English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
counter weight وزنه تعادل
counter weight پاسنگ
counter weight وزنه مقابل
Other Matches
weight average molecular weight میانگین وزنی وزن مولکولی
electronic counter counter measures اقدامات ضد ضد الکترونیکی
weight سنگین کردن
weight لنگر
weight گرانی
weight وزن دادن
weight وزن
weight چیزسنگین
weight بارکردن
weight in وزن کشی
it is of no weight قدرواهمیتی ندارد
weight میزان
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
weight قطعه سرب درکیف زین برای جبران کمبودوزن اسب
weight فشار
weight سنگ وزنه
weight سنگینی
weight نزن
self weight ویژه وزن
self weight خود وزن
operating weight وزن عملیاتی
beta weight وزن بتا
the weight is kilogrammes ان 5 کیلوگرم است
paper weight کاغذ نگهدار
paper weight وزنه
the weight is kilogrammes وزن
net weight وزن خالص
to carry weight نفوذ یا اهمیت داشتن
net weight وزن کلی
bow weight وزن کمان
ramp weight حداکثر وزن ممکن هواپیما
short weight سنگ کم
short weight وزنه کم
specific weight وزن مخصوص
specific weight سنگینی ویژه
specific weight وزن ویژه
certificate of weight گواهی وزن
statistical weight احتمال ترمودینامیکی
statistical weight وزن اماری
volumetric weight وزن حجمی
brake weight لنگر
molecular weight جرم مولکولی
molecular weight وزن مولکولی
gross weight وزن ناخالص
gross weight وزن ناویژه
gross weight وزن کل هواپیما یاخودرو با بار وزن خالص
gross weight وزن کل
light weight سبک وزن در اصطلاح کشتی و مشت زنی و مانندانها
formula weight وزن فرمولی
fixed weight وزن ثابت
equivalent weight وزن هم ارز
equivalent weight وزن معادل
empty weight وزنه بدنه هواپیما و موتور وتجهیزات ان
drop weight وزن سقوطی
draw weight نیروی لازم برای کشیدن زه
design take off weight حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
curb weight وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
gross weight وزن با فرف
milliequvalent weight وزن هم ارز میلی گرمی
middle weight میانه
middle weight میان وزن
maximum take off weight حداکثر وزن برخاستن
letter weight کاغذ نگاه دار
landing weight وزن با هنگام تخلیه
landing weight وزن فرود
landed weight وزن کالا هنگام تخلیه
laden weight وزن کلی خودرو با بار
it pulls its weight نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
heavy weight 38+ کیلوگرم
heavy weight 001 کیلوگرم
heavy weight 18+ کیلوگرم
heavy weight سنگین وزن
he is half your weight وزن او نصف وزن شما است
cross weight وزن ناخالص
bat weight وزنه اضافی متصل به چوب بیس بال
make-weight سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
weight ton تن سنگین
weight the sugar قند را بکشید
weight ratio نسبت وزن
weight program تمرین وزنه برداری
weight percent درصد وزنی
weight of solids وزن ذرات
weight trainer آموزندهوزنه
make weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
weight man پرتابگر وزنه یا چکش پرتابگر چکش
weight lifting وزنه برداری
make-weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
weight training بدن سازی
to lose weight لاغر شدن
light-weight سر خالی
throw one's weight around <idiom> ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
put on weight <idiom> افزایش وزن
pull one's weight <idiom> کارها را تقسیم کردن
carpet weight وزن فرش
You are going to gain weight. if you let yourself go. اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
weight trainer مربیوزنه
sliding weight وزنمتحرک
where is the kilogramme weight ? وزنه ....
where is the kilogramme weight ? سنگ کیلوگرم کجاست
wet weight وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
weight zone مربع وزن گلوله
weight lifter وزنه بردار
weight index شاخص موزون
make weight سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
unit weight وزن مخصوص
dead weight ویژه وزن
dead weight وزن بی اوار
dead weight وزن خشکه
weight by volume وزن حجمی
atomic weight وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
atomic weight جرم اتمی
atomic weight وزن اتمی
atomic weight wt.at :symb
avoirdupois weight اوزان و مقیاسات اجناس
total weight وزن کل
toe weight وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
basis weight وزن پایه
unit weight وزن واحد
dead weight خودوزن
weight and measures سنگ و اندازه
unladen weight وزن کامل خودرو
dead weight کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
dead weight وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
unladen weight وزن ناخالص خودرو
weight throw پرتاب وزنه
weight function تابع وزنی
design maximum weight حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
light weight concrete بتن سبک
design landing weight حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
gram formula weight وزن فرمولی به گرم
gram atomic weight وزن گرمی اتم
gram atomic weight وزن اتمی به گرم
dead weight tonnage گنجایش باری
effective unit weight وزن مخصوص موثر
design gross weight حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
gram equivalent weight وزن گرمی هم ارز
gram equivalent weight وزن هم ارز- گرم
governor balance weight وزنه تعادل رگولاتور
gram moleculare weight وزن مولکول گرم
molecular weight distribution توزیع وزن مولکولی
sash balancing weight پارسنگ
light weight unit واحد ساختمانی سبک
maximum landing weight حداکثر وزن فرود
special weight race مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
size weight illusion خطای ادراکی اندازه- وزن
weight for age race مسابقه اسبها با وزنهای طبق جدول سنی
power to weight ratio نسبت وزن اتومبیل به نیروی اسب ان
sash balancing weight وزنه متعادل کننده
aitcraft operating weight وزن اصلی هواپیما
weight and balance sheet برگ بازرسی تعادل وزن هواپیما
To weight up the pros and cons of something . مطلبی راسبک وسنگین کردن (بررسی کردن )
molecular weight determination تعیین وزن مولکولی
To weight the pros and cons of something. خوب وبد چیزی را بررسی کردن (سنجیدن )
area weight balance ترازوی مسطح
ankle/wrist weight کمربندلاغری
light weight cable کابل سبک
light weight concrete بتن سبک
up/down counter شمارنده الکترونیکی که با هر پاس ورودی یک شمارنده کم یا زیاد میکند
under the counter قاچاقی
under the counter داروی بدون نسخه وغیر مجاز
over the counter خارج از بورس فروخته شده
under the counter <idiom> مخفیانه فروخته شدن
outside counter روریهمعکوس
over-the-counter <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
counter گیشه
counter دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
counter چرخش از جلو بعقب وبعکس یا ساختن سه دایره مماس
counter شمارگر
counter شمارشگر
counter درجهت مخالف
counter کنتور
counter باجه
counter حمله
counter ضربت متقابل
counter پیشخوان باجه
counter بساط
counter متقابل
counter ضد
counter شمارنده
counter ثبات در CPU که محل دستور بعدی پردازش را دارد
counter برگرداندن جهت مخالف به طبیعی
counter 1-وسیلهای که می شمرد 2-ثبات یا متغیری که محتوای آن با اعمالی که رخ میدهد افزایش یاکاهش مییابد
counter درروبرو
counter معکوس
counter بالعکس
counter مقابله کردن تلافی کردن
counter- پیشوندی به معنای مخالف یاضد
counter ضربت متقابله معامله به مثل
counter جواب دادن معامله بمثل کردن با
counter مقابله کردن
counter ضربت زدن ضد
counter باجه تلاقی کردن
counter پیشخوان
counter پیشخان
counter عقربه شمارش
counter مقابل دستگاه شمارنده
margin of difference of weight in coins حد ترخص
zero air voids unit weight وزن ذرات موجود در خاک درواحد حجم خاک اشباع شده
weight-driven clock mechanism مکانیزم ساعتپانولدار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com