English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
appeal to the supreme court فرجام خواستن
investigation in the supreme court رسیدگی فرجامی
justice of supreme court مستشار دیوان عالی کشور
one who appeals to the supreme court فرجام خواه
supreme court دیوان عالی کشور
supreme court دیوان تمیز
Other Matches
supreme اعلی
supreme بزرگترین
supreme منتهی افضل
supreme فرماندهی عالی
supreme عالی
supreme انتها
the supreme being خدای تعالی
the supreme خدای تعالی
the supreme خداوند متعال باری تعالی
the supreme خدای بزرگ
the supreme intelligence عقل کل
supreme commander فرماندهی عالی ارتش فرماندهی کل قوا فرماندهی کل
supreme commander's staff ستاد عالی ارتش
supreme commander's staff ستاد کل ارتش
It is for the Court to fix the terms. [ The terms are a matter for the Court to fix.] این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
court دربار
court دادگاه
court دادگاه افهار عشق
court عشق بازی کردن
court خواستگاری
court زمین ورزشهای محوطهای
court محکمه
right court زمین سرویس سمت راست
court of a محکمه استیناف
the court above محکمه بالاتر
court حیاط
court بارگاه
out of court محکوم علیه
to take somebody to court کسی را محاکمه کردن
ad court زمین سرویس سمت چپ تنیس
out of court داد باخته
to appear before the court در دادگاه ظاهر شدن
superior court دادگاه عالی
police court ضابطین شهربانی
playing court زمین بازی
to pay court عرض بندی کردن
peace court دادگاه بخش
to court favour توجه و التفات کسی را طلب کردن
tennis court زمین تنیس
municipal court دادگاه شهرداری
tennis court 07/32 در59/01 متر
municipal court دادگاه داخلی
the superme court دیوانعالی کشور
out door court زمین هوای ازاد
open court دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
open court محکمه عمومی
summary court دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
summary court دادگاه بدوی
probate court محکمه امور حسبی
probate court دادگاه وصایا و ارث
prize court شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
practice court دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
police court محکمه خلاف
police court دادگاه خلاف
police court کلانتری
president of the court رئیس دادگاه
provost court دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
rear court انتهای زمین
religious court محکمه شرع
peace court صلحیه
service court محل فرود سرویس
service court محل فرود سرویس اسکواش
squash court زمین بازی اسکواش
provost court دادگاه پادگانی
to put out of court شایسته مطرح کردن ندانستن
The ball is in your court. <idiom> حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
contempt of court اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
base-court حیات بیرونی
ante-court [اولین صحن در خانه های بزرگ]
to bring somebody before the court [s] کسی را دادگاه بردن
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
to have recourse to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
to apply to a court به دادگاه رجوع کردن [حقوق]
contempt of court توهین به دادگاه [جرم جنایی]
The ball is in your court. <idiom> حالا نوبت تو است.
court division بخش دادگاه
court division دادگاه
ball is in your court <idiom> [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
to settle out of court به توافق رسیدن خارج از دادگاه
kangaroo court دادگاه پوشالی
court shoes رجوع شود به pump
court shoe رجوع شود به pump
volleyball court 9 در 81 متر
volleyball court زمین والیبال
trial court دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trailer court محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
traffic court دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
traffic court دادگاه عبور و مرور
traffic court دادگاه تخلفات رانندگی
kangaroo court دادگاه غیرقانونی
kangaroo court دادگاه مندرآوردی
out of court settlement توافق بدون محکمه [حقوق]
kangaroo court <idiom>
hold court <idiom> همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
High Court دادگاهویژهجرائممهم
crown court دادگاهیدر انگلستانو ولز
court of law دادگاه
right service court داورسرویسراست
court referee داورزمینبازیسرپوشیده
centre court حیاطمیانی
law court دادگاه قضایی
to put out of court از دستور خارج کردن
motor court متل
court tennis تنیس داخل سالن
court of first instance دادگاه شهرستان
court of appeals دادگاه استیناف
court material دادگاه نظامی
court martiall شورای نظامی
court martiall دادگاه نظامی
court martial در دادگاه نظامی محاکمه کردن
court martial دادگاه نظامی
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
court games بازیهای محوطهای
court card سرباز
court of first instance محکمه بدایت
court of first instance دادگاه بدوی
court session جلسه دادگاه
court procedure محاکمه
court plume پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
court order قرار صادره از دادگاه
court of review دادگاه تجدید نظر
court of record در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
court of record دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
court of province دادگاه استان
court of justice دادگاه
court of iquiry دادگاه رسیدگی
court of grievances دادگاه مظالم
court card بی بی
court card صورت :شاه
court of appeal محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
court of appeal دادگاه استان
juvenile court دادگاه نوجوانان
court of inquiry بازپرسی
court of inquiry دادگاه تفتیش
court of inquiry کمیسیون تحقیق
court-martials دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialling دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martialled دردیوان حرب محاکمه کردن
court-martial دردیوان حرب محاکمه کردن
court of appeal دادگاه استیناف
court of appeal دادگاه پژوهش
court of appeal دادگاه عالی محکمه استیناف
country court دادگاه بخش
contempt og court اهانت به دادگاه
commercial court دادگاههای صنفی
clerk of the court کاتب
circuit court دادگاه استیناف
circuit court دادگاه منطقهای
master of the court مدیر دفتر دادگاه
change court تعویض زمین
base court حیاط بیرونی یاعقبی
assize court دادگاه جنایی
assize court محاکم سیار جنایی
juvenile court دادگاه اطفال
court yard حیاط
inns of court کانون چهار انجمن قانونی درلندن که حق دارندمردم رااجازه وکالت بدهند
left court زمین سرویس سمت چپ
superior court دادگاه تمیز
front court نیمهای که به ان حمله میشود
front court محوطه جلو خط سرویس اسکواش
martial court دادگاه نظامی
grenade court میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
kangoroo court دادگاه محلی
half court زمین سرویس
half court قسمت سرویس زمین تنیس
high court of دیوانعالی تمیز
kangoroo court دادگاه پوشالی و پرهرج ومرج
high court of دیوانعالی کشور
jurisdiction of the court صلاحیت دادگاه
judicial court دادگاههای دادگستری
judicial court محاکم عدلیه
international court دادگاه بین المللی
dut of court ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
odd court زمین سرویس سمت چپ
moot court دادگاه تمرینی دانشجویان حقوق
disciplinary court دادگاه انتظامی محکمه اداری
disciplinary court محمکه انتظامی
deuce court زمین سرویس سمت راست تنیس
military court دادگاه نظامی
cross court بسمت مخالف زمین در قطر
criminal court دادگاه جنایی
criminal court راز و نیاز کردن
criminal court عشق بازی کردن
criminal court محکمه جنائی
mid court وسط زمین
district court دادگاه بخش
district court صلحیه
magistrates court دادگاه جنحه
lower court محکمه تالی
home court advantage امتیاز بازی در خانه
chief clerk of the court مدیر دفتر دادگاه
civil court division بخش دادگاه مدنی
petition to court of appeal عرضحال استینافی
ping pong court محوطه بازی پینگ پنگ
criminal court division بخش دادگاه جنایی
petition to court of first instance عرضحال بدوی
to give evidence before the court در دادگاه گواهی دادن
the court penalized his act دادگاه عمل او را جزایی تلقی کرد
international court of justice دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com