Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English
Persian
criminal court
محکمه جنائی
criminal court
عشق بازی کردن
criminal court
راز و نیاز کردن
criminal court
دادگاه جنایی
Search result with all words
criminal court division
بخش دادگاه جنایی
Other Matches
criminal
جنایی کیفری
criminal
مجرم
criminal
گناهکار
criminal
بزهکار
criminal
جنایی
criminal
تبهکار
criminal
جنایتکار جانی
criminal
جانی جنایتکار جنایی
criminal
جانی
criminal
جزائی
criminal i. department
اداره اگاهی
criminal damage
تخریب جزائی
criminal conviction
محکومیت جنایی
criminal conversation
عمل منافی عفت
criminal action
دعوی جزایی
criminal code
قوانینمربوطبهمجرمینومجازات
criminal allegation
تهمت جزائی
criminal investigation
شعبه بازجویی جنایی تحقیقات جنایی
criminal law
حقوق جزا
criminal type
سنخ بزهکار
criminal responsibility
مسوولیت پذیری کیفری
criminal record
سوء پیشینه جزائی
criminal psychology
روانشناسی کیفری
criminal prosecution
تعقیب جزایی
criminal low
حقوق جنایی
criminal proceedings
دادرسی جزائی
criminal low
حقوق جزا
criminal liability
مسئوولیت جزائی
criminal inattention to signal
بزه بی اعتنائی به نشانها جرم بی توجهی بعلائم
the low of criminal procedure
قانون اصول محاکمات جزایی
criminal investigation department
اداره اگاهی
international criminal law
حقوق جزای بین الملل
contempt
[criminal offence]
توهین به دادگاه
[جرم جنایی]
criminal proceedure code
قانون ایین دادرسی کیفری
principle of criminal procedure
ایین دادرسی کیفری
contempt
[criminal offence]
اهانت به دادگاه
[جرم جنایی]
law of criminal procedure
ائین دادرسی کیفری
principle of criminal procedure
اصول محاکمات جزائی
to revisit a criminal case
[judicial proceedings]
یک پرونده جنایی
[رسیدگی قضائی]
را بازدید کردن
It is for the Court to fix the terms.
[ The terms are a matter for the Court to fix.]
این مربوط به دادگاه می شود که شرایط را تعیین کند.
court of a
محکمه استیناف
right court
زمین سرویس سمت راست
the court above
محکمه بالاتر
to appear before the court
در دادگاه ظاهر شدن
out of court
محکوم علیه
court
دادگاه
court
خواستگاری
court
دادگاه افهار عشق
ad court
زمین سرویس سمت چپ تنیس
court
دربار
court
حیاط
court
بارگاه
to take somebody to court
کسی را محاکمه کردن
out of court
داد باخته
court
عشق بازی کردن
court
زمین ورزشهای محوطهای
court
محکمه
traffic court
دادگاه تخلفات رانندگی
traffic court
دادگاه عبور و مرور
practice court
دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
open court
دادگاهی که همه مردم حق مراجعه به ان را دارند
to put out of court
از دستور خارج کردن
peace court
صلحیه
playing court
زمین بازی
police court
ضابطین شهربانی
peace court
دادگاه بخش
out door court
زمین هوای ازاد
police court
کلانتری
police court
دادگاه خلاف
police court
محکمه خلاف
to court favour
توجه و التفات کسی را طلب کردن
president of the court
رئیس دادگاه
prize court
شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
summary court
دادگاه بدوی
squash court
زمین بازی اسکواش
service court
محل فرود سرویس اسکواش
service court
محل فرود سرویس
rear court
انتهای زمین
religious court
محکمه شرع
to put out of court
شایسته مطرح کردن ندانستن
provost court
دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
summary court
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
superior court
دادگاه عالی
probate court
دادگاه وصایا و ارث
probate court
محکمه امور حسبی
to pay court
عرض بندی کردن
the superme court
دیوانعالی کشور
tennis court
07/32 در59/01 متر
tennis court
زمین تنیس
supreme court
دیوان تمیز
supreme court
دیوان عالی کشور
superior court
دادگاه تمیز
provost court
دادگاه پادگانی
traffic court
دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
The ball is in your court.
<idiom>
حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
contempt of court
اهانت به دادگاه
[جرم جنایی]
base-court
حیات بیرونی
ante-court
[اولین صحن در خانه های بزرگ]
to bring somebody before the court
[s]
کسی را دادگاه بردن
court rug
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
to have recourse to a court
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
to apply to a court
به دادگاه رجوع کردن
[حقوق]
contempt of court
توهین به دادگاه
[جرم جنایی]
The ball is in your court.
<idiom>
حالا نوبت تو است.
court division
بخش دادگاه
court division
دادگاه
court style
سبک کورت
[دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
to settle out of court
به توافق رسیدن خارج از دادگاه
kangaroo court
دادگاه مندرآوردی
kangaroo court
دادگاه غیرقانونی
kangaroo court
دادگاه پوشالی
court shoes
رجوع شود به pump
court shoe
رجوع شود به pump
volleyball court
9 در 81 متر
volleyball court
زمین والیبال
right service court
داورسرویسراست
trial court
دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
law court
دادگاه قضایی
centre court
حیاطمیانی
out of court settlement
توافق بدون محکمه
[حقوق]
kangaroo court
<idiom>
hold court
<idiom>
همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
High Court
دادگاهویژهجرائممهم
crown court
دادگاهیدر انگلستانو ولز
court of law
دادگاه
ball is in your court
<idiom>
[نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
court referee
داورزمینبازیسرپوشیده
trailer court
محل استقرار ترایلر بااتاقهای چرخدار متصل به وسائط نقلیه
open court
محکمه عمومی
assize court
دادگاه جنایی
court plume
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
court order
قرار صادره از دادگاه
court of review
دادگاه تجدید نظر
court of record
در CL فقط اینگونه محاکم حق صدور حکم جریمه و زندان را دارند
court of record
دادگاهی که پرونده و سوابق دعاوی مطروحه را حفظ میکند
court of province
دادگاه استان
change court
تعویض زمین
master of the court
مدیر دفتر دادگاه
circuit court
دادگاه منطقهای
court procedure
محاکمه
court session
جلسه دادگاه
court tennis
تنیس داخل سالن
district court
صلحیه
district court
دادگاه بخش
disciplinary court
دادگاه انتظامی محکمه اداری
disciplinary court
محمکه انتظامی
deuce court
زمین سرویس سمت راست تنیس
cross court
بسمت مخالف زمین در قطر
base court
حیاط بیرونی یاعقبی
court yard
حیاط
circuit court
دادگاه استیناف
clerk of the court
کاتب
court martiall
شورای نظامی
court martiall
دادگاه نظامی
court martial
در دادگاه نظامی محاکمه کردن
court card
صورت :شاه
court card
بی بی
court martial
دادگاه نظامی
court martial
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
court games
بازیهای محوطهای
court material
دادگاه نظامی
court of appeals
دادگاه استیناف
court of first instance
دادگاه شهرستان
commercial court
دادگاههای صنفی
court of justice
دادگاه
court of iquiry
دادگاه رسیدگی
contempt og court
اهانت به دادگاه
country court
دادگاه بخش
court of grievances
دادگاه مظالم
court of first instance
دادگاه بدوی
court of first instance
محکمه بدایت
court card
سرباز
dut of court
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
kangoroo court
دادگاه پوشالی و پرهرج ومرج
odd court
زمین سرویس سمت چپ
left court
زمین سرویس سمت چپ
kangoroo court
دادگاه محلی
juvenile court
دادگاه نوجوانان
court-martialled
دردیوان حرب محاکمه کردن
jurisdiction of the court
صلاحیت دادگاه
judicial court
دادگاههای دادگستری
judicial court
محاکم عدلیه
court-martialling
دردیوان حرب محاکمه کردن
lower court
محکمه تالی
magistrates court
دادگاه جنحه
martial court
دادگاه نظامی
municipal court
دادگاه داخلی
municipal court
دادگاه شهرداری
motor court
متل
juvenile court
دادگاه اطفال
court-martial
دردیوان حرب محاکمه کردن
moot court
دادگاه تمرینی دانشجویان حقوق
military court
دادگاه نظامی
mid court
وسط زمین
court-martials
دردیوان حرب محاکمه کردن
court of inquiry
کمیسیون تحقیق
high court of
دیوانعالی کشور
high court of
دیوانعالی تمیز
half court
قسمت سرویس زمین تنیس
court of appeal
دادگاه پژوهش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com