Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
English
Persian
cooling period
زمان انتظار
cooling period
زمان بازار خراب کن
Search result with all words
cooling off period
دوره ملایمت
cooling off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period
دوره ملایمت
cooling-off period
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
Other Matches
cooling off
ملایم شدن
cooling off
خونسرد شدن غضب را فرونشاندن
cooling
خنک سازی
cooling tower
برج تبرید
cooling blower
دمنده هوای سرد
cooling chamber
اطاقک سرد کننده
cooling coil
پیچک سرد کننده
cooling coil
سیم پیچ سرد کننده
cooling drag
پسای ناشی از خنک کردن موتور
cooling fins
تیغههای خنک کننده
cooling fans
دمنده ها
[دستگاه بادزن]
cooling fan
فن
cooling air
هوای سرد کننده
cooling agent
عامل سرد کننده
cooling fan
دمنده
[دستگاه بادزن]
cooling-off periods
دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods
دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods
دوره ملایمت
cooling tower
برج سرد کننده
cooling towers
برج تبرید
cooling fans
هواکش ها
cooling fans
پنکه ها
cooling fan
پنکه
cooling fan
هواکش
cooling oil
روغن سرد کننده
evaporative cooling
سردسازی با تبخیر
forced cooling
خنک سازی چیزی
cooling towers
برج سرد کننده
cooling fan
فنسردکننده
cooling fans
فن ها
water cooling
خنک کردن بااب
water cooling
خنک کنندگی اب
vaporization cooling
سرد سازی با تبخیر
regenerative cooling
استفاده از سرمای مایع ورودی
radiation cooling
سرد شدن توسط تابش مستقیم از سطح
cooling water
اب سرد
cooling water
اب سرد کننده
cooling tank
مخزن سرد کننده
cooling shell
پوسته سردکننده
cooling plant
سردخانه
cooling shell
قشر سرد کننده
cooling pump
پمپ خنک کننده
cooling pump
پمپ سرد کننده
cooling plant
تاسیسات سردکننده
cooling/heating coils
فنرسردوگرم کننده
transformer cooling system
سیستم سردکنندگی ترانسفورماتور
cooling water circulation
جریان اب سرد
force draft cooling
سردکنندگی ونتیلاتوری
cooling water circulation
گردش اب سرد
cooling water discharge
تخلیه اب سرد
cooling water line
مسیر اب سرد
cooling water outlet
خروجی اب سرد
cooling water pump
پمپ اب سرد
cooling water tank
مخزن اب سرد
cooling water thermometer
گرما سنج اب سرد
critical cooling rate
میزان سرد کنندگی بحرانی
cooling water supply
منبع اب سرد
condenser cooling water outlet
خروجیانقباضآبسرد
period
مدت
period
گذشت زمان
period
قاعده زنان
period
گاه
period
طمث
period
حد
period
پایان
period
نتیجه غایی
period
کمال
period
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
period
نقطه
period
جمله کامل
period
نقطه پایان جمله
period
فاصله زمان
on period
مدت رسانایی
off period
مدت نارسانایی
period
دوره تناوبی
period
دوره
period
موقع
period
وقت روزگار
period
عصر
period
گردش
period
نوبت ایست
period
مکث
period
دوره زمان
period
لحظه
at a later period
بعدها
period
زمان تناوب دوره
period
نوبت مرحله
period
زمان تناوب پریود
period
عادت ماهانه
period
مدت زمان
period
آمریکا # علامت چاپ در انتهای متن .
at a later period
در موقع دیگر
period
روزگار نوبت
period
زمان
period
دوران
period
دوره تناوب
period
تناوب
second long period
تناوب بزرگ دوم
short period
دوره کوتاه
refractory period
دوره بی پاسخی
scan period
دورهء پویش
right for a prescribed period
رقبی
remainder of the period
باقیمانده مدت
rest period
دوره استراحت
three-month period
دوره سه ماهه
reasonable period
مدت معقول
retention period
دوره ابقا
pulse period
تناوب پالس
period of production
دوره تولید
period of roll
دوره تناوب
period of office
دوره تصدی
period of roll
زمان تناوب چرخش
period of vibratio
دوره ارتعاش
period of instrument
دوره سنجه
practice period
دوره تمرین
probationary period
دوره ازادی مشروط
probationary period
دوره ازمایشی
production period
دوره تولید
porolongation of a period
تمدید مدتی
period of prescription
مدت مرور زمان
quarterly period
دوره سه ماهه
sidereal period
دوره تناوب نجومی
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final .
همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
For a period of one month.
به مدت یک ما ؟
retrace period
دوره بازگشت
time period
دوره زمان
time period
فاصله زمان
time period
گذشت زمان
Safavid period
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
wave period
زمان تناوب امواج دریا
quarterly period
سه ماه
transition period
دوره انتقال
sidereal period
پریودنجومی
synodic period
month lunar
synodic period
دوره تناوب هلالی
synodic period
پریودهلالی
the girls of the period
دختران امروزی
third long period
تناوب بزرگ مرتبه سوم
to put a period to
بپایان رساندن
transattack period
زمان اجرای تک اتمی
transattack period
مدت ادامه تک اتمی
transition period
دوره گذار
three-month period
سه ماه
action period
دوره کنش
control period
دوره کنترل اماد
first long period
تناوب بزرگ اول
germinal period
دوره نوجنینی
grace period
دوره مهلت
guarantee period
مدت تضمین
gurantee period
دوره نگهداری تاسیسات
gurantee period
مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
idle period
دوره استراحت
idle period
زمان توقف
idle period
پریود بی باری
impluse period
زمان تناوب ضربه جریان
incubation period
دوره رشد نهفته
induction period
دوره انگیزش
infection period
دوره نهفتگی
period of incubation
دوره نهفتگی
financial period
دوره مالی
extra period
وقت اضافی
base period
زمان مبنا
blocking period
دوره وقفه
budget period
دوره بودجه
budget period
زمان بودجه
coking period
زمان کک سازی
conducting period
دوره رسانایی
contract period
دوره قرارداد
contract period
مدت قرارداد
control period
مدت زمان کنترل و بررسی اماد
critical period
دوره بحرانی
critical period
دوره شاخص
curfew period
ساعات خاموشی
curfew period
ساعات منع عبور و مرور
design period
مدت طرح
earthquake period
دوره تناوب زلزله
latency period
دوره نهفتگی
latent period
دوره کمون مرض
period of hire
مدت اجاره
payback period
دوره برگشت
payback period
دوره بازپرداخت
oxidizing period
دوره اکسیداسیون
orbital period
تناوب مداری
orbital period
پریود اربیتالی
neonatal period
دوره نوزادی
melting period
دوره ذوب
payback period
دوره برگشت سرمایه
payoff period
دوره بازگشت سرمایه
period of grace
ضرب الاجل
period of grace
مهلت
period of delivery
دوره تحویل
period of concentration
می پیماید
period of concentration
در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
period of concentration
زمان تمرکز
payout period
دوره بازگشت سرمایه
oxidizing period
دوره احیاء
measuring period
دوره سنجش
measuring period
مدت سنجش
maintenance period
دوره تعمیرات
maintenance period
دوره نگهداری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com