Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (8 milliseconds)
English
Persian
copy plot
تکثیر از روی نسخه اصلی
Other Matches
plot
ردنگاری یا ردنگاری کردن
plot
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
ثبت مسیریا نقاط
plot
بردن نقاط روی طرح
plot
شکل کشیدن
plot
رسم نمودن
plot
کشیدن
plot
توط ئه چیدن رسم کردن
plot
طرح ریزی کردن
plot
نقشه کشیدن
plot
نقطه موقعیت
plot
قطعه
plot
سنگ وسط چهارراه
plot
نشانه میان چهارراه
plot
ترسیم
plot
گراف یا نقشه
plot
بر پایه اطلاعات به صورت مجموعهای از مختصات
plot
رسم تصور
plot
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plot
رسم کردن
plot
نمودار
plot
رسم
plot
توط ئه چیدن
plot
ردیابی کردن
plot
دسیسه
plot
موضوع اصلی توط ئه
plot
طرح
plot
نقشه
plot
توط ئه
to hatch a plot
توط ئه کردن
crt plot
لامپ تصویر تولید سیگنال
to plot a treason
توط ئه خیانتی دیدن
to weave a plot
توط ئه دیدن
to weave a plot
دوزوکلک درست کردن
weave a plot
توط ئه چیدن
I'll need a plot of land .
یک قطعه زمین لازم دارم
check plot
یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
garden plot
باغچه
block plot
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
air plot
نقشه ناوبری هوایی
to hatch a plot
دوزوکلک چیدن
to form a plot
اسباب چینی کردن
relative plot
موقعیت نسبی ناوها یاهواپیماها به هم ثبت نسبی موقعیت ناوها
polar plot
روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
scatter plot
ترسیم توزیعی
air plot
رسم مسیر هواپیما در روی نقشه
master plot
نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
scatter plot
ترسیم پراکنده
line plot
رسم خط
sortie plot
شمای منطقه پرواز در عکاسی هوایی
to form a plot
توط ئه دیدن
grass plot
چمن
garden plot
بستان
garden plot
جالیز
grass plot
سبز
bomb impact plot
بردن محل اصابت بمب روی نقشه
radial line plot
روش تعیین محل نقاط بااخراج اشعه
fallout wind vector plot
طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
air plot wind velocity
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
to copy
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
copy
رونوشت
copy
دستور سیستم عامل که محتوای یک فایل را روی فایل دیگر در رسانه ذخیره سازی کپی میکند
copy
کپیه
copy
بدل سازی کردن
copy
کپی
copy
سواد
copy
رونویس کردن
copy
استنساخ کردن
copy
نمونه ساختن
copy
نمونه
copy
کپیه کردن رونویسی کردن
copy
نگهبان مخابراتی
copy
نسخه برداری
copy
نسخه
copy
تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copy
کپی برداری
copy
جلد
copy
پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copy quantity
مقدارکپی
soft copy
نسخه غیر چاپی
straightforward copy
کپیه عین اصل
soft copy
نسخه غیر ملموس
pirate copy
نسخه سرقت شده
tape copy
پیام نوار شده
tape copy
پیام ضبط شده روی نوارضبط
pirate copy
نسخه غیر قانونی چاپ شده
certified copy
رونوشت گواهی رسمی شده
examined copy
نسخه بررسی شده
The painting is only a copy.
این نقاشی فقط کپی
[از اصل]
است.
copy for private use
نسخه برای استفاده شخصی
cheap copy
بدل قلابی
She is a bit too copy .
خیلی ناز دارد ( ناز میکند )
back copy
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
true copy
رونوشت مطابق با اصل
be a carbon copy
<idiom>
دقیقا مثل دیگری بودن
carbon copy
رونوشت کاربنی
copy milling
الگوتراشی
copy machining
الگوتراشی
cetified copy
سواد مصدق
copy holder
گیره کاغذ
copy fitting
مطابقت کپی
copy editing
ویرایش کپی
copy book
دفتر کپیه
cetified copy
رونوشت مصدق
certified copy
رونوشت مصدق
certified copy
سواد مصدق
fair copy
نسخه درست
backup copy
کپی پشتیبان روگرفت پشتیبان
backup copy
نسخه پشتیبان
attested copy
رو نوشت مصدق
abdominos'copy
شکم بینی
carbon copy
کپی نسخه غیراصل
carbon copy
رونوشت
copy protect
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
copy protect
یچی که مانع از کپی گرفتن از دیسک میشود
copy protection
جلوگیری از اعمال کپی
authorization to copy
اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
hard copy
نسخه ملموس خروجی چاپی
make a copy of
سواد برداشت
hard copy
نسخه چاپی
carbon copy
ورق کاربن
foul copy
مسوده
make a copy of
رونوشت برداشتن
office copy
رونوشت مصدق
foul copy
چرک نویس
exact copy
رونوشت عین
dead copy
اخبارکهنه
dead copy
اخبارچیده شده
copy protection
حفافت دربرابر کپی
copy protection
محافظت از کپی
presentation copy
نسخه قدیمی
rough or foul copy
چرک نویس
press copy book
دفتر کپیه
live copy paste
کپی الصاق مستقیم
blind carbon copy
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
copy output mode
روکشخروجیکپی
copy of his letter is here with enclosed
رونوشت نامه وی ضمیمه است
fair or clean copy
پاکنویس
He's a carbon copy of his father.
کپی پدرش است.
copy letter book
دفتر کپیه
camera ready copy
کپی اماده تکثیر
blind copy receipt
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
hard-copy output
نسخه
[خروجی]
چاپی
colour hard copy device
اسباب نسخه چاپی رنگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com