Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
critical backing pressure
فشار حد خلاء بحرانی
Other Matches
critical pressure
فشار بحرانی
backing: backing press
پرسپشتیبان
To bring pressure to bear . To exert pressure .
اعمال فشار کردن
To bring pressure to bear . To exert pressure .
فشار خون دارد
backing
پشتوانه پولی
backing
کمان نوارپیچی شده برای ازدیادمقاومت نخ دخیره دور قرقره ماهیگیری
backing
پشتوانه
backing
مبلغ شرطبندی
backing
پشتی
backing
پشتیبانی
backing
واگشت
backing
کندی
backing
تصدیق در پشت یافهر ورقه
backing
پشت بند
backing off
پس پیچاندن
backing up
پشتیبان گیری
backing
پشتیبان پوشش
backing
دیرکردن
backing
رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
backing off
عمل تراشیدن یا پخ زدن پشت دندانههای تیغههای فرز
backing off
پس پیچش
backing pawl
غلطک پشت بند
line backing
دفاع پشت خط تجمع
backing board
تختهپشتیبان
backing store
انباره پشتیبان
backing storage
انباره پشتیبان
backing sand
ماسه پشت قالب
backing run
بخیه
backing plate
صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
backing pawl
ضامن پشت بند
backing pawl
ضامن پشتی
backing hammer
پوششچکش
backing roll
غلطک پشت بند
backing material
مواد محافظ
backing metal
فلز اصلی
gold backing system
نظام پایه طلا
backing iron of plane
پشت تیغ
backing up the wrong tree
<idiom>
[دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
gold backing system
نظام پشتوانه طلا
self critical
انتقاد کننده از خود
critical
بحرانی
critical value
ارزش بحرانی
critical
شاخص
critical
حساس
critical
مهم
critical
حیاتی بحرانی
critical
منتقدانه
critical
وخیم
critical
وخیم نکوهشی
critical
واقع درمرحله انتقال
critical
وخیم انتقادی قابل تامل
critical
خطرناک
critical
انتقادی
critical item
اماد حساس
critical path
مسیر بحرانی
critical path
مسیربحرانی
critical isotherm
منحنی هم دمای بحرانی
critical materials
تجهیزات مهم
critical materials
اقلام حیاتی و مهم
critical limit
حد بحرانی
critical mass
جرم بحرانی
critical mass
توده حساس
critical mass
توده مهم
critical magnitude
اندازه بحرانی
critical item
اقلام حیاتی اقلام مهم
critical depth
عمق بحرانی
critical current
شدت بحرانی
critical damping
خفیدگی بحرانی
critical damping
میرائی اپریودیک
critical damping
میرائی بحرانی
critical date
مدت زمان بحرانی
critical deformation
تغییر شکل بحرانی
critical density
چگالی بحرانی
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
critical error
خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
critical facility
تاسیسات حساس
critical facility
تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
critical flow
جریان بحرانی
critical frequency
فرکانس متنافر با فرکانس طبیعی تیغه
critical coupling
کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
critical coupling
تزویج بحرانی
critical isotherm
هم دمای بحرانی
critical intelligence
اطلاعات حیاتی
critical intelligence
اطلاعات مهم
critical frequency
فرکانس بحرانی
critical height
بلندی بحرانی
critical height
ارتفاع بحرانی
critical activity
فعالیت بحرانی
critical altitude
ارتفاعی که از ان بالاتر کاردستگاهها مختل میشود
critical altitude
ارتفاع بحرانی
critical amplification
تقویت بحرانی
critical angle
زاویه بحرانی
critical area
ناحیه بحرانی
critical assembly
ترتیب بحرانی
critical frequency
فرکانس مرزی
critical region
ناحیه شاخص
critical pollution
الودگی بحرانی
critical position
پوزیسیون حساس
critical speed
سرعت بحرانی
mission critical
که شرکت شما به آن بستگی دارد
critical concentration
میزان تمرکز بحرانی
critical resistance
مقاومت بحرانی
Critical Regonalism
منطقه ی بحرانی
critical resistance
مقدار مقاومت بحرانی
critical point
نقطه بحرانی
critical region
ناحیه بحرانی
critical region
منطقه بحرانی
critical point
نقطه فرود در پرش با اسکی
critical ratio
بهر شاخص
critical valve
مقدار بحرانی
critical values
مقادیر شاخص
critical velocity
سرعت بحرانی
critical temperature
درجه حرارت بحرانی
critical period
دوره بحرانی
critical period
دوره شاخص
critical point
نقطه بحرانی
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
mission critical
برنامه نرم افزاری ه بدون آن شرکت شما کار نمی:ند
critical temperature
دمای بحرانی
critical anode distance
فاصله بحرانی اندی
critical closing speed
سرعت بحرانی پایین
critical build up resistance
مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
critical grid bias
ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
critical cooling rate
میزان سرد کنندگی بحرانی
critical voltage parabola
شلجمی مقدار ولت قطع
critical degree of polymerization
درجه بحرانی بسپارش
critical incidents technique
شیوه رویدادهای شاخص
critical angle of attack
زاویه حمله
critical angle of attack
زاویه بین محور طولی هواپیما و جهت جریان نسبی هوا
critical molecular mass
جرم مولکولی بحرانی
critical flicker frequency
بسامد شاخص در سوسو زدن
critical mach number
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
critical path method
سی پی ام
critical path method
روش مسیر بحرانی
thermal critical point
نقطه تبدیل حرارتی
thermal critical point
نقطه توقف
thermal critical point
نقطه ی بحرانی حرارتی
critical path analysis
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
critical path analysis
منبعی که در هر زمان فقط توسط یک پردازنده قابل استفاده است
critical path analysis
استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
critical infinte cylinder
قطر بحرانی استوانه
critical path analysis
تحلیل مسیر بحرانی
critical heat flux
شارحرارتی بحرانی
critical angle of attack
زاویه حمله بحرانی
critical wave legth
طول موج بحرانی
critical raynold's number
عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
critical grid current
شدت بحرانی شبکه
critical grid current
جریان بحرانی شبکه
critical grid current
جریان احتراق شبکه ولتاژ احتراق شبکه
critical grid voltage
ولتاژ بحرانی شبکه
critical heat flux
چگالی جریان شبکه
Things are coming to a critical juncture .
کارها دارد بجاهای با ریک می کشد
critical heat flux ratio
نسبت شار حرارتی بحرانی
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
f.pressure
فشارمایع
pressure
مشقت
pressure
بار
pressure
سنگین
pressure
فشار
pressure from outside
فشار از بیرون
[خارج]
pressure
فشار هوا
pressure
بار سنگین مصائب وسختیها
pressure
فشردن مضیقه
pressure device
ماسوره فشاری
pressure cabin
هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
pressure cabin
بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
pressure curve
منحنی فشار
pressure cook
تحت فشار پختن
pressure casting
قطعه ریخته گری فشاری
pressure cook
دیگ زودپز
pressure cook
دردیگ زودپزپختن
pressure device
عامل فشاری مین
pressure drop
افت فشار
pressure lamp
چراغ تلمبهای
pressure hull
بدنه ضد فشار
pressure head
ارتفاع فشار
pressure gradient
گرادیان فشار
pressure gaverner
تنظیم کننده فشار
pressure gaverner
ناطم فشار
pressure gauge
فشارسنج
pressure face
سمت فشار
pressure gauge
فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
pressure front
جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
pressure fraction
کسر فشاری
pressure breathing
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pressure balance
فشارسنج
to be under deadline pressure
عجله داشتن
mean effective pressure
فشار موثر متوسط
manifold pressure
فشار گازگاه
low pressure
منطقه کم فشار
low pressure
سهل العبور
low pressure
فشار خفیف
low pressure
فشار کم
loss of pressure
افت فشار
lateral pressure
فشار جانبی
pressure gage
فشارسنج
kinetic pressure
فشار سینتیک
intermediate pressure
فشار متوسط
intake pressure
فشار ورودی
initial pressure
فشار ابتدایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com