رفتن
company	مصاحبت کردن با
company	جمعیت
shipping company	شرکت کشتی رانی
shipping company	شرکت حمل و نقل
software company	شرکت نرم افزاری
supply company	شرکت تامین کننده
ship's company	خدمه ناو
stock company	شرکت سهامی
subsidiary company	شرکت فرعی
shipping company	شرکت کشتیرانی
ship's company	پرسنل ناو
parent company	شرکت مادر
parent company	شرکت اصلی
parent company	شرکت مادر شرکت مرکزی
to part company with any one	رفاقت را با کسی بهم زدن
private company	شرکت خصوصی
proprietary company	شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
proprietary company	شرکت خصوصی
separate company	گروهان مستقل
service company	گروهان خدمات
liquidation of company	تصفیه امور شرکتها
to break company	جدایی کردن
to keep a person company	پیش کسی بودن وبا او وقت گذراندن
a stand-alone company	یک شرکت مستقل
directorate [of a company]	هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
directorate [of a company]	هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
aircraft company	شرکت ساخت هواپیما [اقتصاد]
Company town	شهرک کارگران
offshore company	شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
to shake up [a company] <idiom>	سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
to have a holding in a company	در شرکتی دارائی سهام داشتن
to overcapitalize a company	سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
to request the company of:	حضور کسی را خواستن
trading company	شرکت تجارتی
trust company	شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
unlimited company	شرکت با مسئولیت نامحدود
we underwrite the company	ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
He is a new face in the company .	چهره تازه ای درشرکت است
He has no influence in this company .	دراین شرکت کاره ای نیست
That evening we had company .	آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
What's your insurance company?	شرکت بیمه شما کدام است؟
to join company with somebody	به کسی ملحق شدن [همراه کسی شدن]
company team	تیم گروهانی
cooperative company	شرکت تعاونی
mutual company	شرکت تعاونی
dissolution of a company	انحلال شرکت
winding up of a company	انحلال شرکت
doctor to the company	پزشک شرکت
electric company	شرکت برق
company funds	اعتبارات گروهانی
company commander	فرمانده گروهان
commercial company	شرکت تجاری
finance company	شرکت تامین مالی
finance company	شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
controlled company	شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
company grade	در رده گروهان
constituent company	شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
company secretary	منشی شرکت
company secretary	مسئول مالی و حقوقی شرکت
company team	تیم مرکب
company seal	مهر شرکت
company network	شبکه شرکت
company union	اتحادیه شرکت
public company	شرکت سهامی عام
company network	شبکه همکار
company law	قوانین مربوط به شرکتها
company law	قوانین شرکت
company grade	پرسنلی که در رده گروهان کار می کنند
fire company	شرکت اتش نشانی
carrier company	تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
holding company	کمپانی مسلط
holding company	شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
holding company	شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
holding company	شرکت در سرمایه گذاری درسهام
incorporated company	شرکت ثبت شده
affiliated company	شرکت وابسته
insurance company	شرکت بیمه
invalidation of company	بطلان شرکت
acting company	شرکت عامل
limited company	شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
holding company	شرکت سرمایه گذاری درسهام
growth company	شرکت در حال گسترش
branch of a company	شعبه شرکت
headquarters company	گروهان ارکان
headquarters company	گروهان قرارگاه
article of a company	اساسنامه شرکت
holding company	شرکت مرکزی
holding company	شرکت مالک
holding company	شرکت صاحب سهم
Iran Carpet Company	شرکت سهامی فرش ایران
joint-stock company	شرکت سهامی
a company of good standing	شرکتی با اعتبار
non-resident company [British E]	شرکت غیر ساکن
letter-box company	شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
limited liability company	شرکت با مسئولیت محدود
extend the life of the company	امتداد مدت شرکت
terminal service company	گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
standard oil company	شرکت نفت استاندارد
standard oil company	استاندارد اویل کمپانی
head office of company	مرکز اصلی شرکت
limited liability company	شرکت با مسئوولیت محدود
quasi public company	شرکت نیمه دولتی
producers cooperative company	شرکت تعاونی تولید
part company with a person	رفاقت را با کسی بهم زدن
joint stock company	شرکت سهامی
Our company has some pecuniary difficulties .	شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
consumers cooperative company	شرکت تعاونی مصرف
unlimited liability company	شرکت تضامنی
The hell with the company (office).	گور بابای شرکت ( اداره )
Our company is oprerating in several countries .	شرکت ما درچندین کشور عمل می کند
computer leasing company	شرکت اجاره دهنده کامپیوتر
To lay the foundation of a company.	پایه واساس شرکتی راریختن
computer serrices company	شرکت خدمات کامپیوتری
private joint stock company	شرکت سهامی خاص
employer's liability insurance company	شرکت بیمه
public joint stock company	شرکت سهامی عام
We dont have qualified personnel in this company.	دراین شرکت آدم حسابی نداریم
He has a poor service record in this company.	دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
We have no vacant position ( opening ) in this company .	دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
This company guarantees prompt delivery of goods.	این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
Saving your presence . present company excepted .	بلانسبت شما !
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .	دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم