English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
counter sign نشانی
counter sign اسم عبور
counter sign اسم شب
Other Matches
electronic counter counter measures اقدامات ضد ضد الکترونیکی
to sign away با امضامنتقل کردن
sign up <idiom> تعهددادن
sign over <idiom> بطور قانونی
sign off off log
sign off پایان دادن به
sign off جارفتن
sign off علامت ختم ارسال پیام
V-sign علامت پیروزی
sign on قرارداد استخدام کسی را امضاکردن
sign on on log
sign off از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
I wI'll sign for him . من بجای اوامضاء خواهم کرد
plus sign علامت جمع
plus sign که نشان دهنده جمع دو عدد یا مقدار مثبت است
sign-on ورود به سیستم [رایانه شناسی]
to sign on برای سربازی اسم نویسی کردن
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
to sign up قراردادی را امضا کردن [اسم نویسی کردن]
to sign up for something نام خود را درفهرست نوشتن [برای انجام کاری اشتراکی]
plus sign علامت بعلاوه
plus sign علامت باضافه
plus sign علامت چاپ شده یا نوشته شده
sign off علایم ختم مخابرات یامکالمات
sign of aggregation علائم مخصوص جمله جبری
sign manual صحه ملوکانه
sign manual امضا پادشاه
sign learning علامت اموزی
sign of the cross علامت صلیب
sign of weakness نشان ضعف
sign of weakness دلیل ضعف
sign languages مکالمه با اشاره
sign of god ایت الله
advance sign علامت اوانس
call sign معرف
call sign معرف رادیویی
sign languages زبان اشاره
sign of zodiac برج
sign gestalt علامت- گشتالت
sign flag پرچم علامت
positive sign علامت مثبت
pharmaceutical sign علامت دواسازی
pharmaceutical sign نشان داروسازی
is a monetary sign انگلیسی است
is a monetary sign نشان پول
he gave me a sign to go اشاره کرد که بروم
equal sign علامت تساوی
equal sign علامت برابری
dollar sign حرف
procedure sign علایم ارسالی در شبکه قبل ازشروع مکالمات
radical sign علامت جذر
sign extension گسترش علامت
sign digit رقم علامت
sign digit رقم علامت نما
sign character دخشه علامت نما
sign bit بیت علامت
sign bit ذره علامت نما
sign magnitude علامت و مقدار
sign and magnitude علامت و مقدار
romberg's sign علامت رومبرگ
sign a waiver قبول اغماض نمودن
single sign-on ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
division sign نماد تقسیم
exterior sign علامتخارجی
warning sign علامت احضار
warning sign علامت اخطار
traffic sign علامت عبور و مرور
traffic sign تابلو نشانه گذاری
traffic sign لوحه نشانه گذاری
dollar sign که رد برخی زبانها برای بیان یک متغیر به عنوان نوع رشته به کار می رود
equals sign نمادتساوی
multiplication sign نمادضرب
star sign علامتزودیاک
sign flasher چشمک زن
Just sign here and leave at that . اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
minus sign علامت منها
minus sign منفی
minus sign علامت چاپ شده یا نوشته شده
minus sign برای تفریق یا مقدار منفی
I wI'll get (persuade)him to sign . اورا حاضر بامضاء می کنم
traffic sign تابلو علایم
temporal sign علامت زمانی
sign position موقعیت علامت
sign position مکان علامت
sign position موضوع علامت
conventional sign علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
sign language زبان علامات
sign language زبان مخصوص کرها
sign language مکالمه با اشاره
sign language زبان اشاره
sign languages زبان علامات
sign languages زبان مخصوص کرها
sign post تابلو راهنما
stop sign علامت توقف
sign writer لوحه نویس
sign writer تابلو نویس
sign test ازمون علامتها
collective call sign معرف مشترک یکانها
These clouds are a sign of rain . این ابرها علامت بارندگی است
tactical call sign معرف رادیویی تاکتیکی
collective call sign معرف عمومی
sign flip flop الاکلنگ علامت نما
address call sign معرف ادرس
address call sign رمز ادرس
radio call sign معرف ایستگاه رادیویی
To give a signal ( sign) . علامت دادن
I wI'll sign for (on behalf of)my brother. از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
net call sign معرف شبکه
change sign key کلیددکمهتغییرات
level crossing sign علامتخطعبور
number of tracks sign شمارهعلائملبه
radio call sign معرف رادیویی
net call sign معرف رادیویی شبکه
I shall not sign this contract in its present from (as it appears). این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
A white flag is a sign ( token ) of surrender. پرچم سفید علامت تسلیم است
counter مقابل دستگاه شمارنده
counter معکوس
counter درروبرو
counter ضربت متقابل
counter شمارنده
counter گیشه
counter بساط
counter پیشخوان باجه
counter باجه
counter ضد
counter متقابل
under the counter <idiom> مخفیانه فروخته شدن
counter بالعکس
over the counter خارج از بورس فروخته شده
counter عقربه شمارش
up/down counter شمارنده الکترونیکی که با هر پاس ورودی یک شمارنده کم یا زیاد میکند
under the counter داروی بدون نسخه وغیر مجاز
under the counter قاچاقی
counter ضربت زدن ضد
counter مقابله کردن
counter شمارشگر
counter جواب دادن معامله بمثل کردن با
counter مقابله کردن تلافی کردن
outside counter روریهمعکوس
counter پیشخان
counter حمله
counter چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
counter پیشخوان
counter برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
counter شمارگر
counter 1-وسیلهای که می شمرد 2-ثبات یا متغیری که محتوای آن با اعمالی که رخ میدهد افزایش یاکاهش مییابد
counter باجه تلاقی کردن
counter ثبات در CPU که محل دستور بعدی پردازش را دارد
over-the-counter <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
counter- پیشوندی به معنای مخالف یاضد
counter دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
counter ضربت متقابله معامله به مثل
counter کنتور
counter درجهت مخالف
counter-measure پیشگیری
counter parry دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
counter-measure پادکار
control counter شماره کنترلی
counter-measure اقدام جبران کننده
counter-measure چارهجویی
counter-measure اقدام متقابل
binary counter شمارنده دودویی
to nails to counter رسوا کردن
speed counter کنتورسرعت
speed counter شمارشگر عده دور
counter-change نقش شطرنجی
step counter گام شمار
B line counter ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده تا محل مورد نظر را مشخص کند
turns counter دور شمار
address counter نشانی شمار
counter-measures اقدام متقابل
counter-measures چارهجویی
information counter جایگاهاطلاعات
counter-arch [قوسی مخالف قوس دیگر]
counter-apse [محرابی مخالف محراب دیگر]
counter shed پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
Geiger counter شمارگر گایگر- مولر
Geiger counter شمارشگر مولر
counter attack حمله متقابله
counter attack پاتک
counter-attack حمله متقابله
counter-brace تیر تقویت عرضی
counter-fort [شمع پشتیبان دیوار]
over-the-counter market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
counter-vault قوس کفبند
counter-scrap دیوار
counter-poise پل متحرک باسکولی
counter-mure موج شکن
counter-lath توفال
counter-lath تخته سقف
counter-attack پاتک
counter-attacks حمله متقابله
counter-revolutions ضد انقلاب
counter-revolution جنبش برای سرکوبی انقلاب
counter-revolution ضد انقلاب
counter-productive پادفرآور
counter-productive آسیبآور
counter-productive گزندآور
counter-productive زیانبخش
counter-measures پیشگیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com