English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 74 (5 milliseconds)
English Persian
cotton spinner نخ ریس
cotton spinner صاحب کارخانه نخ ریسی
Other Matches
spinner نختاب تابنده
spinner قاشقک
spinner عنکبوتی که تار می تند کارگر یاماشین نخ ریسی
spinner پوشش ایرودینامیکی روی توپی ملخ
spinner دستگاه ریسندگی جهت تهیه نخ
spinner نخ ریس
spinner ریسنده
off spinner توپ چرخشی
spinner شخص ریسنده
spinner نوعی طعمه ماهیگیری چرخان
salad spinner سالادخردکن
web spinner جانوری که تارمی تند
spinner play حمله یک نفره با دریافت توپ و چرخیدن یک دایره کامل
full spinner حرکت گوی بولینگ با حالت فرفره
semi spinner پرتاب دورانی گوی بولینگ
money spinner کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
web spinner عنکبوت
to cotton together باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton with each other باهم ساختن یارفاقت کردن
cotton نخ
cotton پارچه نخی
cotton باپنبه پوشاندن
cotton پنبهای
cotton نخی
cotton پنبه
gun cotton طناب ماشه
Egyptian cotton پنبه مصری
nitro cotton باروت پنبه
cotton yarn نخ
cotton candy پشمک
sewing cotton نخ دوزندگی
cotton grade درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
cotton-carder حلاج
cotton-carder جدا کننده الیاف
cotton-waste آشغال و ضایعات پنبه
cotton-mills کارخانه ریسندگی پنبه ای
cotton yarn نخ پنبه
cotton waste ضایعات پنبه
cotton velvet مخمل نخی
cotton mill کارخانه نخ ریسی
cotton gin ماشین پنبه پاک کن
cotton factory کارخانه نخ ریسی
cotton effect پدیده کاتن
cotton duke بافت ساده پنبهای یا کتانی
cotton duke برزنت
cotton duke کرباس
cotton cake کنجاره پنبه دانه
absorbent cotton پنبه هیدروفیل
cotton wool لایی پنبه
cotton wool پنبه لایی
cotton plant درخت پنبه
cotton plant بوته پنبه
cotton sewing نخ دوزندگی
cotton sleeving بوش پنبهای
cotton spinning نخ ریسی
cotton seed تخم پنبه
cotton sewing نخ خیاطی
cotton seed پنبه دانه
cotton print چیت
cotton plantation پنبه کاری
cotton plantation پنبه زار
cotton tail خرگوش امریکایی
double cotton covered سیم با دو روکش پنبهای
boll [cotton gin] غوزه پنبه
cotton-wool yarn نخ مخلوط از پشم و پنبه که در تار یا پود استفاده شود.
cotton covered wire سیم با روکش پنبهای
negative cotton effect پدیده منفی کاتن
cotton wool ball باندتوپی
positive cotton effect پدیده مثبت کاتن
cotton enameled wire سیم لعابدار پنبهای
cotton or silk velvet مخمل نخی یا ابریشمی
To cut ones head with cotton . <proverb> با پنبه سر بریدن .
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com