English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
cooling water outlet خروجی اب سرد
Search result with all words
condenser cooling water outlet خروجیانقباضآبسرد
Other Matches
water cooling خنک کنندگی اب
water cooling خنک کردن بااب
cooling water اب سرد
cooling water اب سرد کننده
hot-water outlet خروجآبگرم
cooling water discharge تخلیه اب سرد
cooling water pump پمپ اب سرد
cooling water supply منبع اب سرد
cooling water tank مخزن اب سرد
cooling water line مسیر اب سرد
cooling water circulation گردش اب سرد
cooling water thermometer گرما سنج اب سرد
cooling water circulation جریان اب سرد
outlet دررو
outlet رانش ابگیر توزیع
outlet زیراب
outlet روزنه
outlet مجرای خروج
outlet بازارفروش
outlet مخرج
outlet دررو فروشگاه
outlet پریز
outlet حراج
outlet بازار فروش
outlet خروجی
outlet مفر
outlet دهانه ابگیر
outlet اتصال یا نقط های در مدار یا شبکه که سیگنال یا داده قابل دستیابی است
outlet محل فروش
outlet پریز [الکترونیک یا مهندسی برق]
power outlet پریز [الکترونیک یا مهندسی برق]
electrical outlet پریز [الکترونیک یا مهندسی برق]
additional outlet آبگیر اضافی
additional outlet انشعاب اختصاصی
steam outlet مدخلخروجیبخار
electrical outlet پریز دیواری
power outlet پریز دیواری
electrical outlet پریز روی دیوار
power outlet پریز روی دیوار
barrel outlet ابگیر لولهای
types of outlet انواعخروجی
skirting outlet خروجیپارچه
outlet hose شبکهخارجی
outlet box جعبه خروجی
outlet leg لبه عقب سیفون
outlet pass پاس از زیر حلقه
outlet valve دریچه رانش
direct outlet ابگیر مستقیم
ceiling outlet تهویهسقفی
convenience outlet پریزتسهیلات
pipe outlet ابگیر لولهای
outlet box جعبه دیواری
coolant outlet سردکنندهبیرونی
outlet grille شبکهخارجی
lighting outlet خروجی روشنایی
lighting outlet اتصال نور
tube outlet لوله زیر اب
cooling خنک سازی
cooling off ملایم شدن
cooling off خونسرد شدن غضب را فرونشاندن
warm-air outlet مجرایخروجهوایگرم
convenience outlet [American] پریز [الکترونیک یا مهندسی برق]
hot-air outlet خروجیهوایگرم
warm air outlet خروجهوایگرم
air-outlet grille پنجرهمشبکجهتخروجهوا
cooling tower برج تبرید
cooling tower برج سرد کننده
evaporative cooling سردسازی با تبخیر
forced cooling خنک سازی چیزی
cooling blower دمنده هوای سرد
cooling towers برج سرد کننده
regenerative cooling استفاده از سرمای مایع ورودی
cooling period زمان انتظار
cooling oil روغن سرد کننده
cooling fins تیغههای خنک کننده
cooling drag پسای ناشی از خنک کردن موتور
cooling coil سیم پیچ سرد کننده
cooling coil پیچک سرد کننده
cooling chamber اطاقک سرد کننده
cooling air هوای سرد کننده
cooling period زمان بازار خراب کن
cooling plant سردخانه
cooling fan فنسردکننده
cooling tank مخزن سرد کننده
cooling shell پوسته سردکننده
cooling shell قشر سرد کننده
cooling pump پمپ خنک کننده
radiation cooling سرد شدن توسط تابش مستقیم از سطح
cooling pump پمپ سرد کننده
cooling plant تاسیسات سردکننده
cooling agent عامل سرد کننده
cooling fans فن ها
cooling-off periods دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling fans هواکش ها
cooling-off periods دوره ملایمت
cooling-off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling fans دمنده ها [دستگاه بادزن]
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره ملایمت
cooling-off period دوره ملایمت
cooling fan دمنده [دستگاه بادزن]
vaporization cooling سرد سازی با تبخیر
cooling fan پنکه
cooling fan هواکش
cooling towers برج تبرید
cooling fan فن
cooling fans پنکه ها
force draft cooling سردکنندگی ونتیلاتوری
critical cooling rate میزان سرد کنندگی بحرانی
transformer cooling system سیستم سردکنندگی ترانسفورماتور
cooling/heating coils فنرسردوگرم کننده
water way راه ابی
by water با کشتی
f.water عرق رازیانه
mean water میان اب
by water از راه رودخانه
by water از راه دریا
of the first water بهترین
to keep ones he above water از زیر بدهی بیرون آمدن
above water <adj.> شناور
above water <adj.> روی آب
to water something آب دادن [گیاه]
to water آب ریختن
to water آب دادن
on the water در کشتی
to p something with water اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
water اب
water ابگونه
water اب دادن
water مایع
first water درجه اول
water course حق الشرب
water course حق المجری
water still دستگاه تقطیر اب
water down <idiom> ضعیف شدن
water آب
She let the water out . آب را ول کرد
water پیشاب
first water بالاترین مقام
water way ابراهه
water way مسیل
water course مجرای اب
water plate بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
water pipe لوله مخصوص لوله کشی اب
water pipe تنبوشه
undermining by water اب رفتگی کف
water pipe لوله اب
water pepper فلفل ابی
water heater ابگرم کن
water purification تصفیه اب
water purification تطهیر اب
water proof رطوبت ناپذیر
undermining by water اب شستگی
water heater فرف ابگرم کن
water pollution الودگی اب
water pump تلمبه اب
water pump پمپ اب
water hazard مانع ابی در مسیر گوی گلف
water jump چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water proof دافع اب
water pressure فشار اب
water polo بازی در استخربطول 02 تا 03 متر و عرض 8 تا 01 متر بین 2 تیم 7نفره
water polo واترپولو
water point نقطه تقسیم اب
water polo بازی فوتبال ابی
water polo واترپلو
water pepper زنجبیل سگ
water lily نیلوفر ابی
water logging ابسیری
water line خط ابخور ناو
water hole چاله اب
water level سطح اب
water level سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water hyacinth سنبل ابی
underground water اب زیرزمینی
water hyacinth وردالنیل
water injection پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water jacket ابدان
water jacket صندوق اب
water loss ابکاهی
water lowering زهکشی
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
unavailable water رطوبت غیر قابل استفاده
water nymph الهه دریایی
water nymph حوری دریایی
water moccasin مار سمی ابزی جنوب امریکا
water mill اسیاب
water mill اسیاب ابی
water meter اب سنج
water meter کنتور اب
water melon هندوانه
underground water اب درون زمین
water level تراز اب
water jump مانع ابی
water bed تشک ابی
water content درصد رطوبت
water bearer ساکب الماء
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com