Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (7 milliseconds)
English
Persian
critical angle of attack
زاویه حمله بحرانی
critical angle of attack
زاویه بین محور طولی هواپیما و جهت جریان نسبی هوا
critical angle of attack
زاویه حمله
Other Matches
critical angle
زاویه بحرانی
angle of attack
زاویه حمل
angle of attack
زاویه تک
blade angle of attack
زاویه حمله تیغه
critical
حیاتی بحرانی
critical
حساس
critical
شاخص
critical
منتقدانه
critical
وخیم
self critical
انتقاد کننده از خود
critical
خطرناک
critical
وخیم انتقادی قابل تامل
critical
واقع درمرحله انتقال
critical
وخیم نکوهشی
critical
انتقادی
critical
بحرانی
critical value
ارزش بحرانی
critical
مهم
mission critical
برنامه نرم افزاری ه بدون آن شرکت شما کار نمی:ند
mission critical
که شرکت شما به آن بستگی دارد
critical region
منطقه بحرانی
critical path
مسیر بحرانی
critical path
مسیربحرانی
critical period
دوره بحرانی
critical period
دوره شاخص
critical materials
تجهیزات مهم
critical ratio
بهر شاخص
critical materials
اقلام حیاتی و مهم
critical mass
جرم بحرانی
critical intelligence
اطلاعات مهم
critical intelligence
اطلاعات حیاتی
critical isotherm
هم دمای بحرانی
critical isotherm
منحنی هم دمای بحرانی
critical item
اماد حساس
critical item
اقلام حیاتی اقلام مهم
critical limit
حد بحرانی
critical mass
توده مهم
critical mass
توده حساس
critical point
نقطه بحرانی
critical temperature
دمای بحرانی
critical position
پوزیسیون حساس
critical speed
سرعت بحرانی
critical pressure
فشار بحرانی
critical resistance
مقاومت بحرانی
critical resistance
مقدار مقاومت بحرانی
critical region
ناحیه شاخص
critical region
ناحیه بحرانی
critical temperature
درجه حرارت بحرانی
critical velocity
سرعت بحرانی
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
critical point
نقطه فرود در پرش با اسکی
critical pollution
الودگی بحرانی
critical valve
مقدار بحرانی
critical values
مقادیر شاخص
critical height
بلندی بحرانی
critical damping
میرائی بحرانی
critical amplification
تقویت بحرانی
critical facility
تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
critical coupling
تزویج بحرانی
critical coupling
کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
critical date
مدت زمان بحرانی
critical facility
تاسیسات حساس
critical damping
خفیدگی بحرانی
critical error
خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
critical point
نقطه بحرانی
critical damping
میرائی اپریودیک
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
critical depth
عمق بحرانی
critical density
چگالی بحرانی
critical current
شدت بحرانی
Critical Regonalism
منطقه ی بحرانی
critical deformation
تغییر شکل بحرانی
critical frequency
فرکانس متنافر با فرکانس طبیعی تیغه
critical frequency
فرکانس مرزی
critical concentration
میزان تمرکز بحرانی
critical magnitude
اندازه بحرانی
critical altitude
ارتفاعی که از ان بالاتر کاردستگاهها مختل میشود
critical altitude
ارتفاع بحرانی
critical height
ارتفاع بحرانی
critical flow
جریان بحرانی
critical area
ناحیه بحرانی
critical assembly
ترتیب بحرانی
critical frequency
فرکانس بحرانی
critical activity
فعالیت بحرانی
critical voltage parabola
شلجمی مقدار ولت قطع
critical flicker frequency
بسامد شاخص در سوسو زدن
critical backing pressure
فشار حد خلاء بحرانی
critical closing speed
سرعت بحرانی پایین
critical raynold's number
عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
critical cooling rate
میزان سرد کنندگی بحرانی
critical anode distance
فاصله بحرانی اندی
critical build up resistance
مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
critical wave legth
طول موج بحرانی
critical incidents technique
شیوه رویدادهای شاخص
critical grid current
جریان بحرانی شبکه
critical grid current
جریان احتراق شبکه ولتاژ احتراق شبکه
critical mach number
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
critical grid voltage
ولتاژ بحرانی شبکه
critical heat flux
چگالی جریان شبکه
thermal critical point
نقطه ی بحرانی حرارتی
thermal critical point
نقطه توقف
thermal critical point
نقطه تبدیل حرارتی
critical infinte cylinder
قطر بحرانی استوانه
critical grid current
شدت بحرانی شبکه
critical grid bias
ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
critical degree of polymerization
درجه بحرانی بسپارش
critical heat flux
شارحرارتی بحرانی
critical path method
سی پی ام
critical path method
روش مسیر بحرانی
critical path analysis
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
critical path analysis
منبعی که در هر زمان فقط توسط یک پردازنده قابل استفاده است
critical path analysis
استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
critical path analysis
تحلیل مسیر بحرانی
critical molecular mass
جرم مولکولی بحرانی
critical heat flux ratio
نسبت شار حرارتی بحرانی
Things are coming to a critical juncture .
کارها دارد بجاهای با ریک می کشد
attack
[on]
حمله کردن
[بر]
attack
تاخت و تاز یورش
attack
اصابت یا نزول ناخوشی
attack
تک کردن
attack
حمله کردن
attack
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attack
مبادرت کردن به
attack
اعتداء
attack
تعدی
attack
حمله
attack
با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
attack
تک
attack
حمله کردن بر
attack
افند
attack
تکش
attack
تاخت
attack
مبادرت کردن به تاخت کردن
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
attack on nature
آسیبمحیطزیست
goal attack
گلزن
wing attack
حملهگوشه
cut off attack
تک برشی
To attack someone from the back.
از پشت به کسی حمله کردن
She had a heart attack .
قلبش گرفت ( حمله قلبی )
dutch attack
دفاع برد
to resist an attack
در مقابل حملهای مقاومت یاایستادگی کردن
attack on humans
آسیببشری
attack line
خطاصابت
surprise attack
تک غافلگیری تک غافلگیرانه
yogoslav attack
حمله یوگوسلاو در واریاسیون دراگون دفاع سیسیلی شطرنج
velimirovic attack
حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
torre attack
حمله توره در پیاده وزیرشطرنج
to resist an attack
حملهای رادفع کردن
heart attack
حملهی قلبی
close attack
سه مهاجم
corrosive attack
اغاز و توسعه خورندگی
creeping attack
تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
creeping attack
تک خیزبه خیز
creeping attack
تک مرحله به مرحله
creeping attack
تک غافلگیرانه دریایی
coordinated attack
تک هم اهنگ شده
compound attack
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
composite attack
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
cloud attack
تک با ابر شیمیایی
cloud attack
تک شیمیایی با مواد سمی
suicide attack
قصد کشت بوسیله خودکشی
suicide attack
حمله با خودکشی
a racist attack
حمله ای با غرض نژاد پرستی
electrophilic attack
حمله الکترون دوستی
surprise attack
تک ناگهانی
cut off attack
تک هواپیمای رهگیر به متجاوز
frontal attack
حمله جبههای
holding attack
تک تثبیت کننده
holding attack
تک متوقف کننده
holding attack
تک بازدارنده
momentum of attack
شدت حمله
internal attack
تک داخلی یا تک از داخل
landing attack
تک همراه با پیاده شدن به ساحل
landing attack
تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما
launch an attack
حمله کردن
launch an attack
شروع حمله
launch an attack
اجرای حمله شروع تک
line of attack
هدف
frontal attack
تک جبههای
four powns attack
حمله چهار پیاده
false attack
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
cut off attack
تک قطع کننده مسیر
deliberate attack
تک با فرصت
direction of attack
سمت تک
direction of attack
سمت حمله
discovered attack
حمله برخاست
diversionary attack
تک انحرافی
diversionary attack
تک منحرف کننده توجه دشمن
double attack
حمله دویل
durkin attack
حمله دیورکین
dutch attack
حمله هلندی
echelon of attack
رده حمله
echelon of attack
موج حمله
line of attack
سینه شمشیرباز
main attack
تک اصلی
post attack
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
preemptive attack
تک پیشگیری
preemptive attack
تک ممانعتی تک پیشگیری کننده از شروع تک دشمن تک ممانعتی
preparation of attack
شمشیرباز اماده حمله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com