Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
cover charges
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
Other Matches
He has read the book from cover to cover .
کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
charges
شارژ کردن شارژ
charges
بار کردن
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
اتهام
charges
حمله به حریف
charges
بدهکار کردن
charges
مین وسایل با بار الکتریکی شارژ می شوند
charges
محفظهای
charges
که برای ذخیره سازی داده و امکان دستیابی ترتیبی وتصادفی به کار می رود
charges
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
وسیله الکترونیکی که با بار الکتریکی کار میکند
charges
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charges
خطای حمله
charges
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charges
بار
charges
عهده دارکردن
charges
گماشتن
charges
بار مسئولیت
charges
وزن
charges
هزینه
charges
حمله اتهام
charges
عهده داری
charges
تصدی
charges
زیربار کشیدن
charges
متهم ساختن
charges
مطالبه بها
charges
پر کردن
charges
خرج گذاری کردن شارژ کردن
charges
خرج منفجره
charges
خرج
charges
متهم کردن
charges
بار الکتریکی
charges
موردحمایت
charges
پرکردن
deferred charges
پیش پرداخت هزینه
deferred charges
هزینههای انتقالی
dock charges
هزینههای حوض dock-dues : syn
flashless charges
خرج بی شعله
flashless charges
خرج کم کننده شعله
free of all charges
بدون هیچگونه مخارج
freight charges
هزینههای حمل
freight charges
مخارج حمل
handling charges
هزینههای جابجایی کالا
collection charges
هزینه وصول
charges prepaid
هزینه پیش پرداخت شده
charges forward
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
bank charges
bank
additional charges
خرجهای اضافی
additional charges
اتهامات اضافی
capital charges
هزینههای سرمایه
charges collect
هزینه نقدا" دریافت میشود
depth charges
بمب ضد زیر دریایی machine sounding echo
depth charges
خرج زیرابی بمب زیرابی
depth charges
خرج عمیق
bank charges
هزینههای بانکی
overhead charges
هزینه ثابت عمومی
pilot charges
هزینههای راهنما
to press charges against someone
ازکسی قانونی شکایت کردن
[کسی را متهم کردن]
examples of charges
نشانههاینظامی
transport charges
کرایه
repulsion of charges
نیروی دافعه بارها
stevedoring charges
هزینههای بارگیری وباراندازی
Find demolition charges to
قوطی مواد منفجره همه منظوره
cover up
<idiom>
پنهان کاربدواشتباه
under cover
<idiom>
پنهان شدن
take cover
پشت جان پناه قرار گرفتن
from cover to cover
ازاغازتا انجام کتاب
cover
پوشش مخفی
[جامعه شناسی]
cover
مخفی گاه
[جامعه شناسی]
take cover
حفاظ گرفتن
take cover
جان پناه گرفتن
to cover in
پرکردن
to cover in
پوشاندن
to cover up
پیچیدن
cover off
پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
cover all
بارانی یا روپوش
cover all
رولباسی
to cover up
پوشاندن
under cover
سربسته درپاکت
cover
انجام دادن
cover
مخفی در بر گرفتن
cover
حاوی بودن درپوش
cover
روپوش
cover
نگهبان بگوش
cover
سقف زدن
cover
سرپوش
cover
سطح برف
cover
تامین زیان و خسارات بیمه
cover
روکش کردن پوشانیدن پوشش
cover
بسته بندی
cover
جان پناه خفاگاه پوشاندن
cover
حفاظ
cover
اماده برای برگرداندن توپ
cover
امادگی
cover
اماده شدن برای دریافت توپ
cover
بازی دفاعی
cover
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cover
اختفاء
cover
جلد سرپوش
cover
پوشش
cover
تامین
cover
تامین کردن
cover
طی کردن
cover
بوته زار پناهگاه شکار
cover up
در لاک دفاعی فرورفتن
cover-up
در لاک دفاعی فرورفتن
cover
جلد
cover
رویه لفاف
cover
پنهان کردن
cover
جلد کردن
cover
پوشاندن
cover
حایل شدن
cover
پاکت
cover
دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
protective cover
جان پناه دفاعی
to cover much ground
وسیع بودن
saddle cover
زین پیچ
protective cover
پوشش حفافتی
to cover much ground
جامع بودن
radiator cover
روکش رادیاتور
sight cover
روپوش دستگاه نشانه روی روپوش زاویه یاب
protective cover
روپوش حفاظ
saddle cover
غاشیه
protective cover
روکش محافظ
saddle cover
زین پوش
to cover much ground
رسابودن
to cover one's nakedness
ستر عورت کردن
toilet cover
رو میزی برای میز ارایش
pan cover
پوششکنه
seat cover
پوششصندلی
sliding cover
پوششمتحرک
speaker cover
پوششصدا
valve cover
روپوشسرپاپ
duvet cover
روپوشقابلشستشو
loose cover
روکش
pillow cover
ستونمخروطی
cover one's tracks
<idiom>
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
bed cover
روتختی
horse cover
قالیچه زیر زین اسب
mattress cover
گردنبندبلندمهمانی
lever cover
پوششدربازکن
under cover of letter no
ضمن نامه شماره
cover girl
زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
cover girl
ستارهی روی جلد
cover girls
زن جوانی که عکسش روی جلد مجلات چاپ میشود
cover girls
ستارهی روی جلد
divan cover
[قالیچه رومبلی که معمولا دو تکه قرینه بوده و در یک طرف بدون ریشه می باشد تا در کنار هم بصورت یک قطعه به نظر آید.]
first-day cover
پاکت یا کارت پستال که در روز اول فروش تمبر جدید ارسال شده و تاریخ آن روز را روی تمبر مهر زدهاند
battery cover
پوششباطری
filter cover
پوششفیلتر
glass cover
پوشششیشهای
head cover
محافظسر
saddle cover
رو زینی
[اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
cover-ups
در لاک دفاعی فرورفتن
cover an angle
زاویهای را بستن
cover and concealment
پوشش و اختفاء
cover drive
ضربه در سمت نیمه معینی اززمین
cover note
بیمه نامه موقت
cover note
گواهی بیمه نامه
cover note
گواهی پوشش بیمه
cover plate
صفحه سرپوش
cover plate
پشت بندصفحه بست
cover point
عضو دفاع نزدیک
cover point
محل بازیگر در نقطه معینی دور از توپزن
cover search
جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
cover shame
عذر
cover shame
بهانه
corset cover
لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
contingency cover
بیمه حمل احتیاطی
basic cover
عکسبرداری اولیه هوایی
batterty cover
سرپوش باتری
binding cover
پوشش تعهد شده
air cover
پوشش هوایی
break cover
خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
cell cover
درپوش باتری
cover charge
مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cloud cover
غلظت ابر اتمی
cloud cover
سطح ابر زیرپوشش اتمی
column cover
پوشش ستون
communication cover
پوشش مخابراتی
comparative cover
پوشش نسبی
comparative cover
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
depleted cover
پوشش کاهسته
piston cover
پوشش پیستون
hatch cover
درب دهلیز
hatch cover
درپوش دوردریچه
ice cover
یخپوش
hub cover
قالپاق چرخ
insurance cover
پوشش بیمه
magneto cover
سرپوش مگنت
open cover
بیمه نامه باز
open cover
بیمه نامهای که جهت حمل محمولههای متعدد تهیه میشود
overhead cover
حفاظ بالای سر
overhead cover
پوشش بالای سر روپوش بالای سر
concrete cover
پوشش بتنی روی فولاد
piston cover
کف پیستون
base cover
عکس برداری اولیه
fire cover
پوشش اتش
dust cover
سرپوش غبارگیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com