English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (7 milliseconds)
English Persian
cord yarn نخ ضخیم و چند لا که بصورت پود در بعضی از فرش های مشهد جهت اتمام زودتر فرش و یا جهت تفاوت با فرش های دیگر استفاده می شود . گاه در شیرازه بافی تارهای بالا نیز بکار می رود .
Other Matches
yarn نخ تابیده
yarn نخ
yarn رشته طناب
yarn رشته
yarn افسانه پردازی کردن
yarn الیاف داستان افسانه امیز
yarn نخ با فندگی
bulk yarn نخ های پفکی و حجیم شده جهت ایجاد سطوح برآمده و برجسته
angola yarn نوعی نخ مخلوط از پنبه و پشم
to spin a yarn <idiom> [یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
single yarn نخ یک لا [این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
yarn rod میلهنخبافندگی
yarn guide هادینخبافندگی
yarn feeder نگهدارندهنخ
yarn clip گیرهنخبافندگی
cotton yarn نخ پنبه
cotton yarn نخ
yarn dye نخ پارچه بافی را رنگ کردن
spun yarn نخ تابیده
pitch a yarn قصه گفتن
finish yarn نوار پایان مسابقه
crewel yarn نخ قلابدوزی
crimped yarn نخ فری و مجعد
ends yarn نخ های تار
yarn sorting دسته بندی نخ [بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
yarn count نمره نخ
worsted yarn نخ پشمی [نخ پشمی شانه شده مرتب]
worsted yarn نخ پتو
worsted yarn نخ فاستونی
woolen yarn نخ پشمی
tapestry yarn نخ چهارلای پشمی
spun yarn نخ تابدار و ریسیده شده
ply yarn نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
rope yarn sunday بعد از فهرروز تعطیل
cotton-wool yarn نخ مخلوط از پشم و پنبه که در تار یا پود استفاده شود.
yarn tension unit قسمتکششنخبافندگی
multi-ply yarn نخ چند لا
rope yarn sunday بعد از فهر ازاد
cord بند
cord ریسمان
cord سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
cord وتر قیطان
cord کابل واکسیل
cord سیم
cord رسن سیم
cord طناب نازک
cord زه
cord وتر
cord طناب
communication cord کلید اضطراریقطار یا اتوبوس
spinal cord نخاع شوکی
avalanche cord ریسمان بهمن
cord drill مته کمانی
detonation cord فتیله چاشنی
cord pulley قرقره و طناب
spinal cord مغز حرام نخاع شوکی
spinal cord نخاع
spinal cord مغز تیره
umbilical cord سیم قابل قطع و وصل شدن
umbilical cord سیم سریع الاتصال
umbilical cord بند ناف
patch cord سیم سرهم بندی
cord twister زهتاب
treadle cord رکابریسمان
telephone cord بند تلفن
detonating cord مدارمنفجرکننده
silver cord محبت مادر وفرزندی همبستگی مادر وفرزند
detonating cord مدار چاشنی
detonation cord فتیله منفجر کننده
detonation cord سیم انفجار
patch cord سیم رابط
net cord کابل یا سیم بالای تور والیبال
line cord بند خط
lamp cord سیم لامپ
ganglionic cord طناب گرهی
flexible cord سیم قابل انعطاف
the spinal cord نخاع
the spinal cord مغز حرام
spermatic cord جایگاهاسپرم
operating cord نختنظیم
master cord ریسماناصلی
lift cord طناببالابر
cord tieback بندپردهقیطانی
cord grip زهقلاب
sash cord طناب لنگر
detonating cord فتیله انفجاری
wild cord تیم انتخاب شده برای مسابقه اضافی در وضع تساوی طرفین براساس سوابق ان تیم
vocal cord تاراوا
the vocal cord رباط صوت
flexible cord قیطان
net cord judge داور تور
lift cord lock قفلطناببالابر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com