Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
counter reset button
دگمههایتحدیدشمارشگر
Other Matches
reset button
دکمه
electronic counter counter measures
اقدامات ضد ضد الکترونیکی
reset
سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
reset
دستوری که هر اجرای برنامهای رامتوقف میکندوکاربررابه صحفه نمایش یا BIOS برمی گرداند
reset to zero
صفرکردن
reset
تنظیم ثبات یا شمارنده دروضعیت اولیه اش
reset
برگرداندن سیستم به وضعیت اولیه برای اینکه برنامه یا فرایند مجددا شروع شوند
reset
صفرکردن داده
reset
راه اندازی مجدد
reset to zero
باز نشانش به صفر
reset
یچی که برنامه رامتوقف میکندودستی دوباره تنظیم میکند
reset
برگرداندن یک وسیله به حالت اولیه
reset
تغییر دادن
reset
عوض کردن
reset
برگرداندن
reset
تبدیل کردن
reset
بازنشاندن
bore reset
وسیله نگهدارنده کلینومتر پایه نصب کلینومتر در داخل لوله
reset cycle
چرخه باز نشانی
system reset
راه اندازی مجدد سیستم
reset key
کلید آغازگر
reset key
کلیدی روی یک صفحه کامپیوتر که معمولا برای برگرداندن قسمتهای یک کامپیوتر به حالت قبل از اجرا شدن برنامه بکار می رود
reset terminal
پایانه بازنشانی
hardware reset
باز راه اندازی سخت افزاری
automatic reset circuit breaker
محافظت کننده مدر که باافزایش بیش از حد مجازمدار را قطع میکند
aircraft arresting reset unit
وسیله اماده کردن مجددسیستم مهار هواپیما
arresting system reset unit
متوقف کننده سیستم مهارهواپیما
button
میخ
on-off button
دکمهروشن
button
تکمه
on the button
<idiom>
درست سر موقع
button
دکمه
button
تکمه زدن باتکمه محکم کردن
button
هرچیزی شبیه دکمه
button
گل میخ گرد
button
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
button
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند
on-off button
خاموش
button
غنچه
belly button
ناف
eject button
دکمهخروج
crystal button
ریسهکریستالی
end button
انتهایکلاهک
erase button
دکمهپاککننده
function button
دکمهردیاب
bachelors button
گل دگمه
listen button
دکمهمخصوصگوشکردن
button hook
قلاب
finger button
دکمهانگشتی
bachelors button
گل اشرفی
ceiling button
مقره سقفی
microphone button
کپسول میکروفون
microphone button
تکمه میکروفن
mouse button
دکمه ماوس
radio button
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
radio button
دکمه رادیو
kissing button
برامدگی روی زه که درکشیدن کامل کمان با لب کمانگیر مماس میشود
start button
تکمه استارت
start button
تکمه راه اندازی
start button
دگمهای که معمولاگ گوشه سمت چپ در پایین صفحه نمایش ویندوز است و یک مسیر مناسب به برنامه ها و فایلهای کامپیوتر ایجاد میکند
to press the button
دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
button facing
دکمهسربندشلوار
button loop
دکمهرکاب
button-through smock
دکمهسریقه
capstan button
دکمهچرخطناب
farcy button
دکمه یابرامدگی درناخوشی سراجه
locking button
دکمهقفل
push button
دکمه فشاری
push button
شستی
push button
کلید فشاری
record button
دکمهضبط
The button on my coat off.
تکمه کتم افتاد
regulating button
دکمهتنظیمکننده
starter button
دکماستارت
rewind button
دکمهعقببرنده
shank button
دکمهپایدار
spray button
دکمهآبپاش
TV/video button
ویدئو
TV/video button
دکمهتلوزیون
TV power button
دکمهروشنکنندهتلوزیون
button head
سر عدسی در پیچ ها
power-on button
دکمهروشنشدندستگاه
stop button
دکمهایست
measuring button
دکمهاندازهگیری
memory button
دکمهحافظ
on/play button
کلیدشروعبهکار
button hole
جا دکمه
pause button
دکمهایستکوتاه
button strap
دکمهروپوشزنانه
play button
دکمهشروع
power button
دکمهروشن
emergency push button
تکمه اضطراری
push button control
کنترل دکمهای
VCR power button
دکمهفعالکنندهVCR
push button dialing
شماره گیری دکمهای
Press the elevator button.
تکمه آسانسور رافشار بدهید
push button switch
کلیدپوش باتون
push the panic button
<idiom>
از ترس قلبش فرو ریخت
push button switch
تکمه فشاری
push button tuner
میزانساز دگمهای
fast-forward button
دکمهجلوبر
preset tuning button
دکمهتنظیمچرخش
lens release button
دکمهآزادکردنبیرونآوردنلنز
macro set button
دکمهتنظیمصدا
push-button telephone
تلفندکمهفشاری
record announcement button
دکمهاعلام کنندهضبط
record muting button
دکمهضبطبدونصدا
reverse stitch button
دکمهوارونهکنندهدوخت
shutter release button
دکمه
auto reverse button
دکمهمعکوساتوماتیک
language display button
دکمهنمایشگر
cassette eject button
دکمهخروجفیلماز
key finger button
دکمهیابندهکلید
power zoom button
دکمهفعالکنندهزوم
interior door lock button
دکمهقفلدستگیرهداخلیدر
double button carbon microphone
میکروفون دو زغالی
depth-of-field preview button
زمینهدکمهعقببر
data display illumination button
دکمهنمایشگراطلاعات
single button carbon microphone
میکروفون تک زغالی
alarm threshold display button
دکمهنمایشسرحدهشدار
counter
معکوس
over-the-counter
<adj.>
خارج از بورس
[فروخته شده ]
under the counter
<idiom>
مخفیانه فروخته شدن
over the counter
خارج از بورس فروخته شده
outside counter
روریهمعکوس
under the counter
قاچاقی
under the counter
داروی بدون نسخه وغیر مجاز
up/down counter
شمارنده الکترونیکی که با هر پاس ورودی یک شمارنده کم یا زیاد میکند
counter
مقابله کردن تلافی کردن
counter
باجه
counter-
پیشوندی به معنای مخالف یاضد
counter
پیشخوان
counter
پیشخان
counter
عقربه شمارش
counter
مقابل دستگاه شمارنده
counter
جواب دادن معامله بمثل کردن با
counter
ضربت زدن ضد
counter
مقابله کردن
counter
شمارشگر
counter
پیشخوان باجه
counter
بساط
counter
شمارنده
counter
ضربت متقابل
counter
بالعکس
counter
درجهت مخالف
counter
درروبرو
counter
گیشه
counter
شمارگر
counter
1-وسیلهای که می شمرد 2-ثبات یا متغیری که محتوای آن با اعمالی که رخ میدهد افزایش یاکاهش مییابد
counter
برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
counter
ثبات در CPU که محل دستور بعدی پردازش را دارد
counter
دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
counter
باجه تلاقی کردن
counter
کنتور
counter
ضد
counter
ضربت متقابله معامله به مثل
counter
چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
counter
حمله
counter
متقابل
binary counter
شمارنده دودویی
B line counter
ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده تا محل مورد نظر را مشخص کند
counter-measure
پیشگیری
address counter
نشانی شمار
counter revolution
ضد انقلاب
counter-productive
زیانبخش
counter-measures
پیشگیری
counter-measures
پادکار
counter-measures
اقدام جبران کننده
counter-measures
چارهجویی
counter-measures
اقدام متقابل
counter-measure
پادکار
counter-measure
اقدام جبران کننده
counter-measure
چارهجویی
counter-measure
اقدام متقابل
counter air
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter approach
استحکامات متقابله
turns counter
دور شمار
counter-productive
گزندآور
counter-productive
آسیبآور
counter circuit
کنتور رادار
counter parry
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
control counter
شماره کنترلی
counter propaganda
تبلیغ متقابل
counter propaganda
پاداوازه گری
counter revolution
عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
counter agent
عامل خنثی کننده
counter air
ضد هواپیمایی
counter-revolutions
جنبش برای سرکوبی انقلاب
counter-revolutions
ضد انقلاب
counter-revolution
جنبش برای سرکوبی انقلاب
counter-revolution
ضد انقلاب
counter-productive
پادفرآور
to nails to counter
رسوا کردن
information counter
جایگاهاطلاعات
counter-lath
تخته سقف
counter-lath
توفال
counter-mure
موج شکن
counter-poise
پل متحرک باسکولی
counter-vault
قوس کفبند
counter-attacks
حمله متقابله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com