Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
English
Persian
critical infinte cylinder
قطر بحرانی استوانه
Other Matches
cylinder
استوانه
cylinder
بطری گاز
cylinder
1-گروه شیارها روی دیسک . 2-شیارها روی یک وسیله چند دیسکه که بدون حرکت نوک خواندن / نوشتن قابل دستیابی است
cylinder
فشنگ خور استوانهای هفت تیر
cylinder
سیلندر
cylinder
لوله
cylinder
غلطک
graduated cylinder
استوانه مدرج
gas from cylinder
گاز سیلندر
gas from cylinder
گاز کپسول
gas cylinder
بطری گاز
gas cylinder
سیلندر گاز
guide cylinder
استوانه راهنما
induction cylinder
اهنربای استوانهای
induction cylinder
استوانه القائی
oxygen cylinder
سیلندراکسیژن
oxygen cylinder
سیلندر اکسیژن
pump cylinder
سیلندر پمپ
recoil cylinder
استوانه دافع
ruffini cylinder
استوانه روفینی
eight cylinder engine
موتور هشت سیلندر
cylinder gas
گاز داخل سیلندر
cylinder skirt
حاشیه یا دامنه سیلندر
cylinder block
بلوک واحدی که سیلندرهای یک موتور پیستونی خطی که با مایع خنک مشوند رادربرمیگیرد
cylinder block
بلوک سیلندر
cylinder capacity
حجم سیلندر
cylinder capacity
فضای سیلندر
cylinder fins
تیغههای سیلندر
cylinder flange
فلانج یا لبه سیلندر
cylinder head
سرسیلندر
cylinder jacket
استری داخل سیلندر
cylinder liner
رگکش سخت و مقاوم در برابرسایش در جدار داخلی سیلندراز جنس الیاژهای سبک یامواد نرم دیگر
cylinder liner
بوش سیلندر
cylinder lock
قفل میلهای
cylinder pad
پایه سیلندر
cylinder baffles
صفحات نازک قلزی برای هدایت هوا از میان تیغههای خنک کننده و جذب حداکثر گرمای ممکن از جدارسیلندر
six cylinder engine
موتور شش سیلندر
wehnelt cylinder
استوانه ونلت
oxygen cylinder
مخزن اکسیژن
bucket cylinder
زبانهسیلندر
hydraulic cylinder
سیلندرهیدرولیکی
bottom cylinder
نقطهسیلندر
boom cylinder
سیلندرهیدرولیک
actuating cylinder
سیلندر پیستون عمل کننده سیلندر محرک
pickup cylinder
سیلندرلندشو
acetylene cylinder
لوله استیلن
ripper cylinder
سیلندرچاکدهنده
recuperator cylinder
سیلندرتجدیدنیرو
wheel cylinder
سیلندرچرخدنده
top cylinder
سرسلیندر
steering cylinder
سیلندرفرمان
two cylinder engine
موتور دو سیلندر
elevating cylinder
استوانهبالارونده
arm cylinder
دستهاستوانه
revolving cylinder
سیلندردورانی
cylinder case
جعبهسیلندر
lift-arm cylinder
سیلندردستهیبالابر
cylinder head gasket
واشر سرسیلندر
double acting cylinder
سیلندر دوطرفه
propane gas cylinder
سلندرگازپروپان
disposable gas cylinder
سیلندرگازمصرفی
compressed-air cylinder
سیلندرکمپراسهوا
single cylinder engine
موتور یک سیلندر
thin walled cylinder
استوانه جدار نازک
counter recoil cylinder
استوانه هادی پیستون مواج استوانه عاید
compressed gas cylinder
سیلندر محتوی گاز متراکم
high pressure cylinder
کپسول فشار قوی
blade lift cylinder
سیلندربالابرندهتیغه
cylinder pressure gauge
فشارسنجسیلندر
gas cylinder valve
شیر سیلندر گاز
single acting cylinder
سیلندر یک طرفه
cylinder vacuum cleaner
سیلندرجاروبرقی
backward bucket cylinder
سیلندرسطلوارونه
cylinder block boring machine
دستگاه سوراخ کننده بدنه سیلندر ماشین مته بلوک سیلندر
recuperator cylinder front head
سرجلوییسیلندرتجدیدنیرو
cylinder roller thrust bearing
یاطاقان غلطکی محوری
diesel engine cylinder head
سرسیلندر موتور دیزلی
self critical
انتقاد کننده از خود
critical value
ارزش بحرانی
critical
مهم
critical
حیاتی بحرانی
critical
وخیم
critical
خطرناک
critical
وخیم انتقادی قابل تامل
critical
واقع درمرحله انتقال
critical
حساس
critical
بحرانی
critical
انتقادی
critical
وخیم نکوهشی
critical
منتقدانه
critical
شاخص
critical error
خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
critical depth
عمق بحرانی
critical density
چگالی بحرانی
critical deformation
تغییر شکل بحرانی
critical damping
میرائی بحرانی
critical date
مدت زمان بحرانی
critical facility
تاسیسات حساس
critical facility
تاسیسات حیاتی قسمت حیاتی
critical height
بلندی بحرانی
critical flow
جریان بحرانی
critical frequency
فرکانس متنافر با فرکانس طبیعی تیغه
critical frequency
فرکانس مرزی
critical frequency
فرکانس بحرانی
critical valve
مقدار بحرانی
critical height
ارتفاع بحرانی
critical damping
میرائی اپریودیک
critical damping
خفیدگی بحرانی
Critical Regonalism
منطقه ی بحرانی
critical activity
فعالیت بحرانی
critical altitude
ارتفاعی که از ان بالاتر کاردستگاهها مختل میشود
critical altitude
ارتفاع بحرانی
critical amplification
تقویت بحرانی
critical angle
زاویه بحرانی
critical area
ناحیه بحرانی
critical assembly
ترتیب بحرانی
critical concentration
میزان تمرکز بحرانی
mission critical
که شرکت شما به آن بستگی دارد
mission critical
برنامه نرم افزاری ه بدون آن شرکت شما کار نمی:ند
critical coupling
تزویج بحرانی
critical coupling
کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
critical current
شدت بحرانی
critical point
نقطه بحرانی
critical period
دوره بحرانی
critical position
پوزیسیون حساس
critical pressure
فشار بحرانی
critical period
دوره شاخص
critical ratio
بهر شاخص
critical materials
تجهیزات مهم
critical region
ناحیه بحرانی
critical region
منطقه بحرانی
critical region
ناحیه شاخص
critical resistance
مقدار مقاومت بحرانی
critical path
مسیربحرانی
critical path
مسیر بحرانی
critical point
نقطه بحرانی
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
critical point
نقطه فرود در پرش با اسکی
critical intelligence
اطلاعات حیاتی
critical magnitude
اندازه بحرانی
critical pollution
الودگی بحرانی
critical resistance
مقاومت بحرانی
critical speed
سرعت بحرانی
critical materials
اقلام حیاتی و مهم
critical mass
توده مهم
critical temperature
درجه حرارت بحرانی
critical limit
حد بحرانی
critical item
اقلام حیاتی اقلام مهم
critical item
اماد حساس
critical isotherm
منحنی هم دمای بحرانی
critical isotherm
هم دمای بحرانی
critical velocity
سرعت بحرانی
critical mass
توده حساس
critical temperature
دمای بحرانی
critical mass
جرم بحرانی
critical intelligence
اطلاعات مهم
critical values
مقادیر شاخص
critical path analysis
منبعی که در هر زمان فقط توسط یک پردازنده قابل استفاده است
critical flicker frequency
بسامد شاخص در سوسو زدن
critical path method
سی پی ام
thermal critical point
نقطه ی بحرانی حرارتی
critical molecular mass
جرم مولکولی بحرانی
critical path analysis
تحلیل مسیر بحرانی
critical path method
روش مسیر بحرانی
critical path analysis
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
critical mach number
عدد ماخی که در ان جریانهای شتابدار اطراف یک جسم دربعضی نقاط رفته رفته به سرعتهای مافوق صوت میرسند
critical backing pressure
فشار حد خلاء بحرانی
critical incidents technique
شیوه رویدادهای شاخص
critical heat flux
شارحرارتی بحرانی
critical grid bias
ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
critical grid current
شدت بحرانی شبکه
critical grid current
جریان بحرانی شبکه
critical grid current
جریان احتراق شبکه ولتاژ احتراق شبکه
critical grid voltage
ولتاژ بحرانی شبکه
critical heat flux
چگالی جریان شبکه
critical voltage parabola
شلجمی مقدار ولت قطع
critical degree of polymerization
درجه بحرانی بسپارش
critical raynold's number
عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
critical path analysis
استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
critical cooling rate
میزان سرد کنندگی بحرانی
thermal critical point
نقطه توقف
thermal critical point
نقطه تبدیل حرارتی
critical angle of attack
زاویه حمله بحرانی
critical angle of attack
زاویه بین محور طولی هواپیما و جهت جریان نسبی هوا
critical angle of attack
زاویه حمله
critical anode distance
فاصله بحرانی اندی
critical build up resistance
مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
critical closing speed
سرعت بحرانی پایین
critical wave legth
طول موج بحرانی
Things are coming to a critical juncture .
کارها دارد بجاهای با ریک می کشد
critical heat flux ratio
نسبت شار حرارتی بحرانی
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com