Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 112 (2 milliseconds)
English	Persian
costs of proceedings	مخارج عدلیه
costs of proceedings	هزینه دادرسی
Other Matches
proceedings	اقدامات
proceedings	پیشروی ها
proceedings	بهبود ها
proceedings	شرح مذاکرات
proceedings	پیشرفت ها
criminal proceedings	دادرسی جزائی
summery proceedings	دادرسی اختصاری
in camera proceedings	دادرسی غیر علنی
legal proceedings	اقدامات قانونی
stay of proceedings	توقیف دادرسی
proceedings of the parliament	مذاکرات مجلس
stay of proceedings	تعلیق دادرسی
to delay the proceedings	به تأخیر انداختن دادرسی
conciliatory proceedings	جریان مصالحه
civil proceedings	اقدامات حقوقی
initiating proceedings	اقامه دعوی
to institute legal proceedings	عارض شدن
to institute legal proceedings	دادخواهی کردن
claimant [arbitration proceedings]	مدعی [قانون]
petitioner [divorce proceedings]	شاکی [قانون]
petitioner [divorce proceedings]	مدعی [قانون]
claimant [arbitration proceedings]	خواهان [قانون]
claimant [arbitration proceedings]	شاکی [قانون]
petitioner [divorce proceedings]	خواهان [قانون]
I will be instigating [initiating] legal proceedings.	من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
to suspend [stay] a ruling [proceedings] [the execution]	تعلیق کردن حکمی [دعوایی ] [ اجرای حکمی] [قانون]
to revisit a criminal case [judicial proceedings]	یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
with costs	با هزینه دادرسی
overall costs	هزینه کلی
overall costs	هزینه کامل
at all [any] costs <adv.>	در هر حال [بی شرط]
costs	خسارت دادرسی
costs	هزینه دادرسی
with costs	بعلاوه هزینه دادرسی
on costs	هزنههای ثابت
on costs	هزینههای غیرمستقیم
What costs little is little esteemed . <proverb>	آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
estimate of costs	تخمین مخارج
fixed costs	هزینههای ثابت
fixed costs	هزینههای سرمایهای
It costs quite a bit .	کلی پولش می شود
At all costs . At any price .	به هر قیمتی که شده
fixed costs	هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
avoidable costs	هزینههای قابل اجتناب
historical costs	هزینه اولیه
historical costs	هزینه واقعی
running costs	پرداختروزانهپول
environmental costs	مضار زیست محیطی
design costs	هزینههای طراحی
construction costs	هزینه های ساختمان
average costs	معدل هزینه کل محصولات
bill of costs	صورت هزینه دادرسی
building costs	هزینههای ساختمان
carriage costs	هزینه باربری
carriage costs	هزینه حمل و نقل
total costs	هزینه کامل
total costs	هزینه کلی
comparative costs	هزینههای نسبی
costs arabicus	قسط شیرینی
construction costs	هزینه های ساخت و ساز
wage costs	مخارج دستمزد
material costs	هزینههای مواد
selling costs	هزینههای فروش کالا
selling costs	هزینههای فروش
security for costs	تامین هزینه دعوی
secondary costs	هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
recurring costs	هزینههای تکرار شونده
real costs	هزینههای واقعی
joint costs	هزینه مشترک
prime costs	هزینههای اولیه
standard costs	هزینههای استاندارد
overhead costs	هزینههای عمومی
overhead costs	هزینههای حاشیهای
overhead costs	هزینههای اضافی
overhead costs	هزینههای بالاسری
ordering costs	هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
ordering costs	هزینههای مربوط به سفارش کالا
operational costs	هزینههای عملیاتی
spillover costs	هزینههای خارجی
spillover costs	عوارض منفی خارجی
tangible costs	هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
I must get hold of her at all costs.	بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
implicit costs	هزینههای ضمنی
holding costs	مخارج نگهداری
taxation of costs	مالیات هزینه دادرسی
taxation of costs	ارزیابی هزینههای دعوی
supplementary costs	هزینههای مکمل
transaction costs	هزینههای معاملاتی
to carry costs	هزینه مرافعه دادن
implicit costs	هزینههای نامرئی
storage costs	هزینههای انبارداری
internalization of costs	داخلی کردن هزینه ها
joint costs	هزینههای مشترک
standard costs	هزینههای نرمال
valuation of costs	ارزش گذاری هزینه ها
supplementary costs	هزینههای اضافی
additional costs [expenses]	هزینه نهایی
costs an arm and a leg <idiom>	[فوق العاده پرخرج یا گران]
costs and arm and a leg <idiom>	خیلی گرونه
measurement of benefits and costs	اندازه گیری منافع و هزینه ها
additional costs [expenses]	هزینه های اضافی
to fix a person with costs	هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
direct materials costs	هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
free of forwarding costs <adj.>	حمل رایگان
free of forwarding costs <adj.>	ارسال رایگان
free of shipping costs <adj.>	ارسال رایگان
free of forwarding costs <adj.>	ارسال مجانی
free of shipping costs <adj.>	ارسال مجانی
life cycle costs	هزینههای دوره عمر یک محصول
free of shipping costs <adj.>	حمل رایگان

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com