English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
court shoes رجوع شود به pump
Other Matches
in one's shoes <idiom> جای کس دیگربودن
ox shoes کفش اسپرت
ox shoes کفش بندی کوتاه که در روی پشت پاگردمیخورد
If I were you. IF I were in your shoes. اگر جای شما بودم
I cant get into these shoes. این کفشها پایم نمی رود ( کوچک هستند )
shoes کفش
shoes نعل اسب
shoes کفش پوشیدن
shoes دارای کفش کردن نعل زدن به
shoes کفشک
shoes پاشنه کیل ناو
shoes زیر پایه
shoes پاشنه
shoes پایه
shoes لاستیک چرخ
fill one's shoes <idiom> جابهجایی رضایت بخش
My shoes pinch. کفشها پایم رامی زند
all kinds of shoes همه جور کفش
ammunition shoes کفش سربازی
allmanner of shoes همه جور کفش
to die in ones shoes کشته شدن
Pointed shoes کفشهای نوک تیز
These shoes are too tight for me. این کفشها برایم تنگ است
These shoes are too big for me . این کفشها برایم گشاد است
oxford shoes کفش بندی اسپرت
to die in ones shoes ناگهان مردن
forlackof shoes بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
forlackof shoes از بی کفشی
to kick off one's shoes کفشهای خودراباتکان ازپادراوردن
to scrape one's shoes گل کفش خود را تراشیدن کفش خودراپاک کردن
sand shoes یکجور گیوه برای رفتن در شن زار
to rough a horse's shoes میخ مخصوص بنعل اسب زدن برای اینکه از سرخوردن ان جلوگیری شود
These shoes dont fit me. زنگ مدرسه خورده
major types of shoes عمدهتریناشکالکفش
The shoes are a size too big for my feet. کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
A pair of shoes (gloves,socks). یک جفت کفش( دستکش ؟جوراب )
My shoes stretched after wearing them for a couple of days . پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.] این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
court of a محکمه استیناف
court زمین ورزشهای محوطهای
court محکمه
right court زمین سرویس سمت راست
the court above محکمه بالاتر
court عشق بازی کردن
to appear before the court در دادگاه ظاهر شدن
ad court زمین سرویس سمت چپ تنیس
out of court داد باخته
out of court محکوم علیه
to take somebody to court کسی را محاکمه کردن
court دادگاه
court خواستگاری
court دادگاه افهار عشق
court دربار
court حیاط
court بارگاه
summary court دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
summary court دادگاه بدوی
superior court دادگاه عالی
squash court زمین بازی اسکواش
superior court دادگاه تمیز
service court محل فرود سرویس اسکواش
supreme court دیوان عالی کشور
supreme court دیوان تمیز
tennis court زمین تنیس
tennis court 07/32 در59/01 متر
the superme court دیوانعالی کشور
to court favour توجه و التفات کسی را طلب کردن
court division بخش دادگاه
prize court شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
service court محل فرود سرویس
police court دادگاه خلاف
police court کلانتری
police court ضابطین شهربانی
playing court زمین بازی
peace court صلحیه
peace court دادگاه بخش
The ball is in your court. <idiom> حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
police court محکمه خلاف
practice court دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
president of the court رئیس دادگاه
The ball is in your court. <idiom> حالا نوبت تو است.
rear court انتهای زمین
provost court دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
provost court دادگاه پادگانی
probate court محکمه امور حسبی
probate court دادگاه وصایا و ارث
religious court محکمه شرع
court division دادگاه
to pay court عرض بندی کردن
to bring somebody before the court [s] کسی را دادگاه بردن
ante-court [اولین صحن در خانه های بزرگ]
base-court حیات بیرونی
contempt of court اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
contempt of court توهین به دادگاه [جرم جنایی]
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
ball is in your court <idiom> [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
hold court <idiom> همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
to have recourse to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
to settle out of court به توافق رسیدن خارج از دادگاه
out of court settlement توافق بدون محکمه [حقوق]
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
kangaroo court <idiom>
High Court دادگاهویژهجرائممهم
crown court دادگاهیدر انگلستانو ولز
volleyball court زمین والیبال
trial court دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trailer court محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
traffic court دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
traffic court دادگاه عبور و مرور
traffic court دادگاه تخلفات رانندگی
to put out of court از دستور خارج کردن
to put out of court شایسته مطرح کردن ندانستن
volleyball court 9 در 81 متر
court shoe رجوع شود به pump
court of law دادگاه
right service court داورسرویسراست
court referee داورزمینبازیسرپوشیده
centre court حیاطمیانی
law court دادگاه قضایی
kangaroo court دادگاه مندرآوردی
kangaroo court دادگاه غیرقانونی
kangaroo court دادگاه پوشالی
to apply to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
out door court زمین هوای ازاد
criminal court راز و نیاز کردن
court of first instance دادگاه بدوی
court of first instance محکمه بدایت
court of first instance دادگاه شهرستان
court of appeals دادگاه استیناف
court material دادگاه نظامی
court martiall شورای نظامی
court martiall دادگاه نظامی
court martial در دادگاه نظامی محاکمه کردن
court martial دادگاه نظامی
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
court of grievances دادگاه مظالم
court of iquiry دادگاه رسیدگی
court of justice دادگاه
criminal court عشق بازی کردن
criminal court محکمه جنائی
court yard حیاط
court tennis تنیس داخل سالن
court session جلسه دادگاه
court procedure محاکمه
court plume پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
court order قرار صادره از دادگاه
court of review دادگاه تجدید نظر
court of record در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
court of record دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
court of province دادگاه استان
court games بازیهای محوطهای
court card سرباز
court of appeal دادگاه استیناف
court of appeal محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
court of appeal دادگاه استان
court of inquiry بازپرسی
court of inquiry دادگاه تفتیش
court of inquiry کمیسیون تحقیق
court-martials دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialling دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martial دردیوان حرب محاکمه کردن
juvenile court دادگاه اطفال
court of appeal دادگاه پژوهش
court of appeal دادگاه عالی محکمه استیناف
assize court محاکم سیار جنایی
court card بی بی
court card صورت :شاه
country court دادگاه بخش
contempt og court اهانت به دادگاه
commercial court دادگاههای صنفی
clerk of the court کاتب
circuit court دادگاه استیناف
circuit court دادگاه منطقهای
master of the court مدیر دفتر دادگاه
change court تعویض زمین
base court حیاط بیرونی یاعقبی
assize court دادگاه جنایی
juvenile court دادگاه نوجوانان
open court دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
kangoroo court دادگاه پوشالی و پرهرج ومرج
jurisdiction of the court صلاحیت دادگاه
municipal court دادگاه شهرداری
judicial court محاکم عدلیه
international court دادگاه بین المللی
inns of court کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
judicial court دادگاههای دادگستری
high court of دیوانعالی کشور
high court of دیوانعالی تمیز
kangoroo court دادگاه محلی
left court زمین سرویس سمت چپ
odd court زمین سرویس سمت چپ
open court محکمه عمومی
municipal court دادگاه داخلی
motor court متل
moot court دادگاه تمرینی دانشجویان حقوق
military court دادگاه نظامی
mid court وسط زمین
martial court دادگاه نظامی
magistrates court دادگاه جنحه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com