English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
convoy assembly port بندر محل تجمع ستون موتوری
convoy assembly port بندر محل تجمع کاروان دریایی
Other Matches
convoy قافله
convoy کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoy کاروان دریایی ستون موتوری
convoy بدرقه کردن
convoy همراه رفتن
convoy کاروان
convoy بدرقه
convoy commodore فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
convoy joiner ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
convoy leaver ناوهای ترک کننده ستون
convoy leaver ناوجدا شده از ستون دریایی
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
coastal convoy ستونهای حمل و نقل ساحلی ستونهای حمل بار از کشتی به ساحل
evacuation convoy کاروان اخراجات دریایی
convoy through escort ناواسکورت دایم
ocean convoy کاروان اقیانوس پیما
convoy through escort ناوهای اسکورت نزدیک
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
assembly گردایش
assembly نصب ساخت
assembly محفل
assembly تولید
assembly تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند
assembly کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
assembly نشانه هایی که برای نمایش دستورات کد ماشین در برنامه اسمبلی به کار می روند
assembly نمایش یک برنامه اسمبلی که به ترتیب مکانهای حافظه مرتب شده است
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
assembly زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
assembly قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم
assembly تبدیل برنامه به کد ماشین
assembly اسمبلی گردهمایی
assembly مونتاژ
assembly مجموعه یک واحد کامل ازچندین قطعه
assembly محل بسیج افراد احتیاط
assembly نقطه الحاق هوایی
assembly همگذاری
assembly مجمع
assembly اجتماع انجمن
assembly مجلس
assembly گروه
assembly هیئت قانون گذاری
assembly شیپور جمع
assembly شیپور خاموشی دستگاه مرکب
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
assembly مجمع نشست
assembly تجمع
consultative assembly مجلس شورا
final assembly مونتاژ نهایی
constituent assembly مجلس موسسان
cell assembly مجتمع یاختهای
duplexing assembly دستگاه دو راهه
critical assembly ترتیب بحرانی
consmtituent assembly مجلس موسسان
final assembly نصب نهایی
gear assembly مجموعه چرخ دنده ها
legislative assembly مجلس قانونگذاری
instruction for assembly مقررات نصب
house of assembly مجلس ایالتی
house of assembly مجلس درجه دوم قانون گذاری
guard assembly الات محافظ روپوش جنگ افزار مجموعه روپوش
guard assembly محفظه
general assembly مجمع عمومی
general assembly مجلس عوام
cable assembly کابل
cable assembly مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
assembly tools ابزار مونتاژ
assembly list سیاهه همگذاری
assembly listing صورت برداری همگذاری لیست اسمبلی
assembly of notables مجلس بزرگان یا اعیان پارلمانی موقتی
assembly order دستور مونتاژ وسایل
assembly language زبان همگذاری
assembly instrudactions مقررات یا دستورات نصب
assembly fixture تجهیزات مونتاژ
assembly bench میز مونتاژ
assembly area منطقه تجمع
assembly area گمگاه
assembly program برنامه همگذاری
assembly program assembler
assembly program برنامه اسمبلی
assembly shop کارگاه مونتاژ
assembly language زبان اسمبلی
tail assembly قسمتهایدم
assembly lines خط تولید
needle assembly مجمعسوزنی
bridle assembly کنترلوزنه
bridge assembly برآمدگیسیمها
ball assembly توپمجمع
unlawful assembly تجمع غیر قانونی
assembly lines خط کلی
assembly lines خط مونتاژ
spout assembly سرشیرآب
assembly line تیمار خط
assembly line دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly line خط مونتاژ
assembly line خط کلی
assembly line خط تولید
assembly lines تیمار خط
assembly lines دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
unlawful assembly در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
unlawful assembly مجمع غیر قانونی
unit assembly یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
national assembly مجلس ملی
major assembly قسمت عمده دستگاه
major assembly قطعه عمده
assembly order دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
paragraph assembly جمع اوری پاراگراف
pre assembly نصب اولیه
unit assembly یک قطعه مجزا
legislative assembly مجلس شورای ملی
riotous assembly اجتماع و مواضعه اشوبگرانه
legislative assembly هیات مقننه
ready for assembly اماده جهت نصب
legislative body or assembly هیئت مققنه
membership of legislative assembly عضویت مجلس مقننه
national consulative assembly مجلس شورای ملی
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
the national consultative assembly مجلس شورای ملی
object assembly test ازمون الحاق قطعات
interchangeable end assembly مجمعانتهاییمتحرک
assembly language instruction دستورالعمل زبان اسمبلی
breechblock operating lever assembly سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
basic unit assembly group گروه ساختمانی
assembly order control number شماره کنترل دستور کارتعمیر
assembly order control number شماره کنترل تعمیراتی
out port بندرخارج از محوطه
out port بندر دور از مقصد
i/o port مدخل ورودی و خروجی
last port شیپور خاموشی
last port شیپور عزا
way port بندر سر راه
out port ساحلی مورد استفاده سر پل
port دماغه
port بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
port بندر گاه
port روزنه
port دریچه
port وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد
port یچ ای که به کاربر امکان میدهد که وسیله جانبی که کامپیوتر
port به آن وصل است را انتخاب کند
port مداری که داده موازی در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند تا امکان دستیابی سریال فراهم کند
port بردن
port ببندر اوردن حمل کردن
port پورت خروجی کامپیوتر با اتصال استاندارد که چاپگر به آن وصل است تا حروف داده را دریافت کند.
port مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد
port مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
port سوکت و مدار واسط که goystick وارد آن میشود
port مجرای عبورروغن
port شیار هادی دهانه
port روزنه دید حمایل نگهداشتن تفنگ حمایل فنگ
port حمل کردن مزغل تیراندازی
port سمت چپ ناو
port ریل اطراف ناو
port ترابردن
port مجرا
port درگاه
port دهانه
port دروازه
port مدار یا اتصال که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسایل خارجی دیگر میدهد
port شراب شیرین بارگیری کردن
port در رو مخرج
port بندرگاه
port بندر ورودی
port مدخل
port فرودگاه هواپیما
port مامن مبدا مسافرت
port لنگرگاه
port دریچه تبدیل برنامه
port باب
port دورازه
port درب درگاه
port بندر
port اتصال به کامپیوتر که امکان ارسال داده آسنکرون میدهد
port سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
port [software] دریچه ای [مدار و اتصالی] که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد [نرم افزار] [رایانه شناسی]
printer port قسمتاتصالبهچاپگر
free port بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
registered port بندر مشخص
put into port وارد بندر شدن
free port بندر ازاد
video port قسمتنمایش
transfer port دریچهانتقال
sally port دروازه بزرگ قلعه
port of debarkation بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
port of destination بندر مقصد
port of embarkation بندر عزیمت
port of embarkation بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
port of entry بندر مقصد
port of entry بندرمحل ورود
port of entry مرز ورود کالا یا فرد به کشور
port of exit مرز خروج کالا یا فرد ازکشور
port watch نگهبان بندر
port watch پست نگهبانی بندر
port hand دستسویچپ
port glass جام شرابقرمزوشیرینپرتقالی
network port قسمتکارباشبکهاینترنت
serial port مدخل سری
serial port درگاه ترتیبی
Port-au-Prince شهر پورت اوپرنس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com