English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
coordinate memory حافظه مختصاتی
Other Matches
coordinate سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
coordinate روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
coordinate مقادیری که یک نقط ه را روی گراف یا نقشه قرار میدهد
coordinate مختصه
coordinate هم پایه
coordinate همرتبه کردن مختصات
coordinate متناسب یا هماهنگ کردن
coordinate متناسب کردن
coordinate هماهنگ کردن هم اهنگ کردن
coordinate تعدیل کردن هم پایه
coordinate مربوط
coordinate مختصات
coordinate هماهنگ ساختن
coordinate هم ارا
coordinate هم رتبه
coordinate کوئور دینانس شدن
coordinate مختص
Y coordinate مختصات بردار عمودی
X coordinate مختصات بردار افقی
polar coordinate مختصات قطبی
coordinate code رمز مختصات نقاط
coordinate axises محورهای مختصات
coordinate system دستگاه مختصات [ریاضی]
cylindrical coordinate مختصات استوانه ای [ریاضی]
rectangular coordinate مختصات متعامد
coordinate code رمزمربوط به مختصات نقشهای
coordinate conjunction حرف عطفی که چند قضیه یالغت برابر را بهم می پیوندد
coordinate dimensioning بعدسازی مختصاتی
input coordinate مختصات اولیه
coordinate geometry هندسه تحلیلی [ریاضی]
coordinate scale گونیا
coordinate scale گونیای مختصات
coordinate paper کاغذ مختصاتی
inertial coordinate system سیستم مختصات ماندی
rectangular coordinate system سیستم مختصاتی مستطیلی
relative coordinate system دستگاه مختصات نسبی
Cartesian coordinate system دستگاه مختصات دکارتی [ریاضی]
spherical coordinate system دستگاه مختصات کروی [ریاضی]
cylindrical coordinate system دستگاه مختصات استوانه ای [ریاضی]
coordinate system of axis سیستم محورهای مختصات
cartesian coordinate system سیستم مختصات کارتزین
polar coordinate system دستگاه مختصات قطبی [ریاضی]
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs). باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید
spherical coordinate system [with constant radius] دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
to the memory of به یادبود
memory فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
immediate memory حافظه فوری
memory حافظه دستگاه کامپیوتر
in memory of <idiom> به صورت رایگان
memory حافظه
memory یادگار یاد بود
memory یاد
memory خاطره
rotating memory حافظه چرخشی
search memory حافظه جستجو
memory moard برد حافظه
secondary memory حافظه ثانویه
semiconductor memory حافظه نیمه هادی
semiconductor memory حافظه نیمه رسانا
recent memory حافظه نزدیک
refresh memory واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
screw to the memory بذهن سپردن
screen memory خاطره پوشان
scratchpad memory حافظه چرکنویس
regenerative memory عملیات خواندن که به طور خودکار داده را تولید میکند و در حافظه می نویسد
regenerative memory رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
regenerative memory حافظه باز زا
remote memory حافظه دور
regenerative memory حافظه احیاء کننده
real memory حافظه واقعی
real memory حافظه حقیقی
memory trace رد یاد
memory word کلمه حافظه
one level memory حافظه یک سطحی
optical memory حافظه نوری
passive memory حافظه منفعل
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
photodigital memory خواندن چند بار
scratchpad memory حافظه چرکنویسی
programmable memory حافظه برنامه پذیر
racial memory حافظه نژادی
read mostly memory حافظه بیشتر خواندنی
memory span فراخنای یاد
memory sniffing ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
memory snapshot تصویر لحظهای حافظه
real memory حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
memory mapping نقشه حافظه
memory mapping نگاشت حافظه
memory module واحد حافظه
memory module ماژول حافظه پیمانه حافظه
memory port درگاه حافظه
memory protection حفافت حافظه
memory protection پشتیبانی ازحافظه
memory register ثبات حافظه
read only memory حافظه فقط خواندنی
memory key کلیدحافظه
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
primary memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
memory management مدیریت حافظه [علوم کامپیوتر]
to fail [memory] درماندن [حافظه یا خاطره]
main memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
primary memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
addressed memory حافظه خواندن،نوشتن [علوم کامپیوتر]
addressed memory حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
to fail [memory] وا ماندن [حافظه یا خاطره]
upper memory کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
to stamp on the memory در ذهن منقوش ساختن
to stamp on the memory ذهنی کردن
to escape one's memory از خاطر رفتن
to commit to memory ازبرکردن
static memory حافظه ایستا
stack memory حافظه پشتهای
shadow memory شبه حافظه
shadow memory حافظه ثانوی موقت
shadow memory محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
virtual memory حافظه مجازی
volatile memory حافظه فرار
To revive a memory. خاطره ای رازنده کردن
I can recite from memory. می توانم از حفظ بخوانم
subtract from memory دکمهکمکنندهازحافظه
memory recall دوبارهخوانیحافظه
memory cancel پاککردنحافظه
memory button دکمهحافظ
add in memory اضافه کردن به حافظه
within living memory به یاد دارند
within living memory تا انجا که مردمان زنده
volatile memory حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
shadow memory جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
low memory فضای حافظه تا چند کیلوبایت
expanded memory حافظه گسترشی
eidetic memory یاد روشن
EDO memory ذخیره کند
EDO memory فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
EDO memory MEMORY OUTPUT DATA EXTENDED
dynamic memory حافظه پویا
shared memory حافظه تسهیم شده
disk memory حافظه دیسک
cryogenic memory استفاده از خصوصیات هدایت مواد
cryogenic memory رسانه ذخیره سازی که در دمای خیلی پایین کار میکند
core memory حافظه هستهای
bubble memory حافظه حبابی
extended memory حافظه توسعه یافته
laser memory حافظه لیزری
it escaped my memory یادم رفت
internal memory بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal memory حافظه داخلی
interleave memory حافظه جاگذاری
incidental memory حافظه اتفاقی
in memory of blessedmemory خدابیامرز
in memory of blessedmemory بیادگار مرحوم
in memory of blessedmemory بیاد
external memory حافظه خارجی
extended memory حافظه تمدیدی
core memory حافظه چنبرهای
conventional memory این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
conventional memory در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
bubble memory سرعت بالا و حافظه متحرک
bubble memory مین فرفیت بالا
base memory حافظه پایه
auxiliary memory حافظه کمکی
auxiliary memory حافظ کمکی
associative memory حافظه شرکت پذیر
associative memory حافظه تداعی
associative memory حافظه انجمنی
as memory serves هر وقت بیاد انسان بیاید
alterable memory حافظه اصلاح پذیر
alterable memory حافظه تغییرپذیر
bubble memory روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
control memory حافظه کنترلی
control memory حافظه کنترل
constructive memory حافظه سازا
commit to memory حفظ کردن
cache memory یک حافظه کوچک و بسیارسریع که مخصوص ذخیره موقت اطلاعات میباشد حافظه پنهان
cache memory فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
cache memory بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند.
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory حافظه پنهانی
bytewide memory بایت ادرس پذیر در حافظه اصلی
buffer memory حافظه میانیگر
acoustic memory حافظه صوتی
memory dependent وابسته حافظه
memory dump رونوشت ازحافظه
memory guard نگهبان حافظه
memory hierarchy سلسله مراتب حافظه
memory allocation اختصاص حافظه
memory for digits حافظه عددی
memory illusion خطای یاد
memory image تصویر یاد
memory interleaving برگ برگ کردن حافظه جایگذاری حافظه
memory address ادرس حافظه
memory bandwidth پهنای باند حافظه
memory bank بانک حافظه
memory cycle چرخه حافظه
memory chip تراشه حافظه
memory drum گردونه یاد
memory cell سلول حافظه
memory dump روگرفت حافظه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com