English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
cooling water line مسیر اب سرد
Other Matches
water cooling خنک کنندگی اب
water cooling خنک کردن بااب
cooling water اب سرد کننده
cooling water اب سرد
cooling water discharge تخلیه اب سرد
cooling water circulation جریان اب سرد
cooling water circulation گردش اب سرد
cooling water outlet خروجی اب سرد
cooling water pump پمپ اب سرد
cooling water supply منبع اب سرد
cooling water thermometer گرما سنج اب سرد
cooling water tank مخزن اب سرد
condenser cooling water outlet خروجیانقباضآبسرد
water line خط ابخور ناو
high water line خط مد دریا
cold-water supply line خطمنبعآبسرد
cooling خنک سازی
cooling off خونسرد شدن غضب را فرونشاندن
cooling off ملایم شدن
cooling fins تیغههای خنک کننده
cooling agent عامل سرد کننده
cooling chamber اطاقک سرد کننده
vaporization cooling سرد سازی با تبخیر
cooling coil سیم پیچ سرد کننده
cooling air هوای سرد کننده
cooling-off periods دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling drag پسای ناشی از خنک کردن موتور
cooling blower دمنده هوای سرد
cooling coil پیچک سرد کننده
cooling oil روغن سرد کننده
cooling period زمان انتظار
cooling-off period دوره ملایمت
cooling off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره ملایمت
cooling fan فنسردکننده
cooling-off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods دوره ملایمت
cooling shell پوسته سردکننده
cooling shell قشر سرد کننده
cooling pump پمپ خنک کننده
cooling pump پمپ سرد کننده
cooling plant تاسیسات سردکننده
cooling plant سردخانه
cooling period زمان بازار خراب کن
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
forced cooling خنک سازی چیزی
cooling tank مخزن سرد کننده
cooling fans هواکش ها
cooling fans فن ها
radiation cooling سرد شدن توسط تابش مستقیم از سطح
cooling fans پنکه ها
cooling fans دمنده ها [دستگاه بادزن]
cooling fan فن
cooling fan هواکش
cooling fan پنکه
regenerative cooling استفاده از سرمای مایع ورودی
cooling tower برج تبرید
cooling fan دمنده [دستگاه بادزن]
evaporative cooling سردسازی با تبخیر
cooling tower برج سرد کننده
cooling towers برج سرد کننده
cooling towers برج تبرید
critical cooling rate میزان سرد کنندگی بحرانی
transformer cooling system سیستم سردکنندگی ترانسفورماتور
cooling/heating coils فنرسردوگرم کننده
force draft cooling سردکنندگی ونتیلاتوری
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault تماس خطوط
line to line spacing فاصله سطور
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطری
water still دستگاه تقطیر اب
She let the water out . آب را ول کرد
to keep ones he above water از زیر بدهی بیرون آمدن
above water <adj.> روی آب
above water <adj.> شناور
to water something آب دادن [گیاه]
first water درجه اول
f.water عرق رازیانه
to p something with water اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
first water بالاترین مقام
to water آب دادن
to water آب ریختن
water course مجرای اب
water down <idiom> ضعیف شدن
water course حق الشرب
water way راه ابی
water مایع
by water از راه رودخانه
by water از راه دریا
by water با کشتی
water اب دادن
water way مسیل
water اب
water way ابراهه
water آب
of the first water بهترین
on the water در کشتی
mean water میان اب
water پیشاب
water ابگونه
water course حق المجری
displeacement of water تغییر مکان اب
water disposal ساختن اگو
in hot water <idiom> در دردسر
displeacement of water جابجایی اب
water disposal اگوکشی
dish water ابی که دران فرف شسته باشند
water logging ابسیری
water lily نیلوفر ابی
water rates پولمصرفآب
water butt سطلیکهمخصوصجمعآوریبارانیاستکهازبام میریزد
water dog سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
cologne water اودوکولون
water dog شناگر ماهر
water dog سگ ابی
water loss ابکاهی
water cure علاج بااب معالجه بااب
water lowering زهکشی
water melon هندوانه
water/alcohol الکل
water/alcohol آب
water meter اب سنج
water mill اسیاب ابی
water mill اسیاب
water moccasin مار سمی ابزی جنوب امریکا
water nymph حوری دریایی
water transport ناقلآب
cut water پیش دماغه
water nymph الهه دریایی
water meter کنتور اب
distillated water اب مقطر
distilled water اب مقطر
water disposal فاضلاب
deionized water اب یون زدوده
water displacement زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
water displacement زهکشی کردن
water damage خسارت اب دیدگی
water cure اب درمان
water cress شاهی اتی
water under pressure آبتحتفشار
To go through fire and water. خودرا به آب وآتش زدن
water hardening سختگردانی با اب
water hazard مانع ابی در مسیر گوی گلف
water heater فرف ابگرم کن
crystal water اب تبلور
water gauge اندازه اب نما
hold water <idiom>
hot water <idiom>
water gas گاز اب
water front جبهه رطوبتی
water heater ابگرم کن
water hammer ضربت قوچ
head above water <idiom> آشکاری مشکل
water pistols آبدزدک
water glass شیشه محلول
water glass اب شیشه
water glass لیوان اب
water gauge اب پیم
water glass شیشه مایع
deep water <idiom> مشکل سخت
water hemlock شوکران ابی
water guage فشار سنج اب
water hammer ضربت قوج
fish out of water <idiom> طرف وصله ناجوراست
water fowl پرنده ابی
water fowl مرغ ابی
water filter صافی اب
water jacket صندوق اب
water fast رنگ نرو
water jump مانع ابی
water jump چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
dead water مانداب
decline of water افت سطح ایستایی اب
water under the bridge <idiom> همه چیز عوض شده
water level تراز اب
water driver مقنی
water injection پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water level سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water jacket ابدان
water hyacinth وردالنیل
cycle of water گردش اب در طبیعت
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
To draw water from the well . آب از چاه کشیدن
water hole چاله اب
dead in the water متوقف در دریا
water fast پارچه شورنرو
water fast غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
confined water سفره اب با فشار
condensation water اب مقطر
dead in the water متوقف در اب
water hyacinth سنبل ابی
water level سطح اب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com