English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
English Persian
cramp one's style <idiom> محدودکردن صحبت یارفتارشخصی
Other Matches
to cramp up درفشاریا جای تنگ گذاشتن
cramp گرفتگی عضله
cramp پیچ دستی درودگری
cramp گرفتگی عضلانی
cramp جاتنگ کردن
cramp درقید گذاشتن
cramp چنگوک
cramp چنگه
cramp گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
cramp دردشکم
cramp محدودکننده حصار
cramp سیخدار کردن
cramp محدودکردن
cramp of stomach درد معده
cramp iron عقربک
cramp fish ماهی رعاد
cramp fish ماهی برق
I have a cramp in my leg پایم تیر می کشد
cramp iron بند
cramp in the calf گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
cramp in the calf گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
writer's cramp دست گرفتگی
cramp in the leg گرفتگی ساق پا [پزشکی]
cramp in the calf گرفتگی ساق پا [پزشکی]
cramp in the leg گرفتگی عضلات پا [پزشکی]
cramp in the leg گرفتگی عضله پشت ساق پا [پزشکی]
cramp hand writing خط درهم و برهم
there is no style about her سرووضعش زیبایی
there is no style about her ندارد
there is no style about her لباس یا وضعش متداولی است
style سبک بافت
old-style روش گاهشماری قدیمی
style ساخت [سازمانی یا سیستمی]
style ترکیب [سازمانی یا سیستمی]
style آرایش [سازمانی یا سیستمی]
old-style حروف باریک و خمیده به جلو
style سبک
style نامیدن
style معمول کردن مد کردن
style فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده
style سلیقه
style قلم
style شیوه
style روش
style خامه سبک نگارش
style سبک متداول
style میله متداول شدن
castle style [نوعی معماری قرن هجدهم میلادی با کنگره و مزغل و پله های مارپیچی]
Mejidian style طرح مجید [این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
Lancet style [سبک گوتیکی اواخر قرن نوزده مرسوم به سبک نیزه ای]
cathedral style [احیای سبک گوتیک در اوایل قرن نوزدهم میلادی]
chateau style [سبک معماری قرن نوزدهم فرانسه که ترکیب سبک های گوتیک و رنسانس بود.]
court style سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
Lombard style سبک لومبارد
Isabellino style سبک ایزابلین
Isabellian style سبک ایزابلین
Indian style [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Hirsau style [نوعی معماری به سبک رومی در آلمان و استرالیا]
managerial style سبک مدیرانه
Federal style سبک معماری فدرال
English style [نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
dragon style [سبک دراگون که سبک هنری وایکینگ های اسکاندیناوی بوده است.]
Free style [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
To go out of fashion (style). بدام افتادم
pointed style سبک قوس تیزه دار
ease of style سبک سلیس
orientalizing style سبک شرقی
orientalizing style شیوه خاورمابی
line style سبک خط
life style سبک زندگی
in a narrative style بشکل روایت
in a narrative style بسبک داستان
finish style طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
elegant style انشا فریف
easy style سبک سلیس
easy style انشای روان
severe style شیوه جدی
style of architecture سبک معماری
point style شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
type style سبک فونت
brush style قالب قلم
cognitive style سبک شناختی
bald style روش و مکتب ساده وبی لطافت
ease of style روانی انشا
style sheet ورق تعاریف
style sheet مجموعه تعاریف
style sheet الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
brush style طرح قلم
Italian Villa style [سبک التقاطی مورد استفاده در قرن نوزدهم بومی ایتالیا]
context style of a expression سیاق عبارت
His style of writing is rather colourless and lifeless. سبک نویسندگیش خشک وبی روح است
attacking [style of play, player] <adj.> حمله
attacking [style of play, player] <adj.> مهاجم
attacking [style of play, player] <adj.> تهاجمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com