English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
Search result with all words
Counter – espionage operations k. عملیات ضد جاسوسی
Other Matches
electronic counter counter measures اقدامات ضد ضد الکترونیکی
f.of operations حوزه عملیات
operations عملیات
operations نحوه استفاده ازدستگاهها
continuity of operations تسلسل عملیات
continuity of operations مداومت عملیات
concrete operations عملیات عینی
theater of operations صحنه عملیات
terminal operations عملیات اسکلهای
terminal operations عملیات بارانداز
stability operations عملیات تامین ثبات داخلی
stability operations عملیات ارام سازی
special operations عملیات مخصوص یا ویژه
radiological operations عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
denial operations عملیات ممانعتی
Military operations. عملیات نظامی
air operations عملیات هوایی
clearing operations عملیات پاک کردن مین
combat operations مرکز عملیات رزمی
building operations عملیات ساختمانی
combined operations عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
clearing operations عملیات مین روبی
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
base of operations پایگاه عملیات
concept of operations تدبیر عملیات
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
concept of operations روش اجرای عملیات
airmobile operations عملیات متحرک هوایی
airmobile operations عملیات هوارو
airhead operations عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
air operations میز ردنگاری هوایی
psychological operations عملیات روانی
chemical operations عملیات شیمیایی
operations code کد عملیاتی
operations analysis تجزیه و تحلیل عملیات
night operations عملیات شبانه
maritime operations عملیات دریایی یا ناوگانی
logical operations عملیات منطقی
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
formal operations عملیات صوری
flight operations عملیات پرواز
covert operations عملیات پنهانی
deputy for operations معاونت عملیات
covert operations عملیات مخفی
denial operations عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
operations code رمز عملیاتی
operations detachment عنصرعملیات رسد عملیات
operations room اتاق عملیات
operations research تحقیق در عملیات
operations research تحقیقات از نظر کار و عملیات یک قسمت یا دستگاه
operations personal پرسنل عملیات
over the beach operations عملیات ساحلی
over the beach operations عملیات کرانهای
operations room centre combatinformation: syn
operations detachment قسمت مسئول عملیات
computer operations manager مدیر عملیات کامپیوتر
black market operations عملیات بازار سیاه
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
chief of naval operations فرمانده عملیات دریایی
joint amphibious operations عملیات مشترک اب خاکی
the four basic arithmetic operations چهار عمل اصلی [ریاضی]
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
aerospace projection operations بالای منطقه عملیات
data transfer operations عملیات انتقال داده
open market operations عملیات بازار ازاد
air ground operations عملیات مشترک زمینی وهوایی
air area operations عملیات منطقه هوایی
vehicle used for migrant-smuggling operations خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
assistant chief of staff, g (operations رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff, g (operations معاونت عملیات
under the counter قاچاقی
under the counter داروی بدون نسخه وغیر مجاز
up/down counter شمارنده الکترونیکی که با هر پاس ورودی یک شمارنده کم یا زیاد میکند
over the counter خارج از بورس فروخته شده
outside counter روریهمعکوس
counter بالعکس
counter باجه
counter درروبرو
counter ضربت متقابله معامله به مثل
counter کنتور
counter درجهت مخالف
counter پیشخان
counter شمارگر
counter دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
counter ضربت متقابل
counter شمارنده
counter بساط
counter پیشخوان باجه
counter چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
counter پیشخوان
counter عقربه شمارش
counter مقابل دستگاه شمارنده
counter گیشه
counter ضد
counter متقابل
counter مقابله کردن
counter شمارشگر
counter جواب دادن معامله بمثل کردن با
counter حمله
counter مقابله کردن تلافی کردن
counter معکوس
counter ضربت زدن ضد
counter- پیشوندی به معنای مخالف یاضد
over-the-counter <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
counter برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
counter 1-وسیلهای که می شمرد 2-ثبات یا متغیری که محتوای آن با اعمالی که رخ میدهد افزایش یاکاهش مییابد
counter باجه تلاقی کردن
under the counter <idiom> مخفیانه فروخته شدن
counter ثبات در CPU که محل دستور بعدی پردازش را دارد
location counter مکان شمار
counter-revolutionary ضدرژیم
counter-lath تخته سقف
counter-fort [شمع پشتیبان دیوار]
modulo n counter شمارنده به پیمانه
turns counter دور شمار
magnetic counter کنتور مغناطیسی
counter-poise پل متحرک باسکولی
line counter شمارنده سطر
counter-mure موج شکن
counter-scrap دیوار
frequency counter شمارنده فرکانس
counter-vault قوس کفبند
counter-lath توفال
impluse counter شمارشگر ضربه جریان کنتور ایمپولز
instruction counter شمارنده دستورالعمل شمارشگر دستورالعمل
detotalizing counter شمارندهای که کل مقدارباقیمانده ماده مورد سنجش را نشان میدهد
over-the-counter market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
loop counter شمارنده حلقه
photon counter شمارگر فوتونی
counter-revolutions ضد انقلاب
counter-revolution جنبش برای سرکوبی انقلاب
counter-revolution ضد انقلاب
counter-productive پادفرآور
counter-productive آسیبآور
counter-productive گزندآور
counter-productive زیانبخش
counter-measures پیشگیری
counter-revolutions جنبش برای سرکوبی انقلاب
pulse counter پالس شمار
counter-apse [محرابی مخالف محراب دیگر]
counter-arch [قوسی مخالف قوس دیگر]
counter-brace تیر تقویت عرضی
counter-change نقش شطرنجی
ticket counter جایگاهبلیط
tape counter شمارشگرنوار
row counter رجشمار
information counter جایگاهاطلاعات
counter-measures پادکار
counter-measures اقدام جبران کننده
speed counter شمارشگر عده دور
sequence counter ترتیب شمار
ring counter شمارنده حلقهای
repeat counter شمارنده تکرار
pulse counter ضربه شمار
program counter شمارشگربرنامه
program counter شمارنده برنامه
speed counter کنتورسرعت
step counter گام شمار
counter-measures چارهجویی
counter-measures اقدام متقابل
counter-measure پیشگیری
counter-measure پادکار
counter-measure اقدام جبران کننده
counter-measure چارهجویی
counter-measure اقدام متقابل
to nails to counter رسوا کردن
counter shed پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
counter guerilla ضد گریلایی
counter circuit کنتور رادار
counter check چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
counter charge دعوی متقابل در امر جزایی
counter charge تهمت متقابله
counter ceiling خوانچه پوش
counter ceiling کمرپوش
counter ceiling سقفواره
counter berm سکوی پایه خارجی خاکریز
counter battery عملیات ضد اتشبار
counter battery ضد اتشبار
counter balance وزنه تعادلی
counter attraction جاذبه متقابله
counter claim دعوی متقابل
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
counter guerilla ضد چریکی
counter gambit گامبی متقابل
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
counter flood اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
counter fire اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
counter fire اتش متقابل
counter fert دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
counter e.m.f. cell پیلهای برق وارانی
counter disengagement حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
counter current جریان متقابل
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
counter credit اعتبار متقابل
counter attraction کشش متقابل
counter approach استحکامات متقابله
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter espionage عملیات ضدجاسوسی
counter espionage ضد جاسوسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com